فريبكارى و دروغگويى كالاى رايج بازار سياستهاى غير اخلاقى است. حيلهگرى و دروغپردازى از لوازم اساسى چنين سياستى شمرده مىشود. در انديشه سياسى على (ع)، سياست مبتنى بر دروغ و فريب، سياستى جاهلى و غير انسانى است. اميرمؤمنان على (ع) در توصيف منطق سياسى عمرو بن عاص و همه آنان كه بر اين راه و رسمند، فرموده است:
«أَمَا وَ شَرُّ الْقَوْلِ الْكَذِبُ. إِنَّهُ لَيَقُولُ فَيَكذِبُ، وَ يَعِدُ فَيُخْلِفُ.[1] آگاهباش كه بدترين گفتار، سخن دروغ است! او سخن مىگويد و دروغ بههم مىبافد، و وعده مىدهد و خلاف آن مىپويد.»
و امام (ع) درباره سياست معاويهاى فرمود:
«وَ اللَّهِ مَا مُعَاوِيَةُ بأَدْهَى مِنِّى، وَ لَكنَّهُ يَغْدِرُ وَ يَفْجُرُ.[2] به خدا سوگند! معاويه زيركتر از من نيست، ليكن شيوه او پيمانشكنى و گنهكارى و پردهدرى است.»
در منطق سياسى على (ع)، هيچ چيز چون راستى و درستى، و وفادارى و پرواپيشگى، استواركننده و نجاتبخش نيست.
«إِنَّ الْوَفَاءَ تَوْأَمُ الصِّدْقِ وَ لا أَعْلَمُ جُنَّةً أَوْقَى مِنْهُ، وَ مَا يَغْدِرُ مَنْ عَلِمَ كيْفَ الْمَرْجعُ. وَ لَقَدْ أَصْبَحْنَا فى زَمَانٍ قَدِاتَّخَذَ أَكثَرُ أَهْلِهِ الْغَدْرَ كَيْساً، وَ نَسَبَهُمْ أَهْلُ الْجَهْلِ فِيهِ إِلَى حُسْنِ الْحِيلَةِ.[3] همانا وفا همزادِ راستى است و هيچ سپرى چون وفا بازدارنده] گزند [نيست. بىوفايى نكند آنكه مىداند براى او چه بازگشتگاهى است. ما در روزگارى بهسر مىبريم كه بيشتر مردمِ آن بىوفايى را زيركى و سياستمدارى دانند، و نادانان، آن مردم را سياستمدار و چارهانديش خوانند.»
در انديشه سياسى على (ع)، راستى و درستى از لوازم جدايىناپذير سياست است.
«وَلْيَصْدُقْ رَائِدٌ أَهْلَهُ، وَلْيَجْمَعْ شَمْلَهُ، وَلْيُحْضِرْ ذِهْنَهُ.[4] پيشواى قوم بايد با مردم خود بهراستى سخن گويد و پراكندگى را به جمعيت كشاند و ذهن خود را آماده پذيرش گرداند.»
امام خود جلوه تمامعيار راستى و درستى در سياست بود. آن حضرت در خطبهاى كه پس از بيعت مردم با خود در مدينه ايراد كرد، فرمود:
«ذِمَّتِى بمَا أَقُولُ رَهِينَةٌ، وَ أَنَا بهِ زَعِيمٌ ... وَ اللَّهِ مَا كَتَمْتُ وَشْمَةً، وَ لا كَذَبْتُ كِذْبَةً.[5] آنچه مىگويم، در عهده خويش مىدانم و خود ضامن آنم ... به خدا سوگند! به اندازه سرِ سوزنى را پنهان ندارم، و هيچ نوع دروغى نگويم!»
اميرمؤمنان (ع) در تمام دوران حكومتش به همينگونه بود و هرگز سياست خود را به دروغ، فريب، خيانت و بىوفايى نيالود.
[1] . همان، خطبه 84.
[2] . همان، خطبه 200.
[3] . همان، خطبه 41.
[4] . همان، خطبه 108.
[5] . همان، خطبه 16.