چکیده
در منابع ديني، به ويژه نهجالبلاغه هر جا سخن از استفاده و برخورداري از مواهب طبيعي است، به دنبال آن روش صحيح برخورد با زيستبومها و ميزان و حد و مرز و چگونگي استفاده از آنها بيان شده است. حضرت علي(ع) در نهجالبلاغه، پديدههاي طبيعي را به لحاظ داشتن ويژگيهايي همچون زيبايي و خدمترساني به انسان، داراي ارزش ميداند و آنها را وسيلهاي براي تأمل و تفكر انسان براي پي بردن به قدرت و عظمت و دانايي خالق هستي ميداند. از اينروي، بر رعايت رفتار عادلانه و توجه و اهتمام به زيستبومها به طور ويژه تأكيد ميكند و راهكارهاي عيني استفادة درست از موهبتهاي الهي را پيشروي انسانهاي عادي قرار ميدهند. علي(ع)، در نهجالبلاغه به تنظيم رفتار كارگزارنش، در بهرهبرداري از حيوانات به گونهاي دقيق و قابل توجه پرداخته است. حضرت، سِيري و راحتي گوساله و نوزاد را معيار و ميزان بهرهبرداري از شير ماده گاو ميداند و سواري بر چارپايان را تا حدّي مجاز ميداند كه مركب، خسته و رنجور نشود. اقليمهاي هفتگانه را در مقابل سلب پوست جوي به ناحقّ از دهان مورچه، جايز نميداند. پرندگان را نشانهها و دلايل شگفتانگيز جهان آفرينش و قدرت لايتناهي خالق هستي ميداند و انسان را به تدبّر و تامّل در خلقت آنها، تشويق، توصيه و امر ميكند. به اعتقاد نگارنده، منشأ اشتباههاي مدافعان اخلاق زيستمحيطي در انتساب تخريب محيط زيست به آموزههاي آسماني و اديان الهي، به اين نكته برميگردد كه انسان، حيوان يا گياهان را محور اخلاق ميدانند؛ در حاليكه بر اساس آموزههاي ديني، اخلاق زيستمحيطي، اخلاقي خدامحور ميباشد. در اين ديدگاه، استفاده از پديدههاي طبيعي بر اساس نياز و ضرورت، جايز و استفاده نابجا و بيحدّوحصر ممنوع شده است.[1]
[1] - رضایی، پروانه، نگاهی به حقوق حیوانات در اخلاق محیط زیست اسلام از منظر نهجالبلاغه،سال اول، شماره سوم، تابستان 1389، ص 145 ـ 158.
محيط زيست در حقوق ايران، عبارت است از: «فضايي با تمامي شرايط فيزيكي و بيولوژيكي، اجتماعي و سياسي و غيره كه همه موجودات زيستكننده در آن را شامل ميشود و مجموعة روابط آنها را دربرميگيرد».[1] بنابر اين تعريف، ميتوان عناصر و اركان محيط زيست را شامل اين موارد دانست: مكان و فضا، شرايط فيزيكي و زيستي، حضور زيستكنندگان، تنظيم روابط ميان زيستكنندگان. اخلاق كاربردي نيز كه در حقيقت زيرمجموعة اخلاق هنجاري يا به تعبير ديگر همان اخلاق هنجاري مي باشد، درصدد است در حوزههاي خاصي از زندگي فردي و اجتماعي، كاربرد و اعمال منظم و منطقي نظرية اخلاقي را در زمينة مسائل اخلاقي خاصي نشان دهد. اخلاق زيستمحيطي از جمله مباحثي است كه زيرمجموعة اخلاق كاربردي به شمار ميرود.[2] به عبارت ديگر، اخلاق محيط زيست شاخهاي از اخلاق كاربردي است كه به برخورد انسانها با عالم غيرانساني و عناصر غيرانساني ميپردازد. از اينروي، آنچه به طور مستقيم مورد توجه اخلاق محيط زيست قرار دارد، بررسي چگونگي رابطة عوامل انساني آگاه و خود مختار با چيزهاي موجود در محيط زيست است.[3] بنابراين، اخلاق زيستمحيطي به موضوعهاي عام دربارة زواياي متعدد رابطة افراد انساني با محيط پيراموني و زيستياش ميپردازد.
اکنون لازم است مروري كوتاه به اخلاق محيط زيست اسلام، ماهيت و محور اين اخلاق داشته باشيم. در مكتب توحيدي اسلام، اخلاق زيستمحيطي، اخلاقي خدامحور است؛ زيرا برگرفته ازجهانبيني توحيدي است كه در آن، خدا محور جهان، خالق و نگهدارندة آن ميباشد. بنابراين، مراقبت از محيط زيست، مراقبت از چيزهايي است كه متعلق به خداوند است. برخي به اين ديدگاه، ايراد انسانمحور را گرفتهاند؛ زيرا معتقدند انسان را در مقايسه با ساير موجودات در مرتبهاي متفاوت ميبيند. در پاسخ بايد گفت انسان در اديان ابراهيمي متفاوت از ديگر مخلوقات است، ولي به دليل مسئوليتي كه در برابر خداوند دارد، نسبت به محيط زيست نيز مسئوليتي ويژه دارد. اينچنين مسئوليتي مستلزم آن است كه در هنگام تصميمگيري دربارة محيط زيست، پيامدهاي ممكن بر ساير موجودات زنده ناديده گرفته نشود.[4] بنابراين، پاسخ اخلاق زيستمحيطي اسلام به دو پرسش اساسي اخلاق اينگونه است: 1. چه چيزي به طور ذاتي داراي ارزش است؟ تمامي مخلوقات زنده و غيرزنده (كل هستي) مخلوق خداوندند و به همين دليل، داراي ارزش و شايستة توجه اخلاقي ميباشند؛ 2. چه چيزي باعث ميشود يك عمل، درست يا نادرست محسوب شود؟ انجام دستورهاي الهي براي ارتباط با زيست بوم.[5] بنابراين، اخلاق محيط زيست اسلامي مبتني بر عدالت در رفتار و تعامل با محيط پيراموني است و گسترة رفتار عادلانه، نه تنها به انسان محدود نشده است، بلكه به تمام اركان جهان هستي ـ جاندار و بيجان ـ تسري پيدا كرده است. در نظام هستي، همة موجودات در تسخير خداوند قرار دارند و از آنِ خداوند هستند و بسوي او در حركت و جنبوجوشاند. بر اين اساس، اخلاق زيستمحيطي بر تبيين رفتار، نوع نگاه و نيز تحديد و تعيين وظايف انسان در برابر عناصر تشكيلدهندة محيط (طبيعت و پديدههاي پيراموني مانند گياهان، پرندگان و حيوانات و ...) مبتني است. اينجاست كه ميتوان ادعاي لين وايت و كساني كه اديان توحيدي را عامل اساسي تخريب محيط زيست معرفي ميكنند، ادعايي پوچ و باطل دانست؛ زيرا انساني كه خداوند، آسمان و زمين و هرچه درآنهاست را مسخر او گردانيده، انساني است كه در درجة اول، خدا را خالق و مالك كل هستي و صاحب اختيارخود و آنها ميداند. و در درجة دوم، خود را در مقابل خداوند و مخلوقات او مسئول ميداند؛ نه انسان مورد نظر مكتبهاي اومانيستي كه انسان را محور عالم ميدانند و آزاديهاي بيحدوحصر براي او قائلاند.
توجه و اهتمام به محیط زیست در منطق امام علی(علیه السلام) از چنان اهمیت و جایگاهی برخوردار است، که در ابتدای خلافت ارزشمند و با برکت خود خطاب به مسلمانان این چنین بیان می دارد: «از خدا نسبت به بندگان و شهرهایش پروا كنید، زیرا داراى مسئولیت هستید حتى نسبت به زمین ها و حیوانات.»
از جمله مسائل مهم و ارزشمندی که در فرهنگ گفتاری امیر المومنین علی (علیه السلام) و آموزههای اسلامی مورد توجه قرار داشته مباحث مرتبط با محیط زیست است. بیتوجهی به محیط زیست و تخریب مظاهر طبیعت، تأثیر مستقیم و غیر مستقیمی بر سلامت جسمی و روحی آحاد جامعه دارد. زیبایی های موجود در طبیعت از جمله مظاهر قدرت و زیبایی خداست، که توجه و تدبر در آنان به طور مستقیم موجبات نزدیکی و شناخت و معرفت نسبی نسبت به خالق هستی را برای افراد جامعه فراهم می کند، از این رو خدای متعال در آیات قرآن کریم توجه بندگان را به زیبایی و مظاهر طبیعی دنیا جلب مینماید:
«وَ الْأَرْضَ مَدَدْناها وَ أَلْقَیْنا فیها رَواسِیَ وَ أَنْبَتْنا فیها مِنْ كُلِّ شَیْ ءٍ مَوْزُونٍ؛[6]و زمین را گستردیم و در آن كوه هاى ثابتى افكندیم و از هر گیاه موزون، در آن رویاندیم».
همچنین خدای متعال در قرآن کریم علاوه بر حفظ محیط زیست، انسان را به ساختن و آباد کردن زمین فرا خوانده است: «هُوَ أَنْشَأَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَ اسْتَعْمَرَكُمْ فیها؛[7] اوست كه شما را از زمین آفرید، و آبادى آن را به شما واگذاشت.»
[1] - مجموعه قوانین محیط زیست ایران،ص 23.
[2] - احمدحسین شریفی، آئین زندگی(اخلاق کاربردي(،ص22؛ جمعی ازنویسندگان(اخلاق کاربردي)،ص 199.
[3] - جمعی ازنویسندگان(اخلاق کاربردي)،ص 199.
[4] - احدعابدی سروستانی و همکاران؛»ماهیت و دیدگاه هاي اخلاق زیست محیطی با تأکید بر دیدگاه اسلامی»،مجله اخلاق و علوم و فناوري،ش 1و2، ص 65.
[5] - همان.
[6] - سوره حجر، آیه19
[7] - سوره هود، آیه 61
توجه و اهتمام به محیط زیست در منطق امام علی(علیه السلام) از چنان اهمیت و جایگاهی برخوردار است، که در ابتدای خلافت ارزشمند و با برکت خود خطاب به مسلمانان این چنین بیان می دارد:
«اتَّقُوا اللَّهَ عِبَادَ اللَّهِ فِی عِبَادِهِ وَ بِلَادِهِ إِنَّكُمْ مَسْئُولُونَ حَتَّى عَنِ الْبِقَاعِ وَ الْبَهَائِم؛[1] از خدا نسبت به بندگان و شهرهایش پروا كنید، زیرا داراى مسئولیت هستید حتى نسبت به زمین ها و حیوانات.»
امام علی (علیه السلام) در این حدیث روشنگرانه به خوبی وظایف و مسئولیت های مختلف اخلاقی و انسانی را حتی نسبت به مکان ها و جنبندگان و حیوانات مشخص می فرماید؛ کما اینکه در تعریف محیط زیست نیز محققان عناصری از محیط و جنبندگان موجود در زیستگاه را شامل دانسته اند. به هر حال این حدیث ارزشمند وظایف انسان ها را در برخورد با طبیعت و جنبندگان موجود در آن مشخص می کند تا اینکه افراد بر اساس هوای نفس و خواسته های زیاده طلبانه برخورد ننمایند، بلکه شایسته و لازم است، قانون تقوای الهی را حتی با حیوانات مراعات کنند.
بی توجهی به محیط زیست و تخریب مظاهر طبیعت، تأثیر مستقیم و غیر مستقیمی بر سلامت جسمی و روحی آحاد جامعه دارد.
سیره و روش امام علی (علیه السلام) نسبت به آبادانی تا به جایی اهمیت دارد که در نامه ارزشمند خود به مالک اشتر نخعی اهمیت آن را بیشتر از گرفتن مالیات معرفی میفرماید:
«وَلیَکُن نَظَرُک فی عِمارَةِ الأرضِ أبلَغَ مِن نَظَرِکَ فی استِجلابِ الخَراجِ لأِنَّ ذلِکَ لایُدرَکُ إلّا بِالعِمارَةِ؛[2] امام علی (علیه السلام) به مالک اشتر فرمودند: باید توجّه تو به آباد کردن زمین بیش از توجّه به گرفتن خراج باشد؛ زیرا آن (خراج) جز در نتیجه آبادانی فراهم نمی آید.»
[1] - نهج البلاغة (للصبحی صالح): ص242، خ167
[2] - همان: ص436.
از جمله راه های نگهداری و حفظ محیط زیست، حفظ گونه های حیوانی موجود در طبیعت و رعایت حقوق آنها ست. در فقه شیعی حفظ گونه های حیوانی از آنچنان اهمیت و جایگاهی برخوردار است که اگر شخص بر تشنگی حیوانی که خونش محترم است، بترسد واجب است برای نماز تیمیم کند و آب را به مصرف وضو نرساند، و آب را به آن حیوان برساند.[1]
نمونه بارز این عدالت و حسن برخورد با حیوانات را به وضوح می توان در سیره و سخنان امام علی(علیه السلام) مشاهده کرد. حضرت بر تغذیه حیوانات و سیراب كردن و استراحت دادن به آنها این چنین سفارش میفرماید:
«بَیْنَ نَاقَةٍ وَ بَیْنَ فَصِیلِهَا وَ لَا یَمْصُرَ لَبَنَهَا فَیَضُرَّ [فَیُضِرَّ] ذَلِكَ بِوَلَدِهَا وَ لَا یَجْهَدَنَّهَا رُكُوباً وَ لْیَعْدِلْ بَیْنَ صَوَاحِبَاتِهَا فِی ذَلِكَ وَ بَیْنَهَا وَ لْیُرَفِّهْ عَلَى اللَّاغِبِ وَ لْیَسْتَأْنِ بِالنَّقِبِ وَ الظَّالِعِ وَ لْیُورِدْهَا مَا تَمُرُّ بِهِ مِنَ الْغُدُرِ وَ لَا یَعْدِلْ بِهَا عَنْ نَبْتِ الْأَرْضِ إِلَى جَوَادِّ الطُّرُقِ وَ لْیُرَوِّحْهَا فِی السَّاعَاتِ وَ لْیُمْهِلْهَا عِنْدَ النِّطَافِ وَ الْأَعْشَابِ حَتَّى تَأْتِیَنَا بِإِذْنِ اللَّهِ بُدَّناً مُنْقِیَاتٍ غَیْرَ مُتْعَبَاتٍ وَ لَا مَجْهُودَاتٍ لِنَقْسِمَهَا عَلَى كِتَابِ اللَّهِ وَ سُنَّةِ نَبِیِّهِ ص فَإِنَّ ذَلِكَ أَعْظَمُ لِأَجْرِكَ وَ أَقْرَبُ لِرُشْدِكَ إِنْ شَاءَ اللَّه؛[2] بین شتر و بچه شیر خواره اش فاصله نیندازد، و آن قدر شیرش را ندوشد كه به بچّه او زیان رسد، شتر را با سوارى گرفتن خسته و درمانده نكند، و در دوشیدن شیر و سوارى گرفتن بین آن شتر و شترهاى دیگر مساوات را رعایت نماید، باید زمینه استراحت حیوان خسته را فراهم كند، و آن شترى را كه به پایش آسیب رسیده و از حركت ناتوان شده آرام و آهسته براند، و آنها را به آبگاه هایى كه شتران بر آن عبور مى كنند وارد سازد، و از كناره راه هاى علف دار به به جاده هاى بى گیاه نبرد، و ساعاتى به آنان استراحت دهد، و باید آنها را كنار آب هاى كم و گیاهان بیابان واگذارد، تا به اذن حق چاق و استخوان دار و پر مغز نزد ما آیند، نه رنجیده و خسته، تا آنها را به فرمان قرآن و روش پیامبر (صلّى اللّه علیه و آله) تقسیم كنیم، كه این عمل باعث بزرگى اجر توست، و به رشد و هدایتت نزدیك تر است، اگر خدا بخواهد.»
[1] - محمد حسن نجفی، جواهر الکلام: ج5، ص114.
[2] - نهج البلاغة (للصبحی صالح): ص382
با دقت و تأمل در آیات قرآن کریم می توان یک قاعده زیبای قرآنی در برخورد با طبیعت را استخراج کرد، عدم زیاده روی و برخورد مسرفانه یکی از راهکارهای زیبا برای دوستداران طبیعت است. «کُلُوا مِن طَیِّباتِ وَ لا تَطغَوا فِیهِ فَیَحِلَّ عَلَیکُم غَضَبِی وَ مَن یَحلِل عَلَیهِ غَضَبِی فَقَد هَوَی؛[1] بخورید از روزیهاى پاكیزه اى كه به شما داده ایم و در آن طغیان نكنید، كه غضب من بر شما وارد شود و هر كس غضبم بر او وارد شود، سقوط مى كند!». خدای متعال در خصوص عدم فساد در زمین این چنین می فرماید «وَ لا تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلاحِها؛[2] و در زمین پس از اصلاح آن فساد نكنید». «فساد به هر گونه تخریب و ویرانگرى و خروج از اعتدال اطلاق می شود. راغب اصفهانی در مفردات خود این چنین بیان می دارد: «الفساد خروج الشیء عن الاعتدال قلیلا كان او كثیرا، و یضاده الصلاح، و یستعمل ذلك فى النفس و البدن و الاشیاء الخارجة عن الاستقامة:[3] فساد هر گونه خارج شدن اشیا از حالت اعتدال است، كم باشد یا زیاد، و نقطه مقابل آن صلاح است و این در جان و بدن و اشیایى كه از حد اعتدال خارج مى شوند، تصور مى شود».
معنای فساد در طبیعت نیز به معنای تخریب و از بین بردن مظاهر طبیعی و خدادادی است، که خدای متعال عاملان آن را دوست نمی دارد کما اینکه باری تعالی در این خصوص می فرماید: «وَ إِذَا تَوَلَّی سَعَی فِی الأرضِ لِیُفسِدَ فِیهَا وَ یُهلِکَ الحَرثَ والنَّسلَ وَاللهُ لا یُحِبُّ الفَسَادَ؛[4] (نشانه آن، این است كه) هنگامى كه روى برمى گردانند (و از نزد تو خارج مى شوند)، در راه فساد در زمین، كوشش مىكنند، و زراعتها و چهارپایان را نابود مى سازند (با اینكه مى دانند) خدا فساد را دوست نمى دارد».
[1] - سوره طه، آیه81
[2] - سوره اعراف، آیه 56
[3] - مفردات ألفاظ القرآن: ص636
[4] - سوره بقره، آیه 205]
حيوانات از مهمترين زيستبومهايياند كه حقوق آنها بيش از هر موجود ديگري توجه مدافعان زيستمحيطي را به خود جلب كرده است. در دهههاي اخير، توجه جوامع به اين مطلب جلب شده است كه فقط انسانها از حقوق مختلف برخوردار نسيتند؛ بلكه تمام آنچه روي زمين وجود دارد، مانند كوهها، درياها و حيوانات و گياهان نيز داراي حقوق ميباشند. چند سالي بيش نيست كه انجمنهاي حمايت از حقوق حيوانات سراسر دنيا متوجه حيوانات و حق و حقوق آنها شدهاند و به اين مسئله پرداختهاند. بيانية جهاني حقوق حيوانات به طور رسمي در تاريخ 15 اكتبر 1978 در شوراي مركزي يونسكو اعلان شد. مفاد اين بيانيه توسط اتحاديه بينالمللي حقوق حيوانات در سال 1989 مورد تجديد نظر قرار گرفت و از 1990 به رئيس مجمع عمومي يونسكو تسليم، و در همان سال منتشر شد. اين بيانية دهمادهاي بيانگر حقّ و حقوق حيوانات بر انسان و نحوة رفتار و نگهداري از آنهاست. طرفداران حقوق حيوانات معتقدند حيوانات حقوق قانوني و اخلاقي معينياند كه شامل حقّ مورد صدمه و آزار قراردادهنشدن آنها نيز ميشود؛[1] در حاليكه اسلام قرنها پيش با لطافت و دقت تمام به اين مسئله مهم در قرآن كريم و ساير متون ديني توجه كرده است. در اين ميان، حضرت علي(ع) در نهجالبلاغه به شكل تقريباً برجسته و مبسوط در خطبهها و نامهها به موضوع مورد بحث پرداخته است.
[1] - سلانه سلانه با حیوانات آشنا شویم و از جانب آنها سخن بگوییم. ص109و110 ترجمه فاطمه معتمدی.
حضرت علي(ع) در نامهاي به يكي از كارگزارانِ مسئول گرفتن زكات، ضمن تأكيد بر رعايت حقوق انسانها، به چگونگي رعايت حقوق حيوانات ميپردازد:
الف) تنظيم شيوة ورود به ميان حيوانات: حضرت در اين باره تأكيد ميكند مانند كسي كه بر رمه و حيوانات چيرگي و تسلط و قصد آزار و اذيت آنها را دارد بر آنها وارد نشو:
«فَإنْ كَانَتْ لَهُ مَاشِيَةٌ أَوْ إِبِلٌ فَلاَ تَدْخُلْهَا إِلاَّ بِإِذْنِهِ، فَإِنَّ أَكْثَرَهَا لَهُ، فَإِذَا أَتَيْتَهَا فَلاَ تَدْخُلْها دُخُولَ مُتَسَلِّط عَلَيْهِ وَلاَ عَنِيف بِهِ، وَلاَ تُنَفِّرَنَّ بَهِيمَةً وَلاَ تُفْزِعَنَّهَا...»[1]
ب) پرهيز از جداييافكندن ميان حيوانات و نوزادنشان: امام در همين نامه به كارگزار خود سفارش ميفرمايد چنانچه مؤديان زكات تمايل داشتند زكات شتر و گوسفندان را بپردازند، اينگونه عمل كنيد: «ميان ماده شتر و بچة شيرخوارش جدايي بيفكن، و ماده را چندان ندوشان كه شيرش اندك مانَد و به بچهاش زيان رساند.»[2]
ج) عدالت در رفتار با حيوانات: حضرت در اين خصوص ميفرمايد چنانچه از حيوان به عنوان مركب استفاده شد، نبايد آن را خسته كرد. امام(ع) در ادامه بر رعايت عدالت ميان حيوانات نيز تأكيد ميكند: «ميان آن شتر مركوب و ساير شتران عدالت را برقرار ساز و شتر خسته را آسوده گردان و آن را كه كمتر آسيب ديده يا از رفتن ناتوان گرديده آرام ران». همچنين بر تغذيه حيوانات و سيراب كردن و استراحت دادن به آنها نيز سفارش اكيد ميكند: «وَلْيُورِدْهَا مَا تَمُرُّ بِهِ مِنَ الْغُدُرِ، وَلاَ يَعْدِلْ بِهَا عَنْ نَبْتِ الاَْرْضِ إِلَى جَوَادِّ الطُّرُقِ، وَلْيُرَوِّحْهَا فِي السَّاعَاتِ، وَلْـيُمْهِلْهَا عِنْدَ النِّطَافِ وَالاَْعْشَابِ، حَتَّى تَأْتِيَنَا بِإِذْنِ اللهِ بُدَّناً مُنْقِيَات، غَيْرَ مُتْعَبَات وَلاَ مَجْهُودَات، لِنَقْسِمَهَا عَلَى كِتَابِ اللهِ وَسُنَّةِ نَبِيِّهِعليه السلام.»[3]
به نظر ميرسد امام بر رعايت حقوق حيواناتي كه به منزلة زكات در دست كارگزارش قرار دارند، تأكيد و اهتمام بيشتري دارند؛ زيرا اين نوع حيوانات، اسير آن كارگزارند و مال ديگران هستند، نه مال آن كارگزار، بنابراين، امام بيم آن داشته است چهبسا كه كارگزار به سيري و گرسنگي و چاقي و لاغري آنها توجه نداشته باشد و به آن اهميت ندهد. از اينروي، امام(ع) بر رعايت حقوق حيواناتي كه در دست غيرمالكان آنها هستند و سود مستقيمي براي نگهداريكنندگان ندارد، حساسيت بيشتري نشان ميدهد. نكتة قابل توجه اينكه حضرت، حفظ و رعايت حقوق حيوانات را به نظام ديني و الهي نسبت ميدهد و براي اين كار اجر و مزد اخروي و معنوي قائل ميشوند: «فَإِنَّ ذلِكَ أَعْظَمُ لاَِجْرِكَ، وَأَقْرَبُ لِرُشْدِكَ، إِنْ شَاءَ اللهُ»[4]
امير المؤمنين(ع) به حيوانات بيمار و شكستهپا و پير و فرسوده نيز توجه دارد و از گرفتن آنها بجاي زكات نهي ميكند: زيرا اين كار مستلزم حركت دادن و طي راههاي طولاني است و بيترديد چنين حيواناتي در راه اذيت خواهند شد: «وَلاَ تَأْخُذَنَّ عَوْداً، وَلاَ هَرِمَةً، وَلاَ مَكْسُورَةً، وَلاَ مَهْلُوسَةً، وَلاَ ذَاتَ عَوَار».[5] امام علي(ع) به كارگزارش تأكيد ميكند كه حيوانات را به فردي خيرخواه و مهربان و درستكار و امين بسپارد تا آنها را آزار ندهد:
«و بر آن مگمار جز خيرخواهي مهربان، و درستكاري نگاهبان كه نه بر آنان درشتي كند و زيانشان رساند ونه ماندهشان سازد و نه خستهشان گرداند».[6]
حقوق حيوانات و عدالت نسبت به آنها در سيرة علوي تا آنجا مورد تأكيد و سفارش است و اهميت دارد كه حضرت در مقابل تمام هستي و اقليم هفتگانه، حاضر به گرفتن پوست جويي از دهان مورچهاي به ظلم و ناروا نيست:
«وَاللهِ لَوْ أُعْطِيتُ الاَْقَالِيمَ السَّبْعَةَ بِمَا تَحْتَ أَفْلاَكِهَا، عَلَى أَنْ أَعْصِيَ اللهَ فِي نَمْلَة أَسْلُبُهَا جِلْبَ شَعِيرَة مَا فَعَلْتُهُ...».[7]
حضرت امير(ع) در هنگام ضربت خوردنش توسط ابنملجم، به امام حسن(ع) و امام حسين(ع) سفارش ميكند كه پس از شهادت ايشان، بيشتر از يك ضربه را بر ابنملجم نزنيد و او را مُثله نكنيد و سپس با اشاره به سخن پيامبر(ص)، مثله كردن را حتي نسبت به سگ هم نهي ميكند:
«انْظُرُوا إِذَا أَنَا مِتُّ مِنْ ضَرْبَتِهِ هذِهِ، فَاضْرِبُوهُ ضَرْبَةً بِضَرْبَة، وَلاَ يُمَثَّلُ بِالرَّجُلِ، فَإِنِّي سَمِعْتُ رَسُولَ اللهِ(ص) يَقُولُ: «إِيَّاكُمْ وَالْمُثْلَةَ وَلَوْ بَالْكَلْبِ الْعَقُورِ».[8]
در حديثي از حضرت امير دربارة ذبح گوسفند چنين آمده است:
«گوسفند را نزد گوسفند و شتر را نزد شتر ذبح مكن؛ در حاليكه آن ديگري به او مينگرد»؛[9]
يعني احساسات حيوانات را نيز بايد در نظر گرفت. در جاي ديگر نيز بر نگهداري از حيوانات، به ويژه گوسفند تأكيد ميفرمايد:
«بهترين چيزي كه انسان در خانه براي خانوادة خود تهيه ميكند، گوسفند است. هركس در منزل خود گوسفندي داشته باشد، در هر روز فرشتگان خدا دو بار او را تقديس ميكنند.»[10]
[1] -نهج البلاغه، نامه25، ترجمه سیدجعفر شهیدي، ص 287.
[2] - همان.
[3] - همان.
[4]- همان.
[5] - ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، ج8، ص153.
[6] - نهج البلاغه، نامه 25، ص287.
[7] - همان، خطبه 223.
[8] - همان، نامه 47، ص268.
[9] - طوسی، تهذیب الاحکام، ج9، ص341.
[10] - مجلسی، بحارالانوار، ج14، ص686.
پرندگان به منزلة مخلوقات خداوند و نشانههاي خلقت بيبديل خالق هستي، مورد توجه قرآن و نهجالبلاغه قرار گرفته است.[1] در قرآن كريم، به داستان پرندگان از قبيل هدهد، غراب (كلاغ)، طير ابابيل و... از زواياي مختلف اشاره، و گاهي به عنوان الگوي رفتاري و پندآموز انسان معرفي شده است.
در سوره مائده، پس از اينكه يكي از دو فرزندان آدم، برادر خود را به قتل ميرساند، خداوند كلاغي را ميفرستد تا به قاتل، روش پوشيدن و دفن جسد برادر را نشان دهد. و در نتيجه، برادر قاتل پند ميگيرد و همانگونه عمل ميكند و پشيمان ميشود:
«سپس خداوند زاغي را فرستاد كه در زمين، جستجو(كندوكاو) ميكرد؛ تا به او نشان دهد چگونه جسد برادر خود را دفن كند. او گفت: «واي بر من! آيا من ناتوانتر از آن هستم كه مانند اين زاغ باشم و جسد برادرم را دفن كنم؟!» و سرانجام (از ترس رسوايي، و بر اثر فشار وجدان) از نادمان شد».[2]
در نهجالبلاغه نيز در موارد متعددي به توصيف پرندگان و نوع زندگي و پرواز آنها پرداخته شده است؛ از جمله، در خطبه 165، حضرت به وصف پرندگان، به ويژه طاووس ميپردازد و در حقيقت با اين خطبه ميخواهد بشر را به شگفتيهاي جهان خلقت و قدرت لايزالي خالق متوجه و متنبه كند و به تفكر در ملكوت مالك هستي وادارد.[3]
حضرت امير(ع) در اين خطبه به آفرينش شگفت جانداران و مردگان و آرامگرفتگان و جنبندگان، اشاره ميكند و آنها را شاهدان روشن خلقت و صنع و قدرت خداوند ميداند.
«ابتدعهم خلقا عجيبا من حيوان و موات، و ساكن و ذي حركات. فاقام من شواهد البيّنات علي لطيف صنعته و عظيم قدرته ما انقادت له العقول معترفة به و مسلِّمة له».[4]
سپس حضرت گونهگونه بودن پرندگان را به عنوان دلايل و نشانههاي و حدانيت خداوند معرفي ميكند:
«و نعقت في اسماعنا دلائله علي وحدانيته و ما ذرأ من مختلف صور الاطيار التي أسكنها أخاديد الارض و خروق فجاجها و رواسي اعلامها من ذات اجنحة مختلفة م هيأت متبايتة...».[5]
امام(ع) در اين خطبه به انواع پرندگان اشاره ميكند:
«دستهاي از اين پرندگان را كه فربه بودند، از بالا رفتن و سبك پريدن در آسمان باز داشت و به پرواز در نزديكي زمين واگذاشت و مرتّبشان فرمود با رنگي جدا كه هر يك را بود، به مهارت در قدرت و باريكي در صنعت. بر دستهاي از آنها يك رنگ ريخته است و رنگي ديگر بدان نياميخته است...».[6]
امام علي(ع) در اين خطبه به صورت جزئيتر و دقيقتر طاووس و خلقت وي را يكي از زيستكنندگان محيط پيراموني انسان مطرح ميكند:
«و من اعجبها خلقا الطاووس الذي اقامه في احكم تعديل و نضّد الوانه في احسن تنضيد بجنانح اشرج قصبه و ذنب اطال مسبحه...».[7]
بدون شك توجه امام به جزئيات يك پرنده از قبيل پَر، دُم، بال، سر، رنگ، راه رفتن، ناز و كرشمه، كبر و غرور و حتي پيش ماده رفتنش، نگريستن به پر خويش، پوشش زيبا، قهقهه، اندوه و پاهاي لاغر و سيه فام، همه هزار نكتة باريكتر از مو دارد و اهميت اين پرندگان را به مثابه موجودات جهان خلقت ميرساند تا بشر هم از زيبايي و دستاوردهاي آنها سود ببرد و هم به تأمل و تفكر در آفرينش فرو رود و هم از آنها به طور معتدل و منطقي بهرهبرداري كند.
بديهي است اهتمام حضرت به طاووس و ديگر پرندگان، تنبيه، هشدار و تأكيدي است بر حمايت همهجانبة بشر از اين موجودات زيستمحيطي و پرهيز از آزار و اذيت و تخريب و هلاك آنها. ايشان بشر را به تدبر و تفكر در خلقت ريزترين موجودات دعوت ميكند و آنها را وادار ميسازد تا از ريزترين موجودات به عظمت و قدرت خالق نظام هستي پي ببرند. امام در اين ميان به مورچه و ملخ، بهمنزلة دو موجود ريز اشاره ميكند:
«به مورچه و كوچكي جثة آن بنگريد كه چگونه لطافت خلقت او با چشم و انديشه انسان درك نميشود. نگاه كنيد چگونه روي زمين راه ميرود ... و اگر خواهي در شگفتي ملخ سخن گو كه خدا براي او دو چشم سرخ با دو حدقه چنان ماه تابان آفريد و به او گوش پنهان و دهاني متناسب اندامش بخشيده است. داراي حواس نيرومند و دو دندان پيشين كه گياهان را ميچيند و دو پاي داسمانند كه اشياء را برميدارد ... ملخها نيرومندانه وارد كشتزار ميشوند و آنچه ميل دارند ميخورند؛ در حاليكه تمام اندامشان به اندازه يك انگشت باريك نيست.»[8]
بديهي است دقّت حضرت در توصيف اين موجود و تشريح ساختمان بدن ريزترين آنها، نشانگر اهميت اين موجودات در جهان هستي است. بنابراين، همانگونه كه قبلاً گفته شد، اين موجودات زيبا و با اهميت از اينروي كه مخلوق و مصنوع خداوندند و به دليل ارتباطي كه با او دارند و متعلق به اويند، بايد مورد توجه و مهرورزي انسان قرار گيرند. انسان نيز همانطور كه در برابر خداوند مسئول است، در برابر مخلوقات او نيز مسئوليت دارد. حضرت امير(ع) موجودات و حيوانان و پرندگان و به طور كلي محيط زيست را عناصري به هم پيوسته و مكمل يكديگر ميداند كه به رغم اختلافها و تفاوتها، ارزش ذاتي يكساني در نظام هستي دارند:
«اگر انديشهات را بكار گيري تا به راز آفرينش پي برده باشي، دلايل روشن به تو خواهند گفت كه آفريننده مورچه كوچك همان آفريدگار درخت بزرگ خرماست؛ به جهت دقّتي كه جدا جدا در آفرينش هر چيزي بكار رفته، و اختلافات و تفاوتهاي پيچدهاي كه در خلقت هر پديده حياتي نهفته است، همه موجودات سنگين و سبك، نيرومند و ضعيف، در اصول حيات و هستي يكسانند، و خلقت آسمان و هوا و بادها و آب يكي است.».[9]
حضرت سپس همة پديدههاي پيرامون و زيستمحيط را نشانههاي روشن پروردگار ميداند:
«پس انديشه كن در آفتاب و ماه، درخت و گياه، آب و سنگ، و اختلاف شب و روز و جوشش درياها، و فراواني كوهها، بلندىقلهها، و گوناگوني لغتها، و تفاوت زبانها كه نشانههاي روشن پروردگارند. پس واي بر آن كس كه تقديركننده را نپذيرد و تدبيركننده را انكار كند».[10]
[1] - جعفری، ترجمه و تفسیر نهج البلاغه، ج7، ص260-627
[2] - مائده: 31
[3] - بحرانی، شرح نهج البلاغه، ص550.
[4] - نهج البلاغه، ص169.
[5] - همان.
[6] - همان.
[7] - همان.
[8] - ر.ک: محمد دشتی، المعجم المفهرس لالفاظ نهج البلاغه.
[9] - همان، ص151.
[10] - نهج البلاغه، ص105.
آباداني زمين يكي از مواردي است كه در نهجالبلاغه بدان توجه شده است. امام(ع)، ميان گرفتن خراج و آبادني ارتباط تنگاتنگي را لحاظ ميكند؛ ايشان معتقد است گرفتن خراج بايد به گونهاي باشد كه به زمين و كشت و محصول آسيب نرساند:
«و تفقد أمر الخراج بما يصلح اهله وفانّ في صلاحه و صلاحهم صلاحا لمن سواهم و لا صلاح لمن سواهم الّا بهم لانّ الناس كلّهم عِيال علي الخراج و اهله و ليكن نظرك في عِمارة الارض أبلغ من نظرك في استجلاب الخراج لأنّ ذلك لايدرك الا بالعمارة...»[1]
حضرت در اين نامه تنگدستي ساكنان زمين را باعث ويراني آن ميداند و در اين ميان، نقش واليان و كارگزاران را مهم و برجسته معرفي ميكند:
«... و زمين جز با تنگدستي ساكنان آن ويران نشود. مردم شهرها هنگامي تنگدست گردند كه واليان روي به گردآوري مال آرند...».[2]
حضرت حتي در دعاي طلب باران، به آباداني و سرسبزي و گياهان و حيوانات توجه ميكند:
«خدواندا كوههاي ما از بيآبي شكاف خورده و زمين ما غبارآلود و دامهاي ما در آغلهاي خود سرگردانند و چون زن بچه مرده فرياد ميكنند ... خدايا باراني ده كه بسيار ببارد تا زمينهاي بلند ما پر گياه شود و در زمينهاي پست روان گردد و نعمتهاي فراوان در اطراف ما گسترش يابد تا با آن ميوههاي ما بسيار، گلههاي ما زنده و فراوان، و سرزمينهاي دورتر از ما بهره مند گردند ... خدايا باراني ده دانهدرشت كه پياپي براي سيراب شدن گياهان ما ببارد...»[3]
حضرت امير در خطبه 91، فلسفة هبوط آدم را آباداني زمين معرفي ميكند:
«هنگامى كه زمين را آمادة سكونت نمود و فرمان خويش را جارى ساخت، آدم(ع) را از ميان مخلوقاتش برگزيد ... پس از توبه او را از بهشت به زمين فرستاد تا با نسل خود زمين را آباد سازد و بدين وسيله حجت را بر بندگان تمام كرد».[4]
امام(ع) در جاي ديگر به درختكاري و حفاظت از درختان نخل توصيه ميفرمايد:
«... با كسي اين اموال در دست اوست شرط ميكنم اصل مال را حفظ كرده، تنها از ميوه و درآمدش بخورند و انفاق كنند و هرگز نهالهاي درخت خرما را نفروشند تا همة اين سرزمين يكپارچه به گونهاي زير درختان خرما قرار گيرد كه راه يافتن در آن دشوار شود».[5] در سخنان امام(ع) چند نكته اهميت دارد: 1. نگاه اقتصادي به زمين و درختان و تأكيد بر انتفاع از ميوه و ثمره و حفظ اصل آنها؛ 2. تأكيد بر يكپارچهسازي مزارع كشاورزي كه در دنياي معاصر در بخش كشاورزي به آن توصيه ميشود؛ 3. نگاه زيباشناسانه به درختان، علاوه بر استفاده از ميوه و فايدههاي مادي آنها. به عبارت ديگر، حضرت معتقد است كه افزون بر ميوهدهي و نقش اقتصادي، از درختان ميتوان براي لذتبخشي چشم و ايجاد آسايش روحي و رواني نيز بهرهمند شد.
[1] - همان، ص334.
[2] - همان.
[3] - همان، ص60-61.
[4] - همان خطبه 91.
[5] - ر.ک: محمد دشتی، المعجم المفهرس لالفاظ نهج البلاغه.