پرندگان به منزلة مخلوقات خداوند و نشانههاي خلقت بيبديل خالق هستي، مورد توجه قرآن و نهجالبلاغه قرار گرفته است.[1] در قرآن كريم، به داستان پرندگان از قبيل هدهد، غراب (كلاغ)، طير ابابيل و... از زواياي مختلف اشاره، و گاهي به عنوان الگوي رفتاري و پندآموز انسان معرفي شده است.
در سوره مائده، پس از اينكه يكي از دو فرزندان آدم، برادر خود را به قتل ميرساند، خداوند كلاغي را ميفرستد تا به قاتل، روش پوشيدن و دفن جسد برادر را نشان دهد. و در نتيجه، برادر قاتل پند ميگيرد و همانگونه عمل ميكند و پشيمان ميشود:
«سپس خداوند زاغي را فرستاد كه در زمين، جستجو(كندوكاو) ميكرد؛ تا به او نشان دهد چگونه جسد برادر خود را دفن كند. او گفت: «واي بر من! آيا من ناتوانتر از آن هستم كه مانند اين زاغ باشم و جسد برادرم را دفن كنم؟!» و سرانجام (از ترس رسوايي، و بر اثر فشار وجدان) از نادمان شد».[2]
در نهجالبلاغه نيز در موارد متعددي به توصيف پرندگان و نوع زندگي و پرواز آنها پرداخته شده است؛ از جمله، در خطبه 165، حضرت به وصف پرندگان، به ويژه طاووس ميپردازد و در حقيقت با اين خطبه ميخواهد بشر را به شگفتيهاي جهان خلقت و قدرت لايزالي خالق متوجه و متنبه كند و به تفكر در ملكوت مالك هستي وادارد.[3]
حضرت امير(ع) در اين خطبه به آفرينش شگفت جانداران و مردگان و آرامگرفتگان و جنبندگان، اشاره ميكند و آنها را شاهدان روشن خلقت و صنع و قدرت خداوند ميداند.
«ابتدعهم خلقا عجيبا من حيوان و موات، و ساكن و ذي حركات. فاقام من شواهد البيّنات علي لطيف صنعته و عظيم قدرته ما انقادت له العقول معترفة به و مسلِّمة له».[4]
سپس حضرت گونهگونه بودن پرندگان را به عنوان دلايل و نشانههاي و حدانيت خداوند معرفي ميكند:
«و نعقت في اسماعنا دلائله علي وحدانيته و ما ذرأ من مختلف صور الاطيار التي أسكنها أخاديد الارض و خروق فجاجها و رواسي اعلامها من ذات اجنحة مختلفة م هيأت متبايتة...».[5]
امام(ع) در اين خطبه به انواع پرندگان اشاره ميكند:
«دستهاي از اين پرندگان را كه فربه بودند، از بالا رفتن و سبك پريدن در آسمان باز داشت و به پرواز در نزديكي زمين واگذاشت و مرتّبشان فرمود با رنگي جدا كه هر يك را بود، به مهارت در قدرت و باريكي در صنعت. بر دستهاي از آنها يك رنگ ريخته است و رنگي ديگر بدان نياميخته است...».[6]
امام علي(ع) در اين خطبه به صورت جزئيتر و دقيقتر طاووس و خلقت وي را يكي از زيستكنندگان محيط پيراموني انسان مطرح ميكند:
«و من اعجبها خلقا الطاووس الذي اقامه في احكم تعديل و نضّد الوانه في احسن تنضيد بجنانح اشرج قصبه و ذنب اطال مسبحه...».[7]
بدون شك توجه امام به جزئيات يك پرنده از قبيل پَر، دُم، بال، سر، رنگ، راه رفتن، ناز و كرشمه، كبر و غرور و حتي پيش ماده رفتنش، نگريستن به پر خويش، پوشش زيبا، قهقهه، اندوه و پاهاي لاغر و سيه فام، همه هزار نكتة باريكتر از مو دارد و اهميت اين پرندگان را به مثابه موجودات جهان خلقت ميرساند تا بشر هم از زيبايي و دستاوردهاي آنها سود ببرد و هم به تأمل و تفكر در آفرينش فرو رود و هم از آنها به طور معتدل و منطقي بهرهبرداري كند.
بديهي است اهتمام حضرت به طاووس و ديگر پرندگان، تنبيه، هشدار و تأكيدي است بر حمايت همهجانبة بشر از اين موجودات زيستمحيطي و پرهيز از آزار و اذيت و تخريب و هلاك آنها. ايشان بشر را به تدبر و تفكر در خلقت ريزترين موجودات دعوت ميكند و آنها را وادار ميسازد تا از ريزترين موجودات به عظمت و قدرت خالق نظام هستي پي ببرند. امام در اين ميان به مورچه و ملخ، بهمنزلة دو موجود ريز اشاره ميكند:
«به مورچه و كوچكي جثة آن بنگريد كه چگونه لطافت خلقت او با چشم و انديشه انسان درك نميشود. نگاه كنيد چگونه روي زمين راه ميرود ... و اگر خواهي در شگفتي ملخ سخن گو كه خدا براي او دو چشم سرخ با دو حدقه چنان ماه تابان آفريد و به او گوش پنهان و دهاني متناسب اندامش بخشيده است. داراي حواس نيرومند و دو دندان پيشين كه گياهان را ميچيند و دو پاي داسمانند كه اشياء را برميدارد ... ملخها نيرومندانه وارد كشتزار ميشوند و آنچه ميل دارند ميخورند؛ در حاليكه تمام اندامشان به اندازه يك انگشت باريك نيست.»[8]
بديهي است دقّت حضرت در توصيف اين موجود و تشريح ساختمان بدن ريزترين آنها، نشانگر اهميت اين موجودات در جهان هستي است. بنابراين، همانگونه كه قبلاً گفته شد، اين موجودات زيبا و با اهميت از اينروي كه مخلوق و مصنوع خداوندند و به دليل ارتباطي كه با او دارند و متعلق به اويند، بايد مورد توجه و مهرورزي انسان قرار گيرند. انسان نيز همانطور كه در برابر خداوند مسئول است، در برابر مخلوقات او نيز مسئوليت دارد. حضرت امير(ع) موجودات و حيوانان و پرندگان و به طور كلي محيط زيست را عناصري به هم پيوسته و مكمل يكديگر ميداند كه به رغم اختلافها و تفاوتها، ارزش ذاتي يكساني در نظام هستي دارند:
«اگر انديشهات را بكار گيري تا به راز آفرينش پي برده باشي، دلايل روشن به تو خواهند گفت كه آفريننده مورچه كوچك همان آفريدگار درخت بزرگ خرماست؛ به جهت دقّتي كه جدا جدا در آفرينش هر چيزي بكار رفته، و اختلافات و تفاوتهاي پيچدهاي كه در خلقت هر پديده حياتي نهفته است، همه موجودات سنگين و سبك، نيرومند و ضعيف، در اصول حيات و هستي يكسانند، و خلقت آسمان و هوا و بادها و آب يكي است.».[9]
حضرت سپس همة پديدههاي پيرامون و زيستمحيط را نشانههاي روشن پروردگار ميداند:
«پس انديشه كن در آفتاب و ماه، درخت و گياه، آب و سنگ، و اختلاف شب و روز و جوشش درياها، و فراواني كوهها، بلندىقلهها، و گوناگوني لغتها، و تفاوت زبانها كه نشانههاي روشن پروردگارند. پس واي بر آن كس كه تقديركننده را نپذيرد و تدبيركننده را انكار كند».[10]
[1] - جعفری، ترجمه و تفسیر نهج البلاغه، ج7، ص260-627
[2] - مائده: 31
[3] - بحرانی، شرح نهج البلاغه، ص550.
[4] - نهج البلاغه، ص169.
[5] - همان.
[6] - همان.
[7] - همان.
[8] - ر.ک: محمد دشتی، المعجم المفهرس لالفاظ نهج البلاغه.
[9] - همان، ص151.
[10] - نهج البلاغه، ص105.