اخلاق و مسئولیتهای کارگزاران(2) - 3. خشونت‏ ورزى‏

فهرست مطلب

خشونت، هر نوع هتك نسبت به حرمت و كرامت انسان، زير پا گذاشتن حقوق اشخاص، تعرض، تعدى، تأذى و تندى و تيزى به هر شكل و با هر كس است. اين امر در سياست كه لوازم اعمال قدرت به هر صورت در آن مهياست، بسيار رايج و متداول است. البته إِعمال و اجراى قانون نسبت به متجاوزان و متعديان و متعرضان، خشونت نيست و از آن به «شدت قانونى» تعبير مى‏شود.

در انديشه سياسى على (ع) خشونت‏ورزى زشت‏ترين چيزها و بدترين خصلت‏هاى سياسى است. در سخنان على (ع) درباره خشونت تعابير متعددى نقل شده است، از جمله:

«الخُرْقُ شَرُّ خُلْقٍ‏.[1] خشونت و درشتى، بدترين اخلاق است.»

«أَقْبَحُ شَي‏ءٍ الخُرْقُ.[2] زشت‏ترين چيز، خشونت و درشتى است.»

«أسْوَءُ شَي‏ءٍ الْخُرْقُ.[3] بدترين چيز، خشونت و درشتى است.»

خشونت در هر امرى، از جمله در سياست، موجب نفرت و گريز مى‏شود.

«مَنْ خَشُنَتْ عَرِيكَتُهُ أَفْقَرَتْ حَاشِيَتُهُ.[4] هركه درشت‏خو باشد و خشونت ورزد، مردم از گرداگرد او بگريزند.»

خشونت‏ورزى پيامدهاى بسيار خطرناكى دارد، چنان‏كه اميرمؤمنان على (ع) درباره دوران پس از پيامبر اكرمِ و حاكم شدن چنين شاخصه سياسى به اين پيامدها اشاره كرده است. در آن دوران، رفتارى خشونت‏آميز در عرصه سياست و حكومت اعمال گرديد؛ به‏گونه‏اى‏كه سخن‏گفتن زمامداران تند و همراه با تهديد و ارعاب بود، و تماس و برخوردشان خشن و درشت بود؛ و اين امر، آسيب‏هاى شديدى بر باورها، روحيات و سلوك مردمان به جاى گذاشت. امام (ع) دراين‏باره چنين فرموده است:

«فَصَيَّرَهَا فى حَوْزَةِ خَشْنَاءَ يَغْلُظُ كَلْمُهَا، وَ يَخْشُنُ مَسُّهَا ... فَمُنى النَّاسُ- لَعَمْرُ اللَّهِ- بخَبْطٍ وَ شِمَاسٍ وَ تَلَوُّنٍ وَاعْتِرَاضٍ‏.[5] پس‏{خليفه اول} امر خلافت را {پس از خود} در جايگاهى بس خشن قرار داد، سخن‏گفتن او (خليفه دوم) تند و تيز بود، و برخورد و ارتباط او خشن ... به خدا سوگند! مردم در اين دوران به بيراه روى، سركشى و چموشى، رياكارى، و بى‏اعتدالى و حق‏گريزى دچار شدند.»

اميرمؤمنان، على (ع) پيامدهاى رفتار و سياست‏هاى خشونت‏آميز آن دوره را با چهار تعبير «خَبْط»،[6] «شِماس»،[7] «تَلَوُّن»[8] و «اعْتِراض»[9] بيان كرده است.

كلام امام (ع) بيانگر آن است كه خشونت، انسان‏ها را به انواع انحراف‏ها و سركشى‏ها مى‏كشاند و آنان را به رياكارى و رنگ به‏رنگ‏شدن و نفاق سوق مى‏دهد كه خطرناك‏ترين بيمارى روحى براى آدمى است. همچنين سلامت رفتارى و سلوك معتدل را زايل مى‏سازد و مردمان را به راست‏روى و چپ‏روى و افراط و تفريط گرفتار مى‏نمايد.

آدمى به‏طور فطرى از خشونت بيزار است. خشونت‏ورزى در سياست، مردمان را به گريز از سياست، حكومت و جامعه سوق مى‏دهد؛ چنان‏كه اميرمؤمنان على (ع) در سخنى به زياد بن ابيه، جانشين عبدالله بن عباس در منطقه فارس اين حقيقت را گوشزد فرمود:

«إِسْتَعْمِل الْعَدْلَ، وَاحْذَرِ العَسْفَ وَالحَيْفَ، فَإِنَّ العَسْفَ يَعُودُ بالجَلاءِ، وَالحَيْفَ يَدْعُو إلَى السَّيْفِ‏.[10] عدالت پيشه كن و از خشونت و درشتى، و از ستم و بيدادگرى بپرهيز، كه خشونت و درشتى مردم را به فرار و آوارگى وادارد، و ستم و بيدادگرى شمشير را به ميان آرد.»

 

[1] . خوانسارى، شرح غررالحكم و دررالكلم، ج 1، ص 200.

[2] . همان، ج 2، ص 371.

[3] . همان، ص 378.

[4] . همان، ج 5، ص 325.

[5] . سيد رضى، نهج‏البلاغه، خطبه 3.

[6] . الخَبْط يعنى السَّيْرُ عَلَى غَيْرِ جَادَّه: انحراف از مسير، و از جاده اصلى بيرون رفتن.( ابن أبى‏الحديد، شرح نهج‏البلاغه، ج 1، ص 173)

[7] . الشِّمَاس يعنى النِّقَار، چموشى و سركشى.( همان)

[8] . التَّلَوُّن يعنى التَّبَدُّل، دگرگونى، رياكارى و رنگ عوض كردن.( همان)

[9] . الاعْتِراض يعنى السَّيرُ لَا عَلَى خَطٍّ مُسْتَقِيمٍ، از راه غيرمستقيم رفتن. چنان‏كه گويند: بَعِيرٌ عُرْضِى، يعنى بچّه شترى كه تازه راه افتاده است و نمى‏تواند در مسير مستقيم حركت كند، دچار چپ‏روى و راست‏روى مى‏شود و غيرمستقيم حركت مى‏نمايد.( همان)

[10] . سيد رضى، نهج‏البلاغه، حكمت 476.