از جمله شاخصههاى برجسته در سياست علوى، اعتدال و ميانهروى و پرهيز از افراط و تفريط در تصميمات و اقدامات سياسى است. اميرمؤمنان، على (ع) هرگونه افراط و تفريط و انحراف به راست و چپ را گمراهى دانست و در سياست خود جز بر اعتدال و ميانهروى راه نپيمود، كه باور او اين بود كه جاده حق، مسير الهى و سنت نبوى از افراط و تفريط بهدور است و نمىتوان جز براساس اعتدال و ميانهروى به عاقبتى نيكو رسيد. آن حضرت، پس از بيعت مردم با وى در مدينه، در نخستين خطبههاى حكومتى خود اين امر را اعلام نمود و در عمل نيز پايبندى خويش را بدان نشان داد. سخن والاى امام (ع) دراينباره چنين بود:
«اليَمِينُ وَ الشِّمَالُ مَضَلَّةٌ، وَالطَّرِيقُ الْوُسْطَى هِى الْجَادَّةُ. عَلَيْهَا بَاقِى الْكتَاب وَ آثَارُ النُّبُوَّةِ؛ وَ مِنْهَا مَنْفَذُ السُّنَّةِ وَ إِلَيْهَا مَصِيرُ الْعَاقِبَةِ.[1] انحراف به راست و چپ گمراهى است، راه مستقيم و ميانه، جاده وسيع حق است. كتاب باقى ابدى و آثار نبوت بر اين راه پرتوافكن است، پيشرفت سنت از همين راه است و گرديدن عاقبت به سوى همين مقصد مىباشد.»
اعتدال و ميانهروى در همه امور مبناى زندگى و راه و رسم پيشوايان دينى بوده؛ چنانكه على(ع) بدان تصريح كرده است: «طَرِيْقُنَا القَصْدُ:[2]راه و روش ما ميانهروى است».
اميرمؤمنان على(ع) خود را تكيهگاه ميانهاى معرفى كرده است كه همه بدو توجه كنند، و از افراط و تفريط دورى نمايند و در مسير اعتدال و ميانهروى قرار گيرند؛ چنانكه فرمود:
«نَحْنُ النُّمْرُقَةُ الوُسْطَى؛ بهَا يَلْحَقُ التَّالِى وَ إِلَيهَا يَرْجعُ الغَالِى.[3] ما همان تكيهگاه ميانهايم، كندرو] بايد [به آن بپيوندد و تندرو به سوى آن برگردد.»
على (ع) نمونه اعلاى اعتدال، تأكيد داشت كه پيروانش آن بلنداى اعتدال را در نظر گيرند و بدو تأسى نمايند. أَصْبَغ بن نُباته نقل كرده است كه حارث هَمْدانى با گروهى از شيعيان كه من نيز در زمره آنان بودم، بر اميرمؤمنان على (ع) وارد شد. در آن زمان حارث بيمار بود، خميده گام برمىداشت و عصا بر زمين مىكوفت. اميرمؤمنان (ع) به سوى او آمد، حارث نزد حضرت منزلتى داشت. پس حضرت احوال او را پرسيد و فرمود: چگونهاى حارث؟
حارث گفت: روزگار بر من چيره شده و سلامتى را از من گرفته است و نيز درگيرى يارانت در آستان تو مرا بيشتر ناراحت ساخته، آتشى در درونم افروخته و بىتابم نموده است. حضرت فرمود: درگيرى آنان بر سر چيست؟ گفت: درباره تو و سه خليفه پيشين. گروهى افراطى و غلوكنندهاند، گروهى ميانهرو و همراه شما هستند و گروهى در حيرت و ترديد ماندهاند، نمىدانند به پيش بروند، يا بازگردند.» حضرت فرمود:
«أَلا إِنَّ خَيْرَ شِيعَتِى النَّمَطُ الأَوْسَطُ، إِلَيْهمْ يَرْجعُ الغَالِى، وَ بهِمْ يَلْحَقُ التَّالِى.[4] بدانكه بهترين پيرو من، گروه ميانهاند كه اهل غلو به آنان برمىگردند و عقبماندگان به ايشان مىرسند.»
در سياست عقلانى بايد با دوست و دشمن، خويش و بيگانه و موافق و مخالف معتدل رفتار كرد. اميرمؤمنان در تمام مواضع و رفتارهاى سياسىاش چنين بود. در ماجراى شورش بر عثمان، اوضاع بهگونهاى پيش رفت كه شورشيان به افراط و تندروى كشيده شدند، ولى در تمام آن احوال، على (ع) كاملًا معتدل رفتار كرد، نه گام در افراط نهاد و نه به تفريط ميل نمود.
بَلاذُرى از قول عبيد انصارى نقل كرده است: من روز قتل عثمان به نزد على (ع) در خانهاش رفتم، از من پرسيد: بيرون چه خبر بود؟ گفتم: شر بود و خليفه (عثمان) كشته شد. پس استرجاع (إِنّا للهِ وَ إِنّا إِلَيْهِ رَاجعُونَ) كرد، آنگاه فرمود:
«أَحْببْ حَبيْبَك هَوْناً مَا، عَسَى أَنْ يَكونَ بَغِيضَكَ يَوْماً مَا، وَ أَبْغِضْ بَغِيضَك هَوْناً مَا، عَسَى أَنْ يَكونَ حَبيْبَكَ يَوْماً مَا.[5] دوستت را از سرِ اعتدال دوست بدار، شايد كه روزى دشمنت گردد؟ و دشمنت را از سرِ اعتدال دشمندار، شايد كه روزى دوستت شود.»
چون زمام امور در اختيار اميرمؤمنان، على (ع) قرار گرفت، آن حضرت بناى مديريت و سياست خود را بر اعتدال و ميانهروى قرار داد، و از آغاز تا انجام، بر همين راه و روش حركتكرد و در شرايط مختلف از اعتدال و ميانهروى دور نشد. آن حضرت، نهتنها در راه و رسم سياسى خود هرگز به سوى افراط و تفريط ميل نكرد، بلكه تلاش نمود تندروان و كندروان را به مرز اعتدال كشانَد؛ چنانكه خطاب به ياران و پيروان خود كه به سمت افراط و تفريط ميل داشتند و در برابر دشمنان، از خود شتابزدگى نشان مىدادند، فرمود:
«الْزَمُوا الأرْضَ، وَاصْبرُوا عَلَى الْبَلاءِ، وَ لا تُحَرِّكوا بأَيْدِيكمْ وَ سُيُوفِكمْ فى هَوَى أَلْسِنَتِكمْ، وَ لا تَسْتَعْجلُوا بمَا لَمْ يُعَجِّلْهُ اللَّهُ لَكُمْ.[6] برجاى خود بايستيد، در برابر بلاها و مشكلات پايدارى ورزيد، دست و شمشيرهايتان را در هواى زبانهاى خويش بهكار مداريد و در آنچه خدا شما را بدان نيانگيخته، شتاب مَورزيد.»
تمام رفتارهاى سياسى على (ع)، بر مدار اعتدال بود و آن حضرت در مقابل هرگونه عبور از مدار اعتدال مىايستاد و به راه و رسمى معتدل و به دور از افراط و تفريط هدايت مىنمود. از جمله در روزهايى كه اميرمؤمنان على (ع) به بسيج سپاه براى مقابله با فتنه قاسطين مشغول بود و چارهاى جز جنگ در برابر سركشىها و آتشافروزىهاى معاويه باقى نمانده بود و ياران نزديك امام (ع) گرم بسيج نيرو بودند، آن حضرت شنيد كه حُجر بن عَدى و عمرو بن حَمِق به دشنامگويى باطلگرايان و ستيزهجويان شام به سردمدارى معاويه پرداختهاند. على (ع) به آن دو پيغام فرستاد كه از آنچه از شما دو نفر به اطلاع من رسيده است، دست برداريد. آن دو به نزد امام (ع) رفتند و گفتند: آيا ما بر حق نيستيم؟ فرمود: بله! گفتند: آيا آنان بر باطل نيستند؟ فرمود: بله! گفتند: پس چرا ما را از دشنام دادن به آنان باز مىدارى؟ فرمود: خوش نداشتم و روا نداشتم كه شما نفرينكننده و دشنامدهنده باشيد، فحش دهيد و بيزارى بجوييد. ليكن اگر كارهاى بد و زشت آنان را توصيف كنيد و بگوييد روش زندگىشان و از جمله كارهاشان چنين و چنان است، در گفتار درستتر و در عذرخواهى رساتر است. بهجاى لعنت كردن و بيزارى جستن از ايشان بگوييد: خدايا! خونهاى ما و خونهاى ايشان را از ريختهشدن نگاهدار، ميان ما و آنان را اصلاح فرما، ايشان را از گمراهىيى كه در آن فرورفتهاند، به هدايت باز آر تا كسانى از ايشان كه حق را نمىشناسند، آن را بشناسند و آنان كه به گردنكشى و ستمگرى دست يازيدهاند، از پافشارى در آن دست كشند، اين امر نزد من محبوبتر و براى شما نيكوتر است.[7]
محبوبترين كار نزد اميرمؤمنان على (ع) در عرصه سياست، مواضع و اقداماتى معتدل بود، چنانكه در عهدنامه مالك اشتر بر اين امر تأكيد كرده و فرموده است:
«وَلْيَكُنْ أَحَبَّ الأُمُورِ إِلَيْكَ أَوْسَطُهَا فى الْحَقِ.[8] و بايد از كارها آن را بيشتر دوست بدارى كه در جهت حق از همه آنها ميانهتر باشد.»
[1] . همان، خطبه 16.
[2] . التميمى الآمدى، غررالحكم و دررالكلم، ج 1، ص 198.
[3] . سيد رضى، نهجالبلاغه، حكمت 109.
[4] . المفيد، الامالى، ص 4 و 5؛ الطبرى، بشاره المصطفى لشيعه المرتضى، ص 4.
[5] . البلاذرى، أنساب الاشراف، ج 6، ص 217- 216؛ سيد رضى، نهجالبلاغه، حكمت 268.
[6] . همان، خطبه 190.
[7] . المِنْقَرى، وقعه صفين، ص 103؛ نيز بنگريد به: سيد رضى، نهجالبلاغه، خطبه 206.
[8] . همان، نامه 53.