مقدمه
فطرت و طبیعت انسان تجلی روح خداوند است. ولی از آنجا که این روح با گلی بدبو و به تعبیر قرآن «حما مسنون» و متعفن زمینی آمیخته است، انسان همواره در کشاکش بین این دو قطب قرار دارد. همان طور که در ابتدای خلقت، شیطان قسم یاد کرد که تا آنجا که بتواند موجبات گمراهی انسان را فراهم می کند. از آن پس تاکنون همواره شیطان با استفاده از خوی حیوانی و زمینی بشر لطمات جبران ناپذیری را بر انسان که خلیفه الله است وارد کرده است.
بيماريها و لغزشهاى قلب مستند به خود انسان است. خداوندى كه سرمايهاى گرانبها را بنام قلب به انسان عنايت فرموده است، آن را بى علت تباه نمىسازد. اين خود انسان است كه با انحرافات اختيارى و ارتكاب گناهان، قلب هميشه فعال خود را از كار ميندازد و آنرا بصورت عامل زشتىها در مىآورد.
خویهای زشت حیوانی بشر که در این جا به عنوان بیماریهای قلب از آن یاد میکنیم تنها با این دستور العمل امیرالمومنین(ع) در نهج البلاغه خطاب به فرزند گرامیاش میتوانیم کنترل کنیم:
«قلبت را با موعظه زنده بدار و نفست را با دوری از مظاهر کاذب دنیوی مهار کن و با یقینت تقویت نما و باسخن حکیمانه روشن بساز و با یاد مرگ ذلیلش کن...».[1]
امام چه دستور حکیمانه و روشنی به فرزندش و همه فرزندان معنوی خود در طول تاریخ میدهد. آری خشم و کینه و شهوت و دنیادوستی و خود پسندی و طمع و حسد و غرور و تعصب ، کبر و ریا و.. بیماریهایی هستند که جز با مراجعه به طبیب حاذقی چون علی(ع) و نسخه شفابخشی چون نهج البلاغه درمان نخواهد شد. در این بخش تعدادی از این بیماریها را از دیدگاه نهج البلاغه و امام علی(ع) بررسی میکنیم.
[1] نهج البلاغه، نامه 31