ظلم ستیزی و عدالت طلبی - مبارزه با ظلم و بی عدالتی

فهرست مطلب

از جمله معيارهاي اخلاقي‏اي که در فرآيند تصميم‏گيري در عرصه سياست بايد مدنظر داشت، رعايت انصاف و عدالت و مبارزه با ظلم و ستم در جامعه است.

امام علي(ع) در فرازي از نامه خود به مالک اشتر چنين مي‌نویسد:

    «انصف اللّه‏ و انصف الناس من نفسک و من خاصه اهلک و من لک فيه هوي من رعيتک فانّک الاّ تفعل تظلم؛ با خدا به انصاف رفتار کن، و از جانب خود و خويشان نزديک و هر رعيتي که دوستش مي‏داري درباره مردم انصاف را از دست مده، که اگر نکني ستم‏کار باشي».[1]

امام در راه برپایی عدالت اجتماعي و گرفتن حق مظلومان از ستمگران کوچک‌ترين مسامحه و سازشکاري نداشت و از رنجش ظالمان و ناراحتي جنايتکاران بيمي به دل راه نمي‏داد و اين اصل را با کمال صراحت اعلام ‏فرمود:

   «خدا را سوگند که آن‌چنان داد مظلوم از ظالم بستانم و بر ستمگر تنگ بگيرم تا در مسير حق قرار گيرد و آن را بپذيرد، اگر چه ناخشنود باشد». [2]

در تاریخ آمده است که یکی از خلفا قسمتی از اموال عمومی مسلمین را در دوره خلافتش در اختیار خويشاوندان و نزديکانش قرار داد، بعدها که علي (ع) زمام امور را به دست گرفت از آن حضرت خواستند که کاري به گذشته نداشته باشد، بلکه کوشش خود را محدود کند به حوادثي که از اين به بعد در زمان خلافت خودش پيش مي‏آيد، اما او جواب ‏داد: «الحق القديم لايبطله شي‏ء؛ حق کهن به هيچ وجه باطل نمي‏شود.» و فرمود: به خدا قسم اگر با آن اموال براي خود زن گرفته يا کنيزکان خريده باشند باز هم آن را به بيت المال برمي‌گردانم.

    «فان في العدل سعه و من ضاق عليه العدل فالجور عليه اضيق؛[3] همانا در عدالت گنجايش خاصي است، مي‏تواند همه را در برگيرد و در خود جاي دهد، و آن کس که بيمار است و در عدالت نمي‏گنجد بايد بداند که جايگاه ظلم و جور تنگ‌تر است.»

 يعني عدالت چيزي است که مي‏توان به آن به عنوان يک مرز ايمان نگریست و به حدود آن راضي و قانع بود، اما اگر اين مرز شکسته و اين ايمان گرفته شود و پاي بشر به آن طرف مرز برسد ديگر حدي براي خود نمي‏شناسد؛ به هر حدي که برسد به مقتضاي طبيعت و شهوت سيري ناپذير خود تشنه حد ديگر مي‏گردد و بيشتر احساس نارضایتی مي‏نمايد.

 

[1] - نهج البلاغه فیض الاسلام ص995.

[2] - نهج البلاغه خطبه 136.

[3] - نهج البلاغه خطبه 15.