تزوير و رياكارى در سياست، روابط سياسى را غير امن و پايه اعتمادهاى سياسى را سست مىسازد؛ زيرا در وراى هر سخن سياسى، چيزى ديگر نهفته، و پشت هر اقدام سياسى، عملى خلاف آن قرار گرفته است. در اين صورت، سياست عرصه امورِ غيرقابل پيشبينى و غيرقابل اتكا خواهد بود. در اين عرصه ظاهربينان بهراحتى فريب مىخورند، و مزوّران و رياكاران بهراحتى به مقاصد نادرست خويش مىرسند.
در پيكار صفين، آنهنگام كه شكست قاسطين مسلّم گرديد و چيزى نمانده بود تا طومار ستمگرى معاويه در نورديده شود، معاويه و عمرو بن عاص از سر تزوير و رياكارى فرمان بر سر نيزه كردن قرآنها و دعوت به توقف جنگ را خواستار شدند و مقدسمابانى كه درك درستى از سياست نداشتند، فريب آن تزوير و رياكارى را خوردند. سخنان امام (ع) دراينباره چنين بود:
«هَذَا أَمْرٌ ظَاهِرُهُ إِيمَانٌ وَ بَاطِنُهُ عُدْوَانٌ، وَ أَوَّلُهُ رَحْمَةٌ وَ آخِرُهُ نَدَامَةٌ.[1] اين كارى است كه ظاهر آن نشانه گرايش به آيين است، و باطن آن تجاوز به دين و دشمنى و كين؛ و آغاز آن بخشايش است و مهربانى، و انجام آن پشيمانى.»
در انديشه سياسى على (ع)، جز با نفى تزوير و رياكارى نمىتوان به درستى امانتدارى كرد و راه رشد مردمان و بستر سعادت ايشان را فراهم نمود.
«وَ مَنْ لَمْ يَخْتَلِفْ سِرُّهُ وَ عَلانيَتُهُ، وَ فِعْلُهُ وَ مَقَالَتُهُ فَقَدْ أَدَّى الأَمَانَةَ.[2] هر كس كه نهان و آشكار، كردار و گفتار او دوگونه نباشد، امانت را بهجا آرد.»
اميرمؤمنان على (ع) خود بر هرگونه تزوير و رياكارى خط بطلان كشيد. در نگاه آن حضرت، مناسبات مزوّرانه و رياكارانه نشانه نهايت تباهى جامعه است؛ چنانكه در تحليلى درباره سلطه امويان و پيامدهاى آن فرمود:
«فَعِنْدَ ذَلِك ... وَ تَحَابُّوا عَلَى الْكَذِب، وَ تَبَاغَضُوا عَلَى الصِّدْقِ ... وَاسْتُعْمِلَتِ الْمَوَدَّةُ باللِّسَانِ، وَ تَشَاجَرَ النَّاسُ بالْقُلُوب.[3] در اين هنگام ... در دروغ باهم دوست باشند و در راست يكديگر را دشمن گيرند ... دوستى را به زبان بهكار برند و به دل باهم دشمنى نمايند.»
[1] . همان، خطبه 122.
[2] . همان، نامه 26.
[3] . همان، خطبه 108.