اخلاق و مسئولیت های کارگزاران(1) - جايگاه و اهميت سياست نزد امام على (ع)

فهرست مطلب

سياست در انديشه اميرالمؤمنين على(ع) به مفهوم هدايت و رهبرى است. سياست، تدبيرامور و فراهم كردن زمينه‏هاى لازم براى اصلاح مردم با هدايت ايشان در جهت بسامانى و خوشبختى اين‏جهانى و نجات و سعادت آن‏جهانى است؛ چنان‏كه اميرمؤمنان على (ع)، سياست درست و نيكو را مايه راستى و درستى و برپايى مردم دانسته وفرموده است:

 «حُسْنُ السِّيَاسَةِ قَوَامُ الرَّعِيَّة.[1] نيكويى سياست، برپا دارنده مردم است.»

در انديشه على (ع) سياست به هيچ‏وجه به مفهوم قدرت‏مدارى، خودرأيى، تحكم و تجبر نيست، بلكه تدبير صحيح امور در جهت خدمت به مردم، تحقق عدالت و فراهم كردن زمينه تربيت است. ازاين‏رو، امام على (ع) زمامداران قدرت‏مدار و خودكامه را، سياستمدار و شايسته قرار گرفتن در جايگاه سياست مردمان نمى‏داند، لذا در نامه‏اى به معاويه، اين مفهوم را چنين بيان مى‏كند:

«وَ مَتَى كنْتُمْ يَا مُعَاوِيَةُ سَاسَةَ الرَّعِيَّةِ وَ وُلاةَ أَمْرِ الأُمَّةِ؟ بغَيرِ قَدَمٍ سَابقٍ وَ شَرَفٍ بَاسِقٍ، وَ نَعُوذُ باللهِ مِن لُزُومِ سَوَابقِ الشَّقَاءِ؛ وَ أُحَذِرُك أَنْ تَكون مُتَمَادِياً فى غِرَّةِ الأُمْنيَّةِ، مُخْتَلِفَ العَلانيَةِ وَ السَّرِيرةِ.[2] معاويه! از كى شما سياستمدارانِ مردم و سرپرستان كار اين امت بوده‏ايد؟ نه پيشينه‏اى در دين داريد، و نه شرفى مهين از زمان پيشين؛ و پناه به خدا از گرفتارى به شقاوت ديرين. تو را مى‏ترسانم از اينكه پيوسته در فريب آرزوها گرفتار باشى و در آشكار و نهان، دوگانه باشى!»

از منظر على (ع)، سياست انسانى به دور از فريبكارى، قدرت‏مدارى، رياكارى و زورگويى است، بلكه تدبير امور با مبانى اخلاقى و رفتار انسانى است، و از آفات نفسانى و مديريتى به دور بوده و براساس خطوطى كلى سامان مى‏پذيرد كه آن را در مفهوم صحيحش تحقق‏پذير مى‏سازد. در اين صورت است كه سياست، علم تدبير و اداره حكومت و دولت و بسامان آوردن امور مردمان در جهت مطلوب خواهد بود. به بيان امام على (ع):

 «المُلكُ سِياسَةٌ.[3]حكومت [كردن‏] سياست [ورزى‏] است.»

 «فَرَضَ اللهُ ... الإمَامَةَ نِظَامًا لِلأُمَّةِ.[4] خداوند امامت و پيشوايى را واجب كرد براى نظام واره كردن امت.»

  «حُسنُ التَّدبيرِ مِن حُسنِ السِّياسَةِ.[5] نيكويى تدبير از نيكويى سياست است.»

  «فَضِيلَةُ الرِياسَةِ حُسنُ السِّياسَةِ.[6] ارزش رياست به نيكويى سياست است.»

  «آفَةُ الزُّعَمَاءِ ضَعفُ السِّياسَةِ.[7] آفت زمامداران، ناتوانى در سياست است.»

با اين نگاه، سياستى راه به مقصود مى‏برد كه به درستى هدف‏گذارى شود و مبتنى بر قواعدى صحيح و در چارچوب خطوطى روشن و استوار سامان يابد و از آفات سياست پاك باشد.

 

[1] . خوانسارى، شرح غررالحكم و دررالكلم، ج 3، ص 384.

[2] . سيد رضى، نهج‏البلاغه، نامه 10.

[3] . خوانسارى، شرح غررالحكم و دررالكلم، ج 1، ص 13.

[4] . سيد رضى، نهج‏البلاغه، حكمت 252.

[5] . خوانسارى، شرح غررالحكم و دررالكلم، ج 3، ص 385.

[6] . همان، ج 4، ص 423.

[7] . همان، ج 3، ص 103.