اگر قدرت مهار نشود، انسان را در اسارت خود درمىآورد و سياست به فساد آلوده مىشود. قدرت اين امكان را به قدرتطلبان مىدهد كه تمايلات خود را هرگونه كه بخواهند، ارضا نمايند، منافع مردمان را به راحتى در پاى مطامع خود قربانى كنند و به همهچيز تجاوز كنند؛ به تعبير على (ع):
«مَنْ نَالَ استَطَالَ:[1] آنكه به نوايى رسيد، خود را برتر از ديگران ديد».
قدرتطلبى بستر سركشى، قانونشكنى، تندى و تيزى و خِرَدگريزى است. اميرمؤمنان على (ع) در عهدنامه مالك اشتر چنين هشدار داده است:
«وَ إِذَا أَحْدَثَ لَكَ مَا أَنْتَ فِيهِ مِنْ سُلْطَانِكَ أُبَّهَةً أَوْ مَخِيلَةً، فَانْظُرْ إِلَى عِظَمِ مُلْكِ اللهِ فَوْقَكَ وَ قُدْرَتِهِ مِنْكَ عَلَى مَا لاتَقْدِرُ عَلَيْهِ مِنْ نَفْسِكَ، فَإِنَّ ذلِك يُطَامِنُ إِليْكَ مِنْ طِمَاحِكَ، وَ يَكُفُّ عَنْكَ مِنْ غَرْبكَ، وَ يَفِيءُ إِلَيْكَ بمَا عَزَبَ عَنْكَ مِنْ عَقْلِكَ.[2]
و اگر قدرتى كه از آن برخوردارى، نخوتى در تو پديد آورد و خود را بزرگ شمردى، بزرگى حكومتِ پروردگار را كه برتر از توست، بنگر كه چيست، و قدرتى را كه بر تو دارد و تو را بر خود آن قدرت نيست؛ كه چنين نگريستن، سركشى تو را فرو مىنشاند، و تندى و تيزىات را باز مىدارد، و عقلِ از دست رفتهات را به تو باز مىگرداند.»
امام (ع) عوارض قدرتطلبى را بهطور مشخص سه چيز معرفى كرده است: طِمَاح (سركشى)؛ غَرْب (تندى و تيزى) و عَزَب عقل (خِرَدگريزى).
معلوم است كه اين عوارض در عرصه سياست چه مىكند و چگونه موجب تعدى به حقوق مردم، تعرض به حرمت ايشان، ستم و بيدادگرى و خشونتورزى، و زمينهساز تصميمات و اقدامات نابخردانه مىشود.
[1] . همان، حكمت 216.
[2] . همان، نامه 53.