برای علاج غضب در همان حالت غضب و اشتعال آن اموری علمی و عملی را علمای اخلاق و روانپزشکان ذکر کردهاند:
- درمان علمی: آن که در مفاسد غضب فکر کند که موجب هتک حرمت و گاه موجب قتل یا به خاک مذلت نشاندن مظلومی میگردد؛ گاهی باعث کینه توزی و حسد و غیره می شود و این مفاسد هر یکی برای هلاکت انسان کافی است.
- درمان عملی: عمده آن انصراف و منحرف کردن نفس در ابتدای پیدایش این حالت است؛ زیرا که آتش را در مراحل ابتدایی به راحتی میتوان مهار کرد. تا این شعله بیشتر مشتعل نشده خود را به وسائلی منصرف کند یا به رفتن از آن محل یا به تغییر حالت؛ اگر نشسته است برخیزد و اگر ایستاده است بنشیند یا به ذکر خدا مشغول شود. حتی بعضی از بزرگان ذکر خدا را در حال غضب واجب دانستهاند.
برای معالجه اساسی غضب نیز باید ریشه غضب را جستجو و با آن مبارزه کرد. گاهی ریشه غضب؛ عجب، افتخار، تکبر، لجاجت، مزاح و غیره است ولی عمده آنها به دو چیز برمیگردد:
یکی حب نفس است که از آن حب مال و جاه و شرف و حب نفوذ اراده و بسط قدرت تولید میشود و اینها نوعا اسباب هیجان آتش غضب میگردد؛ زیرا انسانی که دارای این چنین محبتهایی است به این امور خیلی اهمیت میدهد و موقعیت اینها در قلبش بزرگ است و اگر مختصر مزاحمتی در یکی از اینها برایش پیش آید یا احتمال مزاحمت دهد بیموقع غضب میکند و جوش و خروش می نماید و مالک نفس خود نمیشود. ولی اگر تمایلش چندان شدید نباشد به این امور اهمیت نمیدهد و سکونت نفس و طمانینه حاصل از ترک حب جاه و شرف و سایر شعبات آن نمیگذارد نفس برخلاف رویه و عدالت قدمی بردارد و انسان بدون هیچ زحمتی در مقابل ناملایمات صبر و بردباری میکند و افسار صبرش گسیخته نمیشود، و اگر دوستی دنیا از دلش ریشه کن شود تمام مفاسد نیز از قلب او بیرون میرود و محاسن اخلاقی جای آن را میگیرد.
مورد دیگر این است که انسان غضب و مفاسد حاصل از آن را که بزرگترین زشتیها و رذایل است -به واسطه جهل و نادانی- کمال فرض کند و آنها را از محاسن خود به حساب آورد، چنان که عدهای از گمراهان آنها را از جوانمردی و شجاعت و شهامت و بزرگی میدانند و از خود تعریفها و توصیفها میکنند که چنین و چنان کردیم و شجاعت را که از بزرگترین صفات مومنین است با این صفات زشت اشتباه میگیرند.
آیت الله مکارم شیرازی در این باره مینویسد: «مبدا شجاعت قوت نفس و طمانينه آن و اعتدال و ايمان و قلت مبالات به زخارف دنيا و پست و بلند آن است، ولي غضب از ضعف نفس و سستي ايمان و عدم اعتدال مزاج و محبت دنيا و خوف از دست رفتن لذائذ دنيوي است و در مورد آثار نيز، فرد غضبناک در حال شدت و فوران غضب مثل ديوانهها، عنان گسيخته شده و چون حيوانات درنده گشته و بدون ملاحظهي عواقب امور و بدون رويه و حکم عقل حمله کند و افعال و اطوار زشت و قبيح از او صادر شود، مالک زبان و دست و پا و سائر اعضاي خود نباشد چشم و لب و دهن را به طوري زشت و بد ترکيب کند که اگر در آن حال آئينه به دست او دهند، از زشتي صورت خود خجل و شرمسار گردد.
بعضي از اينها به حيواناتي بي شعور بلکه به جمادات غضب کنند هوا و زمين و برف و باد و باران و سائر حوادث را سب کنند، اگر خلاف مطلوب آنها جريان پيدا کند، گاهي بر قلم و کتاب و کاسه و کوزه غضب کنند، آنها را در هم شکنند يا پاره کنند، ولي شخص شجاع در تمام اين موارد بر خلاف عمل کند، کارهايش از روي رويه و ميزان عقل و طمانينه نفس است، به موقع غضب کند و در موقع خود حلم پيشه کند، هر چيزي او را به غضب درنياورد، و موقع غضب به کلي از کنترل خارج نميشود و با تميز و عقل انتقام کشد، ميفهمد از که انتقام کشد و به چه اندازه و به چه کيفيت کند و از که عفو و اغماض نمايد و بطور کلي کاري کند که پشيماني ندارد.»[15]
فرد غضبناک فکر میکند که با خشم خود، عزتی برای خود به دست آورده است و به این عمل می بالد ولی این عزت در برابر ذلت پشیمانی و عذرخواهی قابل مقایسه نیست.
[1] -نهج البلاغه حکمت 174
[2] -وسائل الشعیه ،ج 11 ،ص 416
[3] - المحجه البیضا ،ج 5 ، ص 303
[4] - نهج البلاغه، خطبه 130
[5] - جعفری ،محمد تقی ،حکمت اصول سیاسی اسلام ،ص 422.
[6] - جعفری ، یعقوب؛بینش تاریخی نهج البلاغه، ص 98.
[7] -نهج البلاغه ،خطبه 90
[8] -نهج البلاغه ،نامه 53
[9] -نهج البلاغه ،خطبه 56
[10] - جعفری ،یعقوب، بینش تاریخی نهج البلاغه، ص 99.
[11] - نهج البلاغه ،نامه 69.
[12] -نهج البلاغه، نامه 76.
[13] -همان ،حکمت 255.
[14] - همان
[15] - مکارم شیرازی ،ناصر،اخلاق در نهج البلاغه ،ج 2،ص407.