مصادیق نبت

فهرست مطلب

   در چندین آیه مصادیق نبت بیان شده است. نبت مصادیق زیادی مانند یقطین (کدو)، حب (دانه)، زیتون، نخل (خرما)، عنب (انگور)، بقل (سبزی)، قثاء (خیار)، فوم (سیر)، عدس، بصل (پیاز)، سبزه ها و ... دارد.

 


سبزه ها، نخل ها، تاک ها، زیتون و انار:

   در آیه 99 سوره انعام آمده که از آسمان آبی نازل کردیم و به وسیله آن نباتات را پدید آوردیم. از مصادیق نبت همه روییدنی ها از جمله سبزه ها، دانه ها، نخل ها، باغ ها، تاک ها، زیتون و انار می باشد .

«وَ هُوَ الَّذي أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَخْرَجْنا بِهِ نَباتَ کُلِّ شَيْ‏ءٍ فَأَخْرَجْنا مِنْهُ خَضِراً نُخْرِجُ مِنْهُ حَبًّا مُتَراکِباً وَ مِنَ النَّخْلِ مِنْ طَلْعِها قِنْوانٌ دانِيَةٌ وَ جَنَّاتٍ مِنْ أَعْنابٍ وَ الزَّيْتُونَ وَ الرُّمَّانَ مُشْتَبِهاً وَ غَيْرَ مُتَشابِهٍ انْظُرُوا إِلي‏ ثَمَرِهِ إِذا أَثْمَرَ وَ يَنْعِهِ إِنَّ في‏ ذلِکُمْ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ »

«اوست كه از آسمان آبى نازل كرده كه با آن همه روئيدني ها را پديد آورده ايم از جمله
سبز هاى پديد آورده ايم كه از آن دانه هاى روى هم چيده پديد مى كنيم و از نخل و از گل

آن خوشه هاى آويخته و باغ ها از تاك ها و زيتون و انار، مانند و ناهمانند هم كرده ايم، ميوه

آنرا هنگام ثمر دادن و رسيدنش بنگريد كه در اين آيات براى گروهى كه ايمان دارند عبرت‌ها است.»

   سماء به معناى سمت بالا است. بنابراين هر چيزى در فوق انسان قرار گرفته باشد و بر سر آدمى سايه افكنده باشد سماء ناميده مى شود. مراد از اينكه فرمود: فاخرجنا به نبات كل شىء اين است كه ما به وسيله آبى كه از آسمان مى فرستيم گياهان را مى رويانيم و آن قوه نموى كه در روئيدني ها است به ظهور درآورده، گياهان، درختان، آدميان و ساير انواع حيوانات را نمو مى دهيم. خضر به معناى اخضر (سبز) و تراكب حب انعقاد بعضى بر بالاى بعضى ديگر است نظير خوشه گندم كه در آن دانه ها روى هم قرار دارد. طلع به معناى اولين مرحله ظهور خرما بر شاخه هاى نخل است (خوشه سربسته که در غلاف سبز است)، قنوان جمع قنو كه خوشه خرما را گويند(همان رشته های باریک و لطیف است ). دانية به معناى نزديك و مشتبه و غير متشابه به معناى هم شكل و مخالف در شكل نوعى است. ينع ميوه، رسيده و پخته شده آن را گويند. خداى تعالى در اين آيه شريفه چند فقره از چيزهايى را كه به دست قدرت خود آفريده خاطرنشان ساخته تا آنانكه داراى عقل و بصيرتند در خلقت آنها نظر كرده و بدين وسيله به توحيد خداى تعالى راه يابند. بعضى از آن مذكورات امورى هستند مربوط به زمين مانند شكافتن دانه هاى گياهان، هسته هاى درختان و امثال آن، بعضى ديگر امورى مربوط به آسمان هستند.[1]

مفسران در تفسیر نَباتَ کُلِّ شَىْء، «گیاهان هر چیز» دو احتمال ذکر کرده اند: نخست این که منظور از آن انواع و اصناف گیاهانى است که همه با یک آب آبیارى، از یک زمین و یک نوع خاک پرورش مى یابند. این از عجائب آفرینش است که چگونه این همه انواع گیاهان با آن خواص کاملاً متفاوت، گاهى متضاد، اشکال گوناگون و مختلف همه در یک زمین و یک آب پرورش مى یابند. دیگر این که منظور، گیاهان مورد نیاز هر چیزى است یعنى هر یک از پرندگان، چهارپایان، حشرات، حیوانات دریا و صحرا بهره اى از این گیاهان دارند.[2]

جالب این که خداوند از یک زمین و یک آب، غذاى مورد نیاز همه را تأمین کرده است و این یک شاهکار بزرگ است که فى المثل از یک ماده معین در آشپزخانه، هزاران نوع غذا براى انواع سلیقه ها و مزاج ها تهیه کنند. جالب تر این که نه تنها گیاهان صحرا و خشکى ها از برکت آب باران پرورش مى یابند که گیاهان بسیار کوچکى که در لابلاى امواج آب دریاها مى رویند و خوراک عمده ماهیان دریا است، از پرتو نور آفتاب و دانه هاى باران رشد مى کنند. دانه های باران اثر حیات بخش در دریا و خشکی دارند.  پرورش باغ هائى از انگور، زیتون و انار اشاره به یکى دیگر از شاهکارهاى آفرینش در این درختان کرده و مى فرماید: هم با یکدیگر شباهت دارند و هم ندارند (مُشْتَبِهاً وَ غَیْرَ مُتَشابِه). وصف متشابه و غیر متشابه را براى «زیتون و انار» ذکر کرده، مى توان استفاده کرد که در آیه مورد بحث نیز وصف مزبور درباره همین دو درخت است. این دو درخت از نظر شکل ظاهرى، ساختمان شاخه ها و برگ ها شباهت زیادى با هم دارند در حالى که از نظر میوه، طعم و خاصیت آن بسیار با هم متفاوتند. یکى داراى ماده چربى مؤثر و نیرومند و دیگرى داراى ماده اسیدى یا قندى است که با یکدیگر کاملاً متفاوتند. به علاوه این دو درخت گاهى درست در یک زمین پرورش مى یابند و از یک آب مشروب مى شوند یعنى هم با یکدیگر تفاوت زیاد دارند و هم شباهت. آنگاه از میان تمام اعضاى پیکر درخت بحث را روى میوه برده مى گوید نگاهى به ساختمان میوه آن به هنگامى که به ثمر مى نشیند. همچنین نگاهى به چگونگى رسیدن میوه ها بکنید که در اینها نشانه هاى روشنى از قدرت و حکمت خدا براى افرادى است که ایمان مى آورند. گاهى یک میوه (مانند انار و انگور) داراى صدها دانه است که هر دانه اى از آنها خود جنین و بذر درختى محسوب مى شود و ساختمانى بسیار پیچیده و تو در تو دارد، قرآن در این آیه به ساختمان میوه انار به عنوان نمونه اشاره کرده است. اگر یک انار را بشکافیم و یک دانه کوچک آن را به دست گرفته و در مقابل آفتاب یا چراغ قرار دهیم و درست در آن دقت کنیم، مى بینیم از قسمت هاى کوچک ترى تشکیل شده که همانند بطرى هاى بسیار کوچکى با محتواى مخصوص آب انار در کنار هم چیده شده اند. در یک دانه کوچک انار شاید صدها از این بطرى هاى بسیار ریز قرار دارد سپس اطراف آنها را با پوسته اى ظریف که همان پوسته شفاف یک دانه انار است گرفته، بعد از آن براى این که این بسته بندى کامل تر، محکم تر و دورتر از خطر باشد تعدادى از دانه هاى انار را روى یک پایه با نظام مخصوصى چیده و پرده سفید رنگ نسبتاً ضخیمى اطراف آن پیچیده، پس از آن پوسته ضخیم و محکمى که از دو طرف داراى لعاب خاصى است به روى همه آنها کشیده، هم از نفوذ هوا و میکروب ها جلوگیرى کند هم در مقابل ضربات، آنها را حفظ نماید و هم تبخیر آب درون دانه ها را فوق العاده کم کند. این بسته بندى ظریف مخصوص دانه انار نیست بلکه در میوه هاى دیگر مانند پرتقال و لیمو نیز دیده مى شود اما در انار و انگور بسیار ظریف تر و جالب تر است. اگر ذرات این میوه ها را زیر میکروسکوپ ها بگذاریم آنگاه جهانى پرغوغا با ساختمان هاى عجیب، شگفت انگیز و فوق العاده حساب شده در مقابل چشم ما مجسم مى شود. چگونه ممکن است کسى با چشم حقیقت بین به یک میوه نگاه کند و معتقد شود سازنده آن هیچ گونه علم و دانشى نداشته است؟ این که مى بینیم قرآن با جمله انْظُرُوا «نگاه کنید» دستور به دقت کردن در این قسمت از گیاه داده براى توجه به همین حقایق است. این از یکسو، از سوى دیگر مراحل مختلفى را که یک میوه از هنگامى که نارس است تا موقعى که کاملاً رسیده مى شود، مى پیماید بسیار قابل ملاحظه است. زیرا لابراتوارهاى درونى میوه دائماً مشغول کارند و مرتباً ترکیب شیمیائى آن را تغییر مى دهند تا هنگامى که به آخرین مرحله برسد و وضع ساختمان شیمیائى آن  تثبیت گردد.  هریک از این مراحل خود  نشانه ای از عظمت و قدرت آفریننده  است.[3]

 

 

[1] .طباطبایی، المیزان، ج 7، ص 371

[2] . حویزی، نور الثقلین، ج  1، ص750 /  ، 222 و 223 / ری شهری، میزان الحکمة، ج 1، ص 200 / عیاشی، عیاشى، ج 1، صفحات 371 ، 372

[3] . مکارم، نمونه،  ج 5، ص 454


    فراورده های کشاورزی و گیاهی:

   آیه 53 سوره طه، پدید آمدن انواع مختلف گیاه بوسیله باران را بیان کرده است و معرفی بیشتر خدا برای فرعون از زبان حضرت موسی می باشد.

«الَّذي جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ مَهْداً وَ سَلَکَ لَکُمْ فيها سُبُلاً وَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَخْرَجْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْ نَباتٍ شَتَّي »

همان كه زمين را براى شما گهواره اى كرد و برايتان در آن راهها كشيد و از آسمان آبى فرود آورد و با آن انواع مختلف گياه پديد آورديم.»

   علامه می گوید: پس خداى سبحان آدميان را چون كودكى كه در گهواره اش مى گذارند و براى زندگى دنيا پرورشش مى دهند، در گهواره زمين قرار داد تا او را براى زندگى شريف تر به نام آخرت تربيت كند و نيز براى انسان در روى زمين راه ها و جاده هايى قرار داد تا از اين جاده ها منتقل شود به اينكه بين او و هدفش هدفی خلق شده و عبارت است از تقرب به خداى تعالى و دخول در رسیدن كرامت، راهى است كه بايد آن را بپيمايد. همانطور كه براى رسيدن به مقاصد دنيا بايد راهها و جاده هايى طى كند و نيز خداوند از آسمان آبى كه همان آب باران ها باشد، نازل كرد و آب هاى چشمه ها، نهرها و درياها را جارى ساخت و به وسيله آن ازواج يعنى انواع و اصناف گياهان نزديك به هم را رويانيد و شما را به طريقه خوردن آن راهنمايى نمود كه در همه اينها آيات و معجزاتى است كه هر صاحب خردى را به سوى هدايت او و ربوبيتش راهنمايى مى كند. مراد از ازواج بودن نباتات انواع و اصناف داشتن آن است، انواع و اصناف نزديك به هم. همانطور كه مفسرين آن را چنين تفسير كرده اند يا مراد از آن حقيقت معناى زوجيت است كه دلالت كند بر اينكه نر و مادگى ميان گياهان نيز هست. همچنانكه علم روز نيز همين را مى گويد. در حقيقت قرآن كريم در چندين قرن قبل از پيدايش علوم امروز از اين حقيقت خبر داده است وجه آن اين است كه مى خواهد به بديع بودن اين صنع عجيب و صور گوناگون و ازواج مختلفه آن اشاره كند كه هر كدام براى خود يك نوع حيات دارد. در حالى كه همه از يك آب ارتزاق مى كنند و معلوم است كه صنع عظيم جز از صانعى عظيم سر نمی زند.[1]

   از آنجا که بخشى از سخن حضرت موسى(علیه السلام) پیرامون مسأله توحید و خدا شناسائى بود، قرآن در اینجا فصل دیگرى در همین زمینه بیان مى دارد: همان خداوندى که زمین را براى شما مهد آسایش قرار داد، راه هائى در آن ایجاد کرد و از آسمان آبى فرستاد. «ما به وسیله این آب، انواع گوناگون از گیاهان مختلف را از خاک تیره برآوردیم». این آیه به چهار بخش از نعمت هاى بزرگ خدا اشاره کرده است:

1 ـ زمین که مهد آرامش و آسایش انسان است و به برکت قانون جاذبه همچنین قشر عظیم هوائى که اطراف آن را گرفته، انسان مى تواند به راحتى، امن و امان روى آن زندگى کند.

 2 ـ راه ها و جاده هائى که خداوند در زمین به وجود آورده است که تمام مناطق آن را به یکدیگر پیوند مى دهد. همان گونه که غالباً دیده ایم در میان سلسله جبال سر به آسمان کشیده، غالباً دره ها و راه هائى وجود دارد که انسان مى تواند از آنها عبور کرده و به مقصد خود برسد.

3 ـ آبى که مایه حیات است و سرچشمه همه برکات، از آسمان نازل کرده.

4 ـ گیاهان، نباتات گوناگون و مختلفى که به وسیله این آب از زمین مى روید که قسمتى از آنها مواد غذائى انسان را تشکیل مى دهند و بخشى مواد داروئى، قسمتى را انسان براى ساختن لباس مورد استفاده قرار مى دهد و قسمت دیگرى را براى وسائل زندگى (همچون در و حتى خانه هائى که از چوب ساخته مى شود، کشتى ها و بسیارى از وسائل نقلیه دیگر).

بلکه مى توان گفت: این چهار نعمت بزرگ به همان ترتیب که در آیه فوق آمده است اولویت هاى زندگى انسان را تشکیل مى دهد. قبل از همه چیز، محل سکونت و آرامش لازم است و به دنبال آن راه هاى ارتباطى سپس آب و فرآورده هاى کشاورزى. سرانجام اشاره به پنجمین و آخرین نعمت از این سلسله نعمت هاى الهى کرده و مى گوید: از این فرآورده هاى گیاهى هم خودتان بخورید و هم چهار پایان خود را در آن به چرا ببرید. اشاره به این که فرآورده هاى حیوانى شما که بخش مهمى از مواد غذائى، لباس، پوشاک و سایر وسائل زندگى شما را تشکیل مى دهد نیز از برکت همان زمین و همان آبى است که از آسمان نازل مى شود. در پایان در حالى که به همه این نعمت ها اشاره کرده، مى فرماید: در این امور، نشانه هاى روشنى است براى صاحبان عقل و اندیشه. قابل توجه این که «نُهى» جمع «نُهْیَه» در اصل از ماده «نهى» (نقطه مقابل امر) گرفته شده و به معنى عقل و دانشى است که انسان را از زشتى ها نهى مى کند. اشاره به این که هر گونه فکر و اندیشه براى پى بردن به اهمیت این آیات کافى نیست بلکه عقل و اندیشه هاى مسئول مى تواند به این واقعیت پى ببرد. اما این که چگونه آغاز همه ما از خاک است دو تفسیر وجود دارد: نخست این که همه ما از آدم هستیم و آدم از خاک. دیگر این که حتى خود ما نیز از خاک گرفته شده ایم زیرا تمام مواد غذائى که بدن ما و پدران مادران ما را تشکیل داده از همین خاک گرفته شده است.[2]

   عبارت «سلك لكم» را مى‏توان دو گونه معنا كرد. الف: راه ها و جاده‏هایى كه خداوند براى عبور انسان در زمین قرار داده است. ب: راه هاى كسب درآمد.[3] حضرت موسى‏علیه السلام در معرفى خداوند به فرعون فرمود: پروردگار ما كسى است كه همه چیز را آفرید و هدایت كرد. در این آیات به نمونه‏هایى از هدایت الهى در طبیعت اشاره مى‏فرماید. زمینى كه مهد آسایش انسان‏هاست، راههاى زمینى كه وسیله ارتباط و اتصال مناطق به یكدیگرند، باران و گیاهان گوناگون كه قانون زوجیّت را به همراه دارند. زمانى نعمت‏هاى خداوند متعال را بهتر مى‏شناسیم كه خلاف آن را فرض نماییم. مثلاً اگر این زمین آرام نبود و حركتش كُند یا تند بود باران نمى‏بارید یا زمین آن را جذب نمى‏كرد، روئیدنى‏ها و چشمه‏ها در آن نبود یا ... آیا باز هم «مَهد» به شمار مى‏رفت؟ همان گونه كه طفل در مهد و گهواره براى زندگىِ خارج از آن رشد مى‏یابد، انسان نیز باید در مهد زمین براى زندگى بیرون از زمین یعنى جهان آخرت رشد كند. زمین، آسایشگاه انسان است، همه نیازهاى او را تأمین مى‏كند، مرده و زنده‏ى او را حمل كرده و به امر الهى مسخّر اوست.[4]

 

 

[1] . طباطبایی ، المیزان، ج 14، ص 225

[2] . مکارم، نمونه، ج 13، ص 242

[3] . هاشمی رفسنجانی، راهنما، ج 11، ص 76

[4] . قرائتی، نور، ج 5 ، ص 353

 


دانه های دروکردنی:

   در آیه9 سوره ق بیان یکی دیگر از مصادیق نبت با غ ها و دانه های درو کردنی که بوسیله باران که حیات و برکت زمین است، می روید هچنین فایده ی توجه به خلقت آسمان  میباشد که به آن اشاره شده است.

« وَنَزَّلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً مُبَارَكًا فَأَنْبَتْنَا بِهِ جَنَّاتٍ وَحَبَّ الْحَصِيدِ»

«و از آسمان، آبى پر بركت نازل كرديم و به دنبالش باغها و دانه هاى درو كردنى رويانديم.»

   علامه می گوید: اين سوره مسأله دعوت اسلام را بيان مى كند. آنـگـاه براى بار دوم باز به علم و قدرت خداى تعالى پرداخته و از راه تدبيرى كه در خـلقـت آسـمـانها و آراستن آن با ستارگان بى‌حركت و با حركت، تدابير ديگرى كه در خلقت زمين به كار برده، آن را گسترده، كوه هاى ريشه دار در آن جـايـگـزيـن سـاخـتـه، گـيـاهـان نر و ماده در آن رويانيده و نيز به اينكه آب را از آسمان فرستاده، ارزاق بندگان را تامين نموده و زمين را با آن آب زنده كرده، علم و قدرت او را اثبات مى كند. زمينه گفتار در اين سوره مسأله معاد است. كـلمـه سماء به معناى جهت بالا است و منظور از ماء مبارك  بارانست. اگر آن را مـبـارك خـوانـده بـديـن جـهـت اسـت كـه خـيـرات آن بـه زمـيـن و اهـل زمین عـايـد مى شود. منظور از حب الحصيد حبه و دانه درو شده است.[1]

   این آیات همچنان بحث «ادله معاد» را دنبال مى کند گاه از طریق قدرت بى انتهاى حق، گاه از وجود صحنه هاى معاد در همین دنیا کمک مى گیرد. «جَنّات» در اینجا اشاره به باغ هاى میوه است و «حَبَّ الْحَصِیدِ» ( دانه هاى قابل درو ) حبوباتى همچون جو، گندم و مانند آن است که مواد اصلى غذاى انسان ها را تشکیل مى دهد. سپس مى افزاید: همچنین نخل هاى بلندقامتى که میوه هاى متراکم دارند «باسِقات» جمع «باسقه» به معنى مرتفع و بلند قامت است و «طَلْعٌ» به ثمره درخت خرما در آغاز ظهورش گفته مى شود و «نَضِیدٌ» به معنى متراکم است مخصوصاً خوشه درخت خرما هنگامى که در درون غلاف قرار دارد، کاملاً روى یکدیگر سوار و متراکم است و زمانى که از غلاف بیرون مى آید،  بسیار اعجاب انگیز است. در پایان مى گوید: همه اینها را به منظور بخشیدن روزى به بندگان آفریدیم و با این قطره هاى حیات بخش باران، زمین مرده را زنده کردیم. آرى، زنده شدن مردگان و خروج آنها از قبرها نیز همین گونه است. به این ترتیب ضمن یادآورى نعمت هاى عظیمش به بندگان و تحریک حس شکرگزارى آنها در مسیر شناخت او به آنها یادآور مى شود که شما نمونه معاد را همه سال در برابر چشمان خود در همین جهان مى بینید، زمین هاى مرده، خشک و خالى از هر گونه آثار زندگى بر اثر نزول قطرات باران به حرکت در مى آیند و غوغاى رستاخیز را سر مى دهند، از هر گوشه گیاهى مى روید و «وَحْدَهُ لا شَرِیْکَ لَهُ» مى گوید. این جنبش عظیم و حرکت به سوى حیات و زندگى در عالم گیاهان بیانگر این واقعیت است که آفریدگار عالم مى تواند موجودات مرده را بار دیگر حیات بخشد.[2]

   از بهترین و لذّت‏بخش‏ترین حالات كشاورز، هنگام رسیدن و درو كردن محصول است. در این آیات براى تبیین معاد از نزول باران و رویش گیاهان استفاده شده است. امام باقرعلیه السلام درباره «نزلنا من السّماء» از پیامبراكرم فرمودند: هیچ آبى در زمین نیست مگر آنكه با آب آسمان مخلوط گشته است.[3] حضرت على‏علیه السلام هنگام بارش باران، آب باران را بر سر و روى خود مى‏ریختند و مى‏فرمودند: این بركتى از آسمان است كه هیچ دست و ظرفى به آن برخورد نكرده است.[4]

   باریدن باران اگرچه از طریق عوامل طبیعى امّا با اراده خداست. نزول باران وسیله حیات و بركت زمین است. نابودى آفات، رویش گیاهان، لطافت هوا و جارى شدن چشمه‏ها از خیرات و بركات باران است. پیدایش محصولات كشاورزى حكیمانه و هدفدار است. رزق انسان باید زمینه‏ى بندگى او باشد. نگاهى به قدرت خدا مسئله زنده شدن مردگان را براى انسان آسان مى‏كند. كارهاى الهى از جامعیّت ویژه‏اى برخوردار است. خداوند صنعت، حكمت، معرفت و هدایت را بهم درآمیخته است. بلندى نخل و زیبایى شكوفه‏هایش نشانه صنعت و هنر الهى است. رزق بودن میوه‏ها نشانه حكمت الهى و از زمین مرده این همه سرسبزى و محصول پدید آوردن زمینه هدایت و معرفت انسان به قدرت الهى بر رستاخیز است.[5]

   همچنین در آیه 27 عبس یکی از مصداق های نبت را دانه ها (حبا) ذکر کرده که این، نگرش عالمانه به نعمت های الهی است.

«فَأَنْبَتْنا فيها حَبًّا»

«و در آن دانه ها رويانديم.»

انسان نه مالك چيزى از آفرينش خويش است و نه مالك چيزى از تدبير امورش بلكه خداى سبحان است كه او را از نطفه اى بى مقدار آفريده، سپس اندازه گيرى اش كرد آنگاه راه را برايش آسان ساخت و در آخر هم او است كه وى را مى ميراند، هر وقت كه بخواهد دوباره زنده اش مى سازد. پس خداى سبحان رب، خالق و مدبر امر او است، آن هم نه تنها در حدوثش بلكه در بقايش و تا آخرين لحظه هستى اش مدبر او است ولى اين انسان كفرانگر فرمان او را نمى برد و به هدايت او مهتدى نمى شود. اگر انسان تنها و تنها به طعامى كه مى خورد نگاه كند كه يكى از مظاهر تدبير خدا و مشتى از درياى رحمت اوست. آن وقت به تدبير وسيع پروردگار و لطف صنع او پى مى برد. آنچنانكه عقلش مبهوت شود، هوشش از سر بدر رود در حالى كه نعمت هاى خدا تنها طعام نيست. در اين ميان نعمت هاى ديگرى است كه از حيطه شمار بيرون است اين عجب است كه انسان تدبير پروردگار خود را نديده مى گيرد، شكر نعمتش را بجا نمى آورد، راستى انسان ظلوم و ناسپاس است،.[6]

   آیات مورد بحث به منزله دلیلى است براى مسأله معاد که از طریق بیان قدرت خداوند بر همه چیز. همچنین احیاى زمین هاى مرده به وسیله نزول باران که خود نوعى معاد در عالم گیاهان است، امکان رستاخیز را اثبات مى کند. در ضمن چون این آیات از انواع غذاهائى که خدا در اختیار انسان و چهار پایان قرار داده سخن مى گوید حس شکرگزارى انسان را برمى انگیزد و او را به شناخت منعم و معرفت اللّه دعوت مى کند. نخست مى فرماید: انسان باید به غذاى خویش بنگرد که چگونه خداوند آن را آفریده است؟ نزدیکترین اشیاء خارجى به انسان غذاى او است که با یک دگرگونى جزء بافت وجود او مى شود. اگر به او نرسد به زودى راه فنا را پیش مى گیرد. به همین دلیل، قرآن از میان تمام موجودات روى مواد غذائى، آن هم موادى که از طریق گیاهان و درختان عائد انسان مى شود، تکیه کرده است. منظور از «نگاه کردن» تماشاى ظاهرى نیست بلکه نگاه به معنى دقت و اندیشه در ساختمان این مواد غذائى، اجزاء حیات بخش آن، تأثیرات شگرفى که در وجود انسان دارد سپس اندیشه در خالق آنها است. بعضى نیز معتقدند که منظور از نگاه کردن به مواد غذائى این است که انسان هنگامى که بر سر سفره مى نشیند دقیقاً بنگرد که آنها را از چه راهى تهیه کرده؟ حلال یا حرام؟ مشروع یا نامشروع؟ به این ترتیب جنبه هاى اخلاقى و تشریعى را مورد توجه قرار دهد. در بعضى از روایات که از معصومین نقل شده نیز آمده است که منظور از «طعام» در اینجا «علم و دانشى» است که غذاى روح انسان است، باید بنگرد آن را از چه کسى گرفته ؟ از جمله از امام باقر(علیه السلام) نقل شده که در تفسیر این آیه فرمود: «عِلْمُهُ الَّذِی یَأْخُذُهُ عَمَّنْ یَأْخُذُهُ»؟ نظیر همین معنى از امام صادق(علیه السلام) نیز نقل شده است.[7]

 به این ترتیب، آیه اشاره به یکى از معجزات علمى قرآن است که نشان مى دهد که اول باران ها فرو مى بارند سپس زمین ها شکافته مى شوند و آماده زراعت مى گردند، مى فرماید: سپس ما در زمین دانه فراوانى رویاندیم. دانه هاى غذائى که مایه اصلى تغذیه انسان و انواع حیوانات است، دانه هائى که اگر یک سال بر اثر خشکسالى قطع شود قحطى و گرسنگى تمام جهان را فرا مى گیرد و انسان ها همه در زحمت فرو مى روند. تعبیر به «حَبّاً» به صورت «نکره» در اینجا دلیل بر بیان عظمت یا تنوع انواع این دانه ها است. این که بعضى آن را تفسیر به خصوص «گندم» و «جو» کرده اند دلیلى بر آن نیست چرا که این تعبیر همه حبوبات را شامل مى شود و در مرحله بعد مى افزاید: همچنین انگور و سبزى بسیار ذکر عِنَب (انگور) از میان تمام میوه ها به خاطر مواد غذائى و حیاتى فراوانى است که در این میوه نهفته شده و آن را به صورت یک غذاى کامل در آورده است. توجه داشته باشید «عِنَب» هم به «انگور» گفته مى شود و هم به «درخت انگور» و در آیات قرآن بر هر دو اطلاق شده ولى در اینجا مناسب همان انگور است. «قَضْب» در اصل به معنى سبزى هائى است که آن را در نوبت هاى مختلف مى چینند و در اینجا به معنى انواع سبزى هاى خوردنى است گاه کلمه «قَضْب» به معنى قطع کردن، چیدن و واژه «قضیب» به معنى شاخه درخت (خرما) آمده است. بعضى نیز احتمال داده اند که «قَضب» به معنى میوه هاى بوته اى باشد (مانند خیار، هندوانه و مانند آنها) یا ریشه هاى گیاهى (مانند هویج، پیاز و کلم). ولى بعید نیست «قَضْب» در اینجا معنى گسترده اى داشته باشد که هم سبزى هاى خوردنى را شامل شود هم میوه هاى بوته اى و هم ریشه هاى غذائى را شامل می شود. «أَبّ» (با تشدید باء) به معنى گیاهان خودرو، چراگاهى است که آماده چریدن حیوانات یا چیدن گیاهان باشد، در اصل معنى «آمادگى» را مى بخشد و از آنجا که این گونه چراگاه ها آماده بهره بردارى است، به آن «أَبّ» گفته شده. بعضى نیز گفته اند که منظور از «أَبّ» میوه هائى است که قابل خشک کردن و ذخیره نمودن براى زمستان است. به مناسبت این که همیشه آماده بهره بردارى است آنچه در این آیات آمده بود از مواد غذائى براى انسان و چارپایان بود. جالب این که همه آنها غذاهاى گیاهى و نباتى است. این به خاطر اهمیتى است که «گیاهان»، «حبوبات» و «میوه ها» در تغذیه انسان دارند بلکه غذاى حقیقى انسان همین ها است و غذاهاى حیوانى در درجه بعد قرار دارد و به مقدار کمتر. آنچه در اینجا قابل توجه است این که علم غذاشناسى امروز که یکى از علوم گسترده و مهم است براى خود، دنیاى وسیعى با چشم اندازهاى وسیع ترى را مجسم مى کند، در حقیقت شرحى است بر آنچه در این آیات آمده عظمت قرآن را منعکس مى کند. هر یک از دیدگاه علم غذاشناسى بسیار مهم و با ارزش است. به هر حال دقت در این امور انسان را به عظمت خالق آنها، الطاف و محبت هاى او نسبت به نوع بشر آشناتر مى سازد. آرى، دقت در غذاى جسم سپس در غذاى روح هم از نظر محتوا و ساختمان هم از نظر طرق اکتساب، مى تواند آدمى را در مسیر معرفة اللّه، تهذیب نفس و خودسازى پیش برد. آرى، آدمى باید در غذایش به دقت بنگرد.[8]

   صبّ به معناى فرو ریختن آب از بلندى است كه شامل نزول باران از آسمان و ریزش آب از آبشارها نیز مى‏شود. قضب به سبزیجاتى گفته مى‏شود كه تر و تازه چیده و خورده شود. شامل علف و یونجه حیوانات نیز مى‏گردد. مراد از «شققنا الارض»، شكافتن زمین به وسیله جوانه گیاهان است كه براى سربرآوردن از خاك آن را مى‏شكافند و به رشد خود ادامه مى‏دهند. مراد از «حبّاً» حبوباتى است كه به مصرف غذاى انسان مى‏رسد مانند گندم، جو، نخود، عدس و امثال اینها. حدائق جمع «حدیقه» به معناى بوستانى است كه اطراف آن دیوار كشیده باشند و «غُلب» جمع «غَلباء» به معناى درخت بزرگ و تنومند است. انسان باید به غذاى خود بنگرد كه آیا از حلال است یا حرام، دیگران دارند یا ندارند. نیروى بدست آمده از آن در كجا صرف مى‏شود و این غذا چگونه بدست آمده است؟ امام باقر (علیه السلام) در ذیل آیه «فلینظر الانسان الى طعامه» فرمودند: انسان بنگرد كه علم خود را از چه كسى مى‏گیرد.[9] طعام را شامل طعام معنوى دانستند. انسان مأمور به تفكر در غذا به عنوان یكى از نعمت‏هاى خداست، خوردن بى‏فكر كار حیوان است. اگر ملاك هاى معنوى نباشد انسان و حیوان در كامیابى از غذا و طبیعت در یك ردیفند. دقّت در پیدایش نعمت‏ها وسیله‏اى براى كفرزدائى است. هستى مدرسه خداشناسى است. چه سیر تكاملى درون انسان و چه بیرون انسان. ریزش باران، رویش انواع گیاهان و درختان هدفمند است و فراهم شدن غذا براى انسان و حیوانات یكى از حكمت‏هاى آن است. انگور، زیتون و خرما از میوه‏هاى مورد سفارش قرآن است.[10]

 

[1] . طباطبایی، المیزان، ج 18، ص 502

[2] . مکارم، نمونه، ج 22، ص 241

[3] . کلینی، كافى، ج‏ 6 ، ص‏387

[4] . مجلسی، بحارالانوار، ج‏ 59 ، ص‏270

[5] . قرائتی، نور، ج 9، ص 210

[6] . طباطبایی، المیزان، ج 20، ص 334

[7]. بحرانی، البرهان، ج4،ص429/ مجلسی، بحارالانوار، ج2، ص96.

[8] . مکارم، نمونه، ج 26، ص 153

[9] . کلینی، كافى، ج‏1، ص‏50

[10] . قرائتی، نور، ج 10، ص 388


یقطین (کدو):

   آیه 146 سوره صافات در مورد یقطین (کدو) که از مصادیق نبت است، می باشد. نجات یونس، قومش و دیدار مجدد آن ها نیز بیان شده است.

« وَ أَنْبَتْنا عَلَيْهِ شَجَرَةً مِنْ يَقْطينٍ »

«و بر بالاى سرش بوته اى از كدو رويانديم.»

   در المیزان آمده است: اين داستان يونس (عليه السلام) كه خدا او را مبتلا كرد به شكم ماهى، به كيفر اينكه در هنگام مرتفع شدن عذاب كه مقدمات نزولش رسيده بود از قوم خود اعراض كرد. كـلمـه (يـقـطـيـن) به معناى نوعى از كدو است كه برگهاى پهن و مدور دارد و خدا اين بوته را رويانيد تا برگهايش بر بدن او سايه بيفكند.[1]

   باز در اینجا لطف الهى به سراغ او آمد چرا که بدنش بیمار و آزرده، اندامش خسته و ناتوان بود و آفتاب ساحل او را آزار مى داد، پوششى لطیف لازم بود تا بدنش در زیر آن بیارامد. قرآن در اینجا مى گوید: ما کدوبُنى بر او رویانیدیم تا در سایه برگ هاى پهن و مرطوب بیارامد. «یَقْطِین» به طورى که بسیارى از ارباب لغت و مفسران گفته اند: هر گیاهى است که ساقه ندارد، داراى برگ هاى پهن است مانند بوته خربزه، کدو، خیار و امثال آن ولى بسیارى از مفسران و روات حدیث در اینجا تصریح کرده اند که منظور «کدوبُن» است. باید توجه داشت که «شجره» در لغت عرب هم به نباتاتى گفته مى شود که داراى ساقه و شاخه است هم بدون ساقه و شاخه و به تعبیر دیگر اعم از درخت و گیاه است. حتى در اینجا حدیثى از پیامبر گرامى اسلام (صلى الله علیه وآله) نقل کرده اند که شخصى به آن حضرت عرض کرد: اِنَّکَ تُحِبُّ الْقَرْعَ؟ شما کدو را دوست مى دارید، فرمود: أَجَلْ هِىَ شَجَرَةُ اَخِی یُونُسَ آرى آن گیاه برادرم یونس است.[2] مى گویند: «کدوبُن» علاوه بر این که برگ هاى پهن و پرآبى دارد، مى توان از آن سایبان خوبى تهیه کرد. مگس نیز بر برگ هاى آن نمى نشیند و یونس به خاطر توقف در شکم ماهى، پوست تنش آن قدر نازک و حساس شده بود که از نشستن حشرات بر آن رنج مى برد. او اندام خود را در زیر برگ هاى این «کدوبُن» پوشانید تا هم از سوزش آفتاب در امان باشد هم از حشرات. شاید خداوند مى خواهد درسى را که به یونس(علیه السلام) در شکم ماهى داده است در این مرحله تکمیل کند. او باید تابش آفتاب و حرارتش را بر پوست نازک تنش احساس کند تا در آینده در مقام رهبرى براى نجات امتش از آتش سوزان جهنم تلاش و کوشش بیشترى به خرج دهد. همین مضمون در بعضى از روایات اسلامى وارد شده است.[3]

   كلمه‏ى «شجر» هم به درخت گفته مى‏شود و هم به بوته. «یقطین» به معناى كدو است كه برگ آن مایه‏ى درمان كوفتگى و حشره زدایى است. خداوند چهار پیامبر را حفظ كرد: موسى و یوسف را كنار آب، نوح را روى آب و یونس را زیر آب. از داروهاى گیاهى غافل نشویم. رویاندن كدو در زمین خالى از گیاه «العراء» از نشانه‏هاى قدرت و امداد الهى است. دعا و تسبیح یونس(علیه السلام) سبب برخوردارى از لطف و امداد خداوند شد. فرار دلیل برنگشتن نمى‏شود. یونس فرار كرده بود امّا به همان قوم خود بازگشت و رسالت خود را ارائه داد.[4]

   در حدیثى از امام باقر(علیه السلام) مى‏خوانیم كه حضرت یونس چند روزى در شكم ماهى محبوس بود. موهاى او ریخته و پوست بدنش نازك شده بود. بعد از خروج از شكم ماهى بوته‏ى كدو را مى‏مكید و از سایه آن استفاده مى‏كرد.[5]

   امیر المومنان علی (ع) در ایام فراغت به نخلستان می رفت و در آنجا مشعول کندن قنات می شد. می‌گویند: امام روزی وارد باغ شد، دید باغبانش «ابونیزر» مشغول خوردن غذا است. فرمود: آیا غذایی هست که من هم بخورم، گفت: ای امیر المومنان غذایی که در شان تو باشد، نیست. من کدوئی از مزرعه چیده و آن را با پیه سرخ کرده، می خورم. امام فرمود: از آن به من هم بده. غلام کدوئی سرخ کرد، خدمت امام آورد. آن حضرت با میل و اشتها آن را میل نمود و شکر خدا را کرد و برخاست دست های خود را با آب و شن نرم شست و دست روی شکم خود نهاد و فرمود: شکمی که با یک کدو سیر می شود از رحمت خدا دور باد آن کسی که آن را با حرام سیر کند.[6]

   شگفتی های آفرینش از زبان امام صادق (ع) که در مورد بوته های ضعیف و میوه های بزرگ فرمود: ای مفضل در این که گیاه و بوته ای ضعیف و ناتوان به بار می نشیند و میوه های سنگین چون کدو، خربزه، خیار و هندوانه می دهد، بیندیش. در حکمت و تدبیر این کار فکر کن. آنگاه که تقدیر بر آن شد که این بوته ضعیف میوه های سنگین مانند این میوه ها، بار دهد که روی زمین بگسترد. اگر مانند درخت می ایستاد، قادر به حمل این میوه های سنگین نبود و پیش از آنکه میوه ها برسند و کامل شوند، همه چیز در هم
می شکست. بنگر که چگونه شاخه و برگش روی زمین گسترده می شود و زمین به جای بوته میوه های سنگین را بر دوش حمل می کند. تو به یک بوته کدو یا خربزه بنگر که چگونه یکی است ولی پیرامونش را چند میوه فراگرفته، تو گویی گربه ای است بر روی زمین که بچه هایش روی زمین پهن شده اند و از آن شیر می خورند.[7]

 

[1] . طباطبایی، المیزان، ج 17، ص 245

[2] . حقی، روح البیان، ج 7، ص 489

[3] . حویزی،  نور الثقلین، ج 4، ص 436، حدیث 116 / مکارم، نمونه، ج 19، ص 168

[4] . قرائتی، نور، ج 8، ص 62

[5] . قمی، قمى، ج 2، ص 227 / حویزی، نورالثقلین، ج 4، ص 438

[6] . داود الهامی، مقاله اهمیت کشاورزی در اسلام

[7] . رضایی، محمد مهدی ، نگاهی موحدانه به شگفتی های آفرینش از زبان امام صادق ( ترجمه توحید مفصل )


سبزی، خیار، سیر، عدس، پیاز

   مصادیق دیگر نبت در آیه 61 سوره بقره بقل (سبزی)، قثاء (خیار)، فوم (سیر)، عدس، بصل(پیاز) ذکر شده است. در این آیه به سرنوشت ذلت بار قوم یهود نیز اشاره کرده است.

«وَإِذْ قُلْتُمْ يَا مُوسَى لَنْ نَصْبِرَ عَلَى طَعَامٍ وَاحِدٍ فَادْعُ لَنَا رَبَّكَ يُخْرِجْ لَنَا مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ مِنْ بَقْلِهَا وَقِثَّائِهَا وَفُومِهَا وَعَدَسِهَا وَبَصَلِهَا قَالَ أَتَسْتَبْدِلُونَ الَّذِي هُوَ أَدْنَى بِالَّذِي هُوَ خَيْرٌ  اهْبِطُوا مِصْرًا فَإِنَّ لَكُمْ مَا سَأَلْتُمْ وَضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ وَالْمَسْكَنَةُ وَبَاءُوا بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ كَانُوا يَكْفُرُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَيَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ الْحَقِّ  ذَلِكَ بِمَا عَصَوْا وَكَانُوا يَعْتَدُونَ»

«و چون گفتيد: اى موسى ما به يك خوراك نمى توانيم بسازيم، پروردگار خويش را بخوان تا از آنچه زمين همى روياند. از سبزى و خيار و سير و عدس و پيازش براى ما بيرون آورد، گفت چگونه پست تر را با بهتر عوض مى كنيد. به شهر فرود آئيد. تا اين چيزها كه خواستيد بيابيد و ذلت و مسكنت بر آنان مقرر شد و به غضب خدا مبتلا شدند زيرا آيه هاى خدا را انكار همى كردند و پيامبران را به ناروا همى كشتند زيرا نافرمان شده بودند و تعدى همى كردند.»

به دنبال شرح مواهب فراوانى که خداوند به بنى اسرائیل ارزانى داشت در آیه مورد بحث چگونگى کفران و ناسپاسى آنها را در برابر این نعمت هاى بزرگ منعکس مى کند و نشان مى دهد آنها چه مردم لجوجى بوده اند که شاید در تمام تاریخ دیده نشده است. افرادى، این همه مورد لطف خدا قرار گیرند ولى در مقابل تا این حد ناسپاسى و عصیان کنند. نخست مى گوید: و به خاطر بیاورید زمانى را که گفتید: اى موسى ما هرگز نمى توانیم به یک نوع غذا قناعت کنیم (منّ و سلوى هر چند خوب و لذیذ است اما ما غذاى متنوع مى خواهیم ). بنابراین از خدایت بخواه تا از آنچه از زمین مى روید براى ما قرار دهد از سبزیجات، خیار، سیر، عدس و پیاز. ولى موسى به آنها گفت: آیا شما غذاى پست تر را در مقابل آنچه بهتر است انتخاب مى کنید؟ اکنون که چنین است از این بیابان بیرون روید و کوشش کنید وارد شهرى شوید زیرا آنچه مى خواهید در آنجا است. پس از آن قرآن اضافه مى کند که خداوند مُهر ذلت و فقر را بر پیشانى آنها زد. بار دیگر به غضب الهى گرفتار شدند. این به خاطر آن بود که آنها آیات الهى را انکار مى کردند و پیامبران را به ناحق مى کشتند. این به خاطر آن بود که آنها گناه مى کردند، تعدى و تجاوز داشتند. بدون شک، غذاهاى گیاهى مختلفى که بنى اسرائیل از موسى (علیه السلام) درخواست کردند، غذاهاى پر ارزشى است. ولى مسأله این است که تنها نباید به زندگى از یک بعد نگاه کرد. آیا سزاوار است انسان براى دستیابى به مواد مختلف غذائى تن به اسارت در دهد؟[1]

  بنابراین که «منّ» یک نوع عسل کوهستانى یا ماده قندى نیرو بخشى مشابه آن باشد. یکى از مفیدترین و پرانرژى ترین غذاها است. مواد پروتئینى موجود در گوشت تازه مانند «سلوى» پرنده مخصوص از جهاتى بر مواد پروتئینى موجود در حبوبات برترى دارد. چون هضم و جذب اولى بسیار آسان، در حالى که براى جذب دومى دستگاه گوارش با فعالیت خسته کننده اى دست به گریبان خواهد بود.[2] ضمناً «فوم» را که از غذاهاى مورد تقاضاى بنى اسرائیل است. بعضى به معنى گندم و بعضى به معنى سیر تفسیر کرده اند. البته هر یک از این دو ماده امتیاز ویژه اى دارد. ولى بعضى معتقدند معنى گندم صحیح تر است چرا که بعید است آنها مواد غذائى خالى از گندم را خواسته باشند. [3]

  بنى‏اسرائیل به جاى شكرگزارى از نعمت‏هاى «منّ و سلوى» به فكر زیاده‏خواهى و تنوّع طلبى افتاده و از غذاهاى زمینى خواستند. براى نمونه تعدادى از آنها مانند سبزى، خیار، پیاز و سیر را نام بردند. حضرت موسى در برابر این درخواست‏ها ضمن تأسّف از اینكه آنها نعمت‏هاى نیكو و بهتر را با نعمت‏هاى ساده عوض مى‏كنند به آنها گفت که اگر بناى كامیابى از اینها را دارید باید به شهر رفته و با دشمنانتان بجنگید. شما از یك سو حال جهاد ندارید و از طرف دیگر تمام امتیازات شهرنشینى را مى‏خواهید. خداوند خبر مى‏دهد كه این قوم با چنین ویژگى‏ها و خصوصیّات به ذلّت و خوارى افتاده و گرفتار قهر و غضب الهى خواهند شد. تنوّع طلبى و افزون خواهى دامى براى اسیر شدن انسان‏هاست. شكم‏پرستى عامل هبوط و سقوط انسان‏هاست.[4]

 

[1] . مکارم، نمونه، ج 1، ص 329

[2] . «قرآن بر فراز قرون و اعصار»، صفحه 112

[3] . قرطبی، قرطبى، ج 1، ص 423

[4] . قرائتی، نور، ج1، ص 125


 روغن زیتون:

   از مصادیق دیگر نبت، روغن زیتون وخورش آن که از غذای مردم و باغ های میوه برای انسان است که در آیه 20 سوره مومنون به آن اشاره شده است.

« وَ شَجَرَةً تَخْرُجُ مِنْ طُورِ سَيْناءَ تَنْبُتُ بِالدُّهْنِ وَ صِبْغٍ لِلْآکِلينَ »

«و درختى (آفريديم ) كه از طور سينا بر مى آيد و روغن زيت و خورش مردم بار مى‌آورد.»

   علامه می گوید: اين جمله عطف است بر جنات يعنى ما با آن باران، جنات و باغ هايى رويانيديم و نيز درختى كه در طور سينا است و از ثمره آن روغن به دست مى آيد كه مراد از آيه درخت زيتون است. جمله تنبت بالدهن يعنى ميوه اى مى دهد كه در آن روغن هست و صبغ للاكلين يعنى مى روياند صبغى براى خورندگان. صبغ  به كسره صاد و سكون باء به معناى خورش است و اگر در بين همه درختان زيتون را نام برد، به خاطر عجيب بودن اين درخت است و معناى آيه روشن است.[1]

   از درختان پر برکتى که از همین آب باران پرورش مى یابد، درختى ایجاد کردیم که از طور سیناء مى روید و از آن روغن و «نان خورش» براى خورندگان به دست مى آید. در این که منظور از «طور سیناء» چیست؟ مفسران دو احتمال عمده داده اند: نخست این که اشاره به همان «کوه طور» معروف است که در صحراى «سینا» قرار دارد. اگر مى بینیم قرآن در اینجا درخت زیتون را به عنوان درختى که از کوه طور مى روید توصیف کرده به خاطر آن است که عرب هاى حجاز هنگامى که از بیابان هاى خشک این منطقه مى گذشتند و به شمال رو مى آوردند، نخستین منطقه اى که در آن به درخت هاى پر بار زیتون بر خورد مى کردند، منطقه طور در جنوب صحراى سیناء بوده است مشاهده نقشه جغرافیائى این مطلب را به خوبى روشن مى کند. احتمال دیگر این که طور سیناء جنبه توصیفى دارد و به معنى «کوه پر برکت» یا «کوه پر درخت» یا «کوه زیبا» است. چون «طور» به معنى کوه و سیناء به معنى پر برکت، زیبا و مشجّر است. واژه «صِبْغ» در اصل به معنى رنگ است ولى از آنجا که انسان به هنگام خوردن غذا معمولاً نان خود را با خورشى که مى خورد رنگین مى کند به تمام انواع نان خورش ها «صِبْغ» گفته شده است. به هر حال کلمه «صِبْغ» ممکن است اشاره به همان روغن زیتون باشد که  با نان مى خوردند یا انواع نان خورش ها که از درختان دیگر استفاده مى کردند. «روغن زیتون» براى تولید سوخت و ساز بدن ارزش فراوانى دارد، کالرى حرارتى آن بسیار زیاد، دوست صمیمى کبد انسان، بر طرف کننده عوارض کلیه ها و سنگ هاى صفراوى، قولنج هاى کلیوى، تقویت کننده اعصاب و بالاخره اکسیر سلامتى است. [2]

 

 

[1] . طباطبایی، المیزان، ج 5 ، ص 29

[2] . مکارم، نمونه، ج 6، ص 121