وفا در لغت از ریشة «وفىّ» است. به معنی وفادار بودن به عهد و پيمان الهى و عهد و پيمان با مردم در هر حالی است.
اين معنا نزديك به معناى صدق و راستى است. يعنى هر كس داراى صدق و راستى باشد، قطعا به عهد و پيمان خود وفادار است.
امام علی در یکی از خطبه های نهج البلاغه ضمن ستودن وفا آن را ملازم راستی و صدق میداند:
«أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ الْوَفَاءَ تَوْأَمُ الصِّدْقِ وَ لَا أَعْلَمُ جُنَّةً أَوْقَى مِنْهُ ؛اى مردم وفا همراه راستى است، كه سپرى محكمتر و نگهدارندهتر از آن سراغ ندارم».[1]
اين در واقع يكى از مهمترين آثار و بركات دنيوى وفای به عهد است كه آن را به عنوان محكمترين سپر معرفى مىكند؛ زيرا اساس زندگى اجتماعى، تعاون وهمكارى و اعتماد متقابل مردم به يكديگر، و پايبندى به قراردادها و تعهدات فردى و اجتماعى است كه اگر پايههاى آن متزلزل شود چيزى جاى آن را نمىگيرد. به تعبير ديگر اگر سرمايه اعتماد وجود داشته باشد، فقدان سرمايههاى ديگر قابل حلّ است، ولى اگر سرمايه اعتماد نباشد وجود ديگر سرمايهها سودى نمىبخشد، و اصولا پايه اصلى دين را وفاى به پيمانها و تعهدات تشكيل مىدهد.
در سايه وفاى به عهد و پيمان، باران رحمت الهى و مواهب و بركات او بر جوامع بشرى سرازير مىشود و بلاها برطرف مىگردد.[2]
در رابطه ميان «وفاء» و «صدق» میتوان گفت كسى كه پيمان مىبندد و مىگويد: من فلان كار را انجام مىدهم، هنگامى كه پيمان شكنى كند، در واقع دروغ گفته است، و آدم پيمان شكن را مىتوان آدمى دروغگو به شمار آورد، و از آنجا كه حسن صداقت و زشتى دروغ بر همه كس آشکار است، امام(ع) وفاى به عهد و پيمان شكنى را قرين اين دو مىشمارد، تا حسن و قبح آن دو روشنتر شود.
قرآن مجید یكی از ویژگیها و خصوصیات افراد با ایمان را وفای به عهد میداند و میفرماید:
«وَ الَّذِینَ هُمْ لِأَماناتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ راعُونَ؛ مؤمنان آنها هستند كه امانتها و عهد خود را مراعات می كنند».[3]
در جای دیگر، قرآن مجید وفای به عهد را نشانه افراد نیكوكار دانسته و میفرماید:
«... الْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذا عاهَدُوا...؛ نیكوكاران كسانی هستند كه به عهد خود (هنگامی كه عهد بستند) وفا می كنند... ».[4]
همچنین درباره وفای به عهد میفرماید:
«... أَوْفُوا بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ كانَ مَسْؤُلاً؛ ... به عهد (خود) وفا كنید كه از عهد سؤال می شود».[5]
[1] -نهج البلاغه، خطبه 41.
[2] - پيامامامشرحتازهوجامعىبرنهجالبلاغه، ج 2، صفحهى 450
[3] - مؤمنون / 8
[4] - بقره / 177.
[5] - اسراء / 34.