از عوامل اصلي ضعيف شدن ارکان يک حاکميت، ستمگري رهبران و اجحاف بر مردم و ناديده گرفتن خواستهاي عادلانهي آنان است. تاريخ بيانگر اين واقعيت است که سرنگوني نظامهاي سياسي و ملل و اقوام، ريشه در ظلم و ستم و خونريزي رهبران و سردمداران حکومتي داشته است. امام(ع) بر اين نکتهي مهم تاکيد فرموده و اهميت پرهيز از ستمگري بر مردم و قتل بندگان خدا را يادآوري مينمايد.
در نظام مورد قبول مردم، دستگاه حاکم، حاکميت بر قلوب دارد. رهبر و تمامي کارگزاران و عوامل حکومتي محبوبند. سرکوب بي معني است. نظام مقبوليت عمومي دارد و نيازي به فشار و سرکوب براي مطيع کردن مردم و به اطاعت در آوردن آنها نيست و اين دقيقا همان مطلب مهمي است که امام علي(ع) بر آن تکيه دارد و رعايت آن را به زمامدار دولت اسلامي سفارش مينمايد.
البته سرکوب معاندين نظام اسلامي و دشمنان قسم خوردهي مسلمين و ياغيان و اشرار و صيانت از کانون اجتماعي مسلمين با توصيهي ياد شده، منافاتی ندارد. از اين رو امام(ع) اجتناب از ستمگري بر عامهي مردم را به مالک اشتر چنین توصيه فرموده است:
«از خونريزي ناروا بپرهيز که همانا هيچ چيزي همانند خونريزي بي دليل و ناحق انسان را به مکافات نرساند و عواقب، آن را هر چيز بزرگتر است. با آن نعمتهاي الهي از بين ميرود و ايام عمر حکومت کوتاه ميگردد، و خداوند سبحان در روز قيامت داوري خود را در ميان بندگان خود با سوال از خونريزيهايي که انجام دادهاند آغاز ميکند. پس با خونريزي ناحق، حکومت خود را استحکام مبخش، چرا که کشتار ناروا حکومت را ضعيف و موهن ميکند، بلکه را سرنگون و حکومتي ديگر را جايگزين آن ميکند. پس در قتل عمد هيچ عذري نزد خداوند و همچنين نزد من برايت باقي نميماند. چرا که کيفر ارتکاب آن قصاص است. پس اگر اشتباه کردي و تازيانهات و يا شمشيرت و يا دستت در مجازات مجرمين بيش از- قانون الهي- در مجازات افراط نمود- چه همانا در ضربه وارد کردن با مشت و يا بالاتر به ديگران، احتمال قتل وجود دارد- و کسي را کشتي، پس مبادا قدرت حکومتت تو را مغرور کند و حقوق صاحبان کشته شدگان و اولياي دم را ادا نکني». [1]
حکومتها و ساختار سياسي اجتماع، مانند ساختار موجودات زنده تغيير ميپذيرند و احيانا نابود ميشوند. ناپايداري اين نظامها هميشه افکار را به خود جلب کرده است. آری، امپراتوريها از ميان ميروند و حکومتها ناپديد ميشوند.
سرداران و فاتحان جز اندک غباري از خود بر ما نميگذارند... و از شمشير قيصران زنگاري هم برجاي نميماند.[2]
اين فروپاشي و سقوط، علل و عواملي دارد که از جملهي آنها، از ديدگاه علي(ع)، عدم مساوات و اِعمال ظلم است. امیرالمومنین پايداري و ثبات حکومتها را به اقامهي روشها و طريقههاي عدالت و اجتناب از ظلم [3] مربوط دانسته و هشدار ميدهد:
«ثبات الدوله باقامه سنن العدل؛ ثبات و پایداری دولتها به عدل و دادگری است.»[4]
و یادآور میشود: «من حارت ولايته زالت دولته؛کسي که در پادشاهي و حکومت ظلم کند، دولت او زايل ميشود.»[5]
اجتماع حکم ماشيني را دارد که هر جزء آن بايد در جاي خودش قرار گيرد و اين کار با اجراي عدالت به وسيلهي دلتمردان صورت ميپذیرد.
ديگر آنکه عدالت قانوني است عام که همهي اجتماع را در بر ميگيرد و بزرگراهي است عمومي که همه را ميتواند در خود بگنجاند و بدون مشکل عبور دهد. از این رو امام میفرماید:
«و العدل سائس عام؛ عدل اداره کننده همگان است... .»[6]
بيترديد عدم مساوات اجتماعي، ناکامي و خشم را در قشرهاي مختلف مردم برميانگيزد و منشا نارضايتي و شورش عليه نظام موجود ميگردد. البته تفاوت در همهي زمينههاي روابط بشري موجود است، مانند تفاوت در استعداد، قدرت جسماني، تندرستي، موقعيت و مقام اجتماعي، ثروت، سرنوشت و امثال آن. [7]
اميرالمومنين (ع) ملاک و معيار حکمراني و نظام رعيتپروي را عدالت میداند[8] و عدالت را باعث الفت و محبت مردمان، و در مقابل، ظلم را موجب نفرت و تفرقه میان آنان به حساب ميآورد و تاکيد ميکند:
«بهترين چيزي که مايهي روشني چشم زمامداران و مسئولين است همانا گسترش عدل و داد در بلاد و شهرها و همچنين دوستي رعيت و مردمي است که زمامداران مسئول خدمتگزاري آنان ميباشند و دوستي آنان در پرتو سلامت دلهاي آنهاست. روشن است که سلامت دل در سايهي عدل حاصل ميشود و تا مردم نسبت به تمام کارهاي مسئولان و برنامههاي آن احطاه و اطلاع نداشته باشند، هرگز نصيحتکنندهي دولت نخواهند بود و بدون فشار و سنگيني بارهاي تحميلي از جانب دولت است که مردم ميتوانند خالصانه نصايح خود را تقديم دارند...» .[9]
يک کارگزار بايد بداند که بقاي دولت او در پرتو عدل و مساوات اوست، به طوري که نه حکومت او بدون عدل ميتواند بماند و نه چيزي به جاي آن، توان جذب قلوب مردم را دارد.
تبعيض، مردم را نسبت به حکومت بدبين و مخالف ميسازد تا جايي که به مبارزهي مسلحانه دست خواهند زد:
«عدالت را پيشه کن و از خشونت و سختگيري بيجا و ستمگري بپرهيز، چرا که سختگيري موجب فرار مردم از منطقه است و ظلم و ستم دعوت به مبارزهي مسلحانه ميکند.»[10]
امام حتي در نگاهها و اشارتها نيز به داوران و حاکمان توصيه ميکند که جانب مساوات را بين فرد فرد مردم رعايت کنند و تاثير مثبت اين کار را هم يادآور ميشود:
«در نگريستن به گوشهي چشم و خيره نگاه کردن و اشاره نمودن و درود گفتن به آنها، يکسان رفتار کن (يکي را بر ديگري امتياز مده) تا قدرتمندان نسبت به تو در طمع نيفتند (در صدد دشمني با تو برنيايند) و ضعيفان و زيردستان از دادگري تو نوميد نشوند.»[11]
حضرت در نامهي ديگري که به محمد بن ابيبکر مينويسد (هنگامي که حکومت مصر را به او واگذار ميکند) دقيقا همين مطلب را سفارش ميکند:
«با آنان فروتن باش و نرمخو و هموار و گشادهرو، و به يک چشم بنگر به همگان، خواه به گوشهچشم نگري و خواه خيره شدي به آنان، تا بزرگان در تو طمع ستم بر ناتوانان نبندند و ناتوانان از عدالتت مايوس نگردند... .»[12]
از نظر اميرالمومنين(ع) دوام نظام و بقاي سلامت هر ملتي در ارتباط مستقيم با ريشهکن ساختن بيماريهاي اجتماعي است که از جملهي آنها ظلم به معناي اعم[13] آن ميباشد:
«به خدا سوگند هرگز مردمي زندگاني خرم و نعمت فراهم را از کف ندادند مگر به کيفر گناهاني که انجام دادند، که خدا بر بندگان ستمکار نيست.» [14]
اميرالمومنين(ع) روزي را که ستمگران تاوان سنگين عمل کرد خود را پس ميدهند، سختتر از روز مظلوم به هنگام قدرت ظالم ميداند:
«يوم المظلوم علي الظالم اشد من الظالم علي المظلوم؛ روز انتقام ستمديده از ستمکار شديدتر است از روز ستمکار بر ستم کشيده.»[15]
يکي از مصاديق ظلم اجتماعي که حکومت را منحط و بيثبات ميکند، خونريزي نارواست. همانطور که اگر در اجتماع مجرمان و جنايتکاران به سزاي عملشان نرسند، نظم و آرامش کشور مختل ميگردد، اگر خونريزي ناحق در مملکت رواج پيدا کند و مردم بيگناه طعمه مرگ شوند، بدون ترديد کشور به هرج و مرج کشيده ميشود و اين امر نه تنها حکومت را ضعيف که آن را به ديگري منتقل ميکند. از این رو مولا به دولتمردان يادآور ميگردد:
«و بپرهيز از خونها و ريختن آن به ناروا که چيزي چون ريختن خون به ناحق، آدمي را به کيفر نرساند و گناه را بزرگ نگرداند و نعمت را از بین نبرد و رشتهي عمر را نبرد و خداوند سبحان روز رستاخيز نخستين داوري که ميان بندگان کند در خونهايي باشد که از يکديگر ريختهاند. پس حکومت خود را با ريختن خوني به حرام نيرومند مکن که خون به حرام ريختن قدرت را به ناتواني و سستي کشاند بلکه دولت را از صاحب آن به ديگري بگرداند.»[16]
حضرت امیر(ع) ميفرمايد حاکمان خيال نکنند ظلم فقط در اين دنيا براي آنها گریبانگیرشان ميشود: «بئس الزاد الي المعاد العدوان علي العباد؛بدترين توشهي آخرت، ستم بر بندگان خداست.[17]»
[1] - نهج البلاغه نامه 53.
[2] - جامعه و حکومت ،مک آیور ،ص204.
[3] - دررالحکم ،ص12و13.
[4] - دررالحکم ص368.
[5] - دررالحکم ص674.
[6] - نهج البلاغه فیض الاسلام حکمت 437.
[7] - جامعه شناسی طبقات اجتماعی ،حسین ادیبی ،ص96.
[8] - ملاک السیاسیه العدل ،آمدی ،غررالحکم ،ص757.
[9] - نهج البلاغه، ترجمه شهیدی، ص331،نامه 53.
[10] - نهج البلاغه، ترجمه شهیدی، کلمات قصار، ص468.
[11] - نهج البلاغه، فیض الاسلام، ص976، نامه 46.
[12] - نهج البلاغه، ترجمه شهیدی، ص289، نامه27.
[13] - نهج البلاغه ترجمه شهیدی خطبه 176.
[14] - نهج البلاغه ترجمه شهیدی خطبه 178.
[15] - نهج البلاغه ترجمه شهیدی حکمت 241،421،341.
[16] - نهج البلاغه ترجمه شهیدی ص326نامه53.
[17] - کاشف الغطا ،مستدرک نهج البلاغه ص20.