مسند مديريت از ديدگاه اسلامي، امانتي است که به مدير سپرده ميشود و او بايد از اين مقام، که به عنوان امانت در دست دارد، بشدت مراقبت نمايد و مدیریت و مسئولیت را بر طبق معيارهايش، امانتدار باشد. قرآن می فرماید:
«... ان الله يامرکم ان تودوا الامانات الي اهلها؛... همانا خداوند شما را فرمان ميدهد که امانتها را به صاحبانش بازگردانيد.»[1]
هر چند امانت در اين آيه به معني عام کلمه، همه انواع امانتها را شامل ميشود، ولي در روايتي از امام صادق (ع) امانت به امامت که مديريتي کامل و شامل ميباشد، تفسير شده است:
«امر الله الامام ان يودي الامانه الي الامام الذي بعده؛خداوند امام قبل را فرمان داده است تا امامت را که همان امانت و مديريت جامعه اسلامي باشد، به امام بعد از خود تسليم کند».[2]
زمامداری و مدیریت، به عنوان مظاهر و مراتب ولایت و امامت، از امانتهای خاص است. مدیران و حاکمان قبل از هر چیز باید به این اصل باور داشته باشند و نگرش خود را بر این بنیاد استوار سازند.
در اين که مديريت از ديدگاه اسلامي، امانت است و مدير، امانتدار خدا و مردم، مولاي متقيان علي (ع) در نامهاي که به نماينده و فرماندار خود در آذربايجان، به نام «اشعث بن قيس» مينويسد، چنين ميفرمايد:
«و ان عملک ليس لک بطعمه و لکنه في عنقک امانه و... ؛ مديريت و حکمروايي براي تو طعمه نيست ولي آن مسئوليت در گردن تو امانت است و کسي که از تو بالاتر است از تو خواسته که نگهبان آن باشي و وظيفه نداري که در کار مردم به ميل و خواستهي شخصي خود عمل کني و يا بدون ملاک معتبر و فرمان قانوني، به کار بزرگي دست بزني، و اموالي که دست تو است از آن خداوند ميباشد و تو خزانهدار هستي تا آن را به من بسپاري و اميدوارم که براي تو بدترين فرمانرواها نباشم ».[3]
در نهجالبلاغه از حقوق واقعي توده مردم و موقع شايسته و ممتاز آنها در برابر حکمران و اينکه مقام واقعي حکمران امانتداري و نگهباني حقوق مردم است غفلت نشده، بلکه سخت بدان توجه شده است.
امانت در نگرش امام علی(ع) با امانت در نگرشهای مادی متفاوت است؛ در نگرش مادی ممکن است مدیریت صرفا امانتی اجتماعی تلقّی بشود، اما این امانت در بینش الهی سه ضلعی است: امانت خدا، امانت مردم و امانت حاکمان در سلسله مراتب اداری؛که در نهجالبلاغه و سخنان حضرت علی(ع) به هر سه امانت اشاره شده است. البته این امانتها طولی و ترتبی است و ریشه آن، امانت الهی و به دنبال آن، امانت اجتماعی و مردمی و سپس امانت از سوی فرادستان در سلسله مراتب مسئولیت است.
امام در در نامهاي که به عامل آذربايجان مينويسد، چنين ميفرمايد:
«و ان عملک ليس لک بطعمة و لکنه في عنقک امانة و انت مسترعي لمن فوقک ليس لک ان تفتات في رعية...؛ مبادا بپنداري که حکومتي که به تو سپرده شده است يک شکار است که به چنگت افتاده است؛ خير، امانتي برگردنت گذاشته شده است و ما فوق تو از تو رعايت و نگهباني و حفظ حقوق مردم را ميخواهد. تو را نرسد که به استبداد و دلخواه در ميان مردم رفتار کني».[4]
در بخشنامهاي که براي مامورين جمع آوري ماليات نوشته است پس از چند جمله موعظه و تذکر ميفرمايد:
«فانصفوا الناس من انفسکم و اصبروا لحوائجهم فانکم خزان الرعيد و وکلاء الامة و سفراء الائمة؛به عدل و انصاف رفتار کنيد، به مردم درباره خودتان حق بدهيد، پرحوصله باشيد و در بر آوردن حاجات مردم تنگ حوصلگي نکنيد که شما گنج وران و خزانه داران رعيت، و نمايندگان ملت و سفيران حکومتيد».[5]
در فرمان معروف، خطاب به مالک اشتر مينويسد:
«و اشعر قلبک الرحمة للرعية و المحبة لهم و اللطف بهم و لا تکونن عليهم سبعا ضاريا تغتنم اکلهم، فانهم صنفان، اما اخ لک في الدين او نظير لک في الخلق؛ در قلب خود استشعار مهرباني، محبت و لطف به مردم را بيدار کن، مبادا مانند يک درنده که دريدن و خوردن را فرصت ميشمارد رفتار کني که مردم تو يا مسلمانند و برادر ديني تو و يا غير مسلمانند و انساني مانند تو».[6]
در منطق نهج البلاغه، امام و حکمران، امين و پاسبان حقوق مردم و مسئول در برابر آنها است، از اين دو (حکمران و مردم) اگر بنا است يکي براي ديگري باشد، اين حکمران است که براي مردم محکوم است، نه مردم محکوم براي حکمران.
مورد دیگر امانتداري مدير و مسئول و کارگزار است. طبيعي است که در اختيار يک کارگزار نظام بسياري از اموال و ناموس و حيثيت و شرف و آبرو و مسائل حياتي مردم و ملت قرار داده شده است که آن کارگزار مسئوليت نگهداري آن امانات و حفظ آنچه که به دست او سپرده شده است، دارد. و امانتداري نه فقط در بعد مسائل مالي است، بلکه تمام آنچه که شمارش شد، حتي پست و مقام که آن هم امانت بسيار بزرگي است، از ناحيه نظام به او واگذار شده و کارگزار موظف است در تمام اين ابعاد، ايفاء مسئوليت که امانتداري است، بنمايد.
امام علی(ع) ميفرمايد آن کسي که در رابطه با امانتداري چهره درخشانتري را کسب نموده و به اين صفت از ديگران برتري دارد و معروفيت بيشتري کسب نموده، او را بر ديگران هنگام گزينش ترجيح دهید.
نکته شایان یادآوری این است که نگرشِ امانتی در باب زمامداری و مدیریت، هم به دلیل اثرگذاری گسترده آن و هم از جهت مسائل روانشناختی مربوط به آن، از اهمیت خاصی برخوردار است؛ زیرا حبّ ریاست از غرایز سرکش و از دامهای شیطانی و وسوسههای رهزن است و از سوی دیگر، قدرت میتواند زمینهساز تولید آسیبها و آفتهای فراوان فردی و اجتماعی شود. حضرت علی (ع)در این خصوص خطاب به مالک اشتر میفرماید:
«مگو من مأمورم و مسؤولیت دارم، امر میکنم و باید اطاعت شود؛ زیرا این کار موجب دخول فساد در قلب و خرابی دین و نزدیک شدن تغییر و تحوّل در قدرت است.»[7]
بدینترتیب نخستین اصل در نگرش مدیران به مسئولیت در دیدگاه حضرت علی(ع) این است که مدیر باید مسئولیت و منصب پذیرفته شده را امانتی تلقی کند که بر اساس سلسله مراتب، از خدا به ولی و از ولی به او واگذار شده است؛ و تمام کوشش او در جهت ادای این امانت باشد.
[1] - سورهي نساء آيه 58
[2] - الميزان، ج 4 ص 410.
[3] - نهجالبلاغه ،نامه 5.
[4] - نهج البلاغه ،نامة 5.
[5] - همان ، نامة 51.
[6] - همان ، نامة 53.
[7] - همان.