وفای به عهد - وفاي به عهد الهي‏

فهرست مطلب

امام علی(ع) در یکی از خطبه‌های نهج البلاغه که در قالب دعاست در مورد پیمان‌هایی که با خداوند بسته و سپس به آنها وفا نکرده، می‌فرماید:

    «اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِي مَا أَنْتَ أَعْلَمُ بِهِ مِنِّي فَإِنْ عُدْتُ فَعُدْ عَلَيَّ بِالْمَغْفِرَةِ اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِي مَا وَأَيْتُ مِنْ نَفْسِي وَ لَمْ تَجِدْ لَهُ وَفَاءً عِنْدِي اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِي مَا تَقَرَّبْتُ بِهِ إِلَيْكَ بِلِسَانِي ثُمَّ خَالَفَهُ قَلْبِي اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِي رَمَزَاتِ الْأَلْحَاظِ وَ سَقَطَاتِ الْأَلْفَاظِ وَ شَهَوَاتِ الْجَنَانِ وَ هَفَوَاتِ اللِّسَانِ؛ خدايا از من در گذر آنچه را از من بدان داناترى و اگر بار ديگر به آن باز گردم تو نيز به بخشايش باز گرد. خدايا، آنچه از اعمال نيكو كه تصميم گرفتم و انجام ندادم ببخشاى خدايا، ببخشاى آنچه را كه با زبان به تو نزديك شدم ولى با قلب آن را ترك كردم. خدايا، ببخشاى نگاه‏هاى اشارت آميز، و سخنان بى‏فايده، و خواسته‏هاى بى مورد دل، و لغزش‌هاى زبان را».[1]

آیت الله مکارم شیرازی در شرح و توضیح این فراز از نهج البلاغه نوشته است: این خطبه در مورد پيمان‏هايى است كه انسان با خود، يا با خداى خود مى‏بندد، سپس به آن وفا نمى‏كند، عرضه مى‏دارد: «خداوندا آنچه را از كارهاى نيك كه بر آن تصميم گرفتم و عهد و پيمان بر آن بستم، ولى وفايى نسبت به آن از من نديدى، بر من ببخش؛ جمله «ما و أيت من نفسي» (پيمانى را كه با خود بستم) ممكن است اشاره به‏امورى باشد كه دو طرف عهد و پيمان، خود انسان است، خودش با خودش عهد مى‏كند، كه انجام آن نشانه شخصيت انسان و عزم راسخ او در كارها است و شكستن آن دليل بر سستى اراده مى‏باشد كه بايد از آن به خدا پناه برد.

و يا اين كه يك طرف پيمان خود او است و طرف دوم خدا است كه در واقع اين معنا، در جمله مزبور در تقدير است. در اين صورت اشاره به تمام پيمان‏هاى الهى است كه انسان با خدا پيمان بسته و به آن وفا نكرده است. زيرا بسيارند كسانى كه در مشكلات و گرفتارى‏ها، پيمانهاى محكمى با خدا مى‏بندند، امّا هنگامى كه طوفان حوادث فرو مى‏نشيند و به كام دل مى‏رسند، همه پيمانها فراموش مى‏شود.[2]

آياتی از قرآن است که لزوم وفاي به عهد الهي را دستور مي‏دهد، چنان که شامل تعهدهاي فطري و عقلي و وجداني درباره‏ي اطاعت به دستورات و تکاليف الهي نيز مي‏گردد، آيه‏ي 60 از سوره‏ي يس، همين تعهد را گوشزد مي‏کند:

  «الم اعهد اليکم يا بني‏آدم ان لا تعبدوا الشيطان انه لکم عدو مبين، و ان اعبدوني هذا صراط مستقيم؛ اي فرزندان آدم، آيا من با شما تعهد نبستم که شيطان را نپرستيد، زيرا او دشمن آشکار شما است ومن را عبادت کنيد، اينست صراط مستقيم».

تعهد دو جنبه‏ي خلقي و خالقي دارد: جنبه‏ي خلقي آن همان پيمانهاي متداول در جوامع انساني است که ضرورت و جبر حيات اجتماعي ايفاي آنها را حتمي مي‏سازد، جنبه‏ي خالقي آن عبارتست از به گرو گذاشتن شخصيت انساني که رو به ماوراي طبيعت دارد. تاکنون در جنبه‏ي خلقي تعهدها که بر مبناي جبر حيات اجتماعي انسانها در جريان بوده است، آن جبر و ضرورتي نبوده است که در برابر زورگويان و قدرتمندان هم مستحکم و پايدار بوده باشد. اين ضعف و ناپايداري ناشي از آن بوده است که با قطع‏نظر از جنبه‏ي خالقي تعهدها، انگيزه‏ي ديگري جز ضرورت جبر اجتماعي وجود ندارد که متعهد را به ايفاي تعهد ملزم نمايد. از طرف ديگر مي‏دانيم که نظم و مقررات اجتماعي در برابر زورگوئي قدرتمندان بيخبر از انسان مانند تار عنکبوتي است بي‏دوام و ناپايدار، در صورتيکه فرد و جامعه‏اي که جنبه‏ي خالقي تعهد را انگيزه‏ي خود قرار بدهد، بدان جهت که شخصيت انساني الهي خود را در گرو تعهد خود مي‏بيند، لذا ايفاي تعهد را نوعي تنفس ضروري حيات خود مي‏داند.

خداوند متعال عهدي را که با انسانها بسته است وفا مي‏کند. وفاي خداوندي به عهدي که بسته است از صفات جلاليه‏ي او است که با کمال بي‏نيازي و غناي مطلق خبر از ايفاي عهدي که بسته است مي‏دهد.

او خود را در حد اعلاي وفاکننده‏ي به عهد توصيف مي‏فرمايد:

    «و من اوفي بعهده من الله؛ و کيست وفاکننده‏تر از خدا به عهد خويشتن».[3]

اما از انسانها نیز انتظار دارد که به عهد الهی خود وفا کنند:

   «الم اعهد اليکم يا بني‏آدم ان لا تعبدوا الشيطان انه لکم عدو مبين و ان اعبدوني هذا صراط مستقيم؛ اي فرزندان آدم، مگر با شما عهد نبسته‏ام که شيطان را نپرستيد، قطعا او دشمن آشکاري براي شما است، و مرا بپرستيد اينست راه راست».[4]

درباره‏ي اين مسئله که خداوند متعال چگونه از انسانها تعهد گرفته است که او را عبادت کنند و شيطان را عبادت نکنند، مناسب‌ترين آن اينست که خداوند تعهد را به وسيله دو نوع حجت از انسانها گرفته است.

حجت اول: انبياي الهي که با آوردن معجزات و بيان براهين و دلائل کاملا روشن انسانها را به سوي خدا رهبري نموده‏اند و آنان از اين راه با خدا تعهد مي‏بندند.

حجت دوم: عقل سليم و وجدان پاک انسانها است.

امام علی(ع) یکی از علت های فرستادن انبیا به سوی آدمیان را شکستن عهد و پیمان الهی انسانها می‌داند.

در حقيقت، عدم شناخت آنها نسبت به خدا سبب شد كه در درّه هولناك شرك سقوط كنند و شياطين، اطراف آنها را بگيرند و از عبادت و اطاعت خدا را باز دارند. امام مى‏فرمايد:

    «لَمّا بدّل اكثر خلقه عهد اللّه اليهم فجهلوا حقّه و اتّخذوا الانداد معه و اجتالتهم الشّياطين عن معرفته و اقتطعتهم عن عبادته؛ اين در زمانى بود كه اكثر مردم پيمانى را كه خدا از آنها گرفته بود دگرگون ساختند، حقّ او را نشناختند و همتا و شريكانى براى او قرار دادند و شياطين، آنها را از معرفت خداوند بازداشتند و به هر سو مى‏كشيدند و آنها را از عبادت و اطاعتش جداكردند».[5]

در اين كه منظور از اين عده و پيمان الهى چيست، بسيارى از شارحان نهج البلاغه آن را اشاره به پيمان عالم ذر می‌دانند. به تعبيرى ديگر، خداوند، انسان را بر فطرت پاك آفريده كه در درون ذاتش با حقيقت توحيد آشناست، به نيكي‎ها علاقمند و از بدي‎ها بيزار است. اگر اين فطرت، پاك باقى مى‏ماند چه بسا الطاف الهيّه، همه انسانها را به سوى كمال رهنمون مى‏شد و پيامبران، كمك كاران و ياوران آنها در اين راه بودند و بار مسئوليّت آنان بسيار سبك مى‏شد ولى انحراف از فطرت چه از جهت معارف توحيدى كه نتيجه آن گرايش به شرك و بت‏پرستى شد و چه از جهت عملى كه نتيجه‏اش تسليم هوا وهوس و شياطين بودن گرديد، سبب شد كه خداوند، پيامبران بسيارى را با مسئوليت‏هاى بسيارى سنگين به سوى جامعه بشريّت بفرستد.[6]

در قرآن مجيد آيات مربوط به پيمان و پيمان‏شكنى فراوان است. اين آيات با بيانات مختلف عظمت تعهد و پيمان را چنان مطرح مى‏كند كه در برابر آن هيچ يك از شئون انسانى در ارتباط با جز خود به آن پايه از اهميت به نظر نمى‏رسد.

آياتى از قرآن مجيد يك طرف عهد و پيمان را خدا معرفى مى‏كند. در حقيقت هر تعهد مشروعى كه ميان انسان‏ها بسته مى‏شود، از آن جهت كه شخصيت انسانى كه جنبه الهى دارد و در گرو معاهده قرار مى‏گيرد، شكستن تعهد و عمل نكردن به پيمان، مخالفت با خدا محسوب مى‏شود. اين نكته در فرمان مالك اشتر صريحا تذكر داده شده است.

پيمان‏هايى كه مردم با ايمان با يكديگر يا با رهبر عظيم الشان اسلام مى‏بستند، طرف آنان بطور مستقيم، انسانها و پيمان مربوط به اصلاح زندگى مادى و معنوى خودشان بود، نه عبادت‏هاى مستقيم، مانند نماز و روزه و با اين حال خداوند آن پيمان‏ها را با جنبه الهى يادآور مى‏گردد.قرآن در این مورد می فرماید:   

   «مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ؛ از مؤمنان مردانى در ايفاء به عهدى كه با خدا بستند، صدق ورزيدند».[7] 

 

[1] - نهج البلاغه ، خطبه 78.

[2] - پيام‏امام‏شرح‏تازه‏ وجامعى‏برنهج‏البلاغه، ج 3، صفحه‏ى 260.

[3] - توبه ،آيه‏ي 111.

[4] - یس ، آیة 60،61.

[5] - نهج البلاغه ، خطبة 1.

[6] - پيام‏امام‏، ج 1، صفحه‏ى 214.

[7] - احزاب ،آیة 23.