کاربردهای حرث به صورت حقیقی - حرث و امتحان الهی

فهرست مطلب

حرث و امتحان الهی  

در آیه 22 سوره قلم ماجرای صاحبان باغی که باغشان به عذاب الهی نابود گشت و این آزمایش الهی از طرف خداوند بود، اشاره شده است:

«أَنِ اغْدُوا عَلي‏ حَرْثِکُمْ إِنْ کُنْتُمْ صارِمينَ»

«كه اگر به وعده ديشبتان پاى بنديد برخيزيد و به سوى زراعت خود برويد.»

   در المیزان آمده است: ابى الجارود از حضرت ابى جعفر (عليه السلام) روايت كـرده كـه در ذيـل آيـه انـا بـلونـاهـم كـمـا بـلونـا اصـحـاب الجـنـه فـرمـود: اهـل مـكّه مبتلا شدند به گرسنگى، همانطور كه صاحبان آن باغ مبتلا شدند و آن باغ در ناحيه يمن بود، در نه ميلى صنعا قرار داشت و به آن رضوان مى گفتند. نيز در همان كتاب است كه شخصى به ابن عباس گفت جمعى از همين امتند كه معتقدند اگر بـنده خدا گناه كند از رزق محروم مى شود. ابن عباس گفت: به آن خدايى كه غير او معبودى نيست، اين مطلب در كتاب خدا از آفتاب نيم روز روشن تر است، خدا آن را در ضمن قصه صاحبان باغ در سوره ن و القلم آورده. جـريـان چـنـين بوده كه پيرمردى باغى داشت و هيچ ميوه اى از آن باغ به خانه اش برده نمى شد مگر آنكه حق هر صاحب حقى را از آن مى داد بعد از آنكه از دنيا رفت، فرزندانش آن باغ را به ارث بردند و آنـان پـنـج پـسـر بـودنـد، در هـمـان سـالى كـه پـدرشـان از دنـيـا رفـت آن بـاغ آنقدر حاصل آورد كه در هيچ سالى آنطور نياورده بود، جوانان بعد از نماز عصر به طرف باغ روانـه شـدنـد، مـيـوه و رزقـى بـسيار زياد ديدند كه تا آن روز و درحيات پدرشان چنان حاصلى به آن باغ نديده بودند. وقـتـى حاصل بسيار را ديدند طاغى و ياغى شده به يكديگر گفتند: پدر ما پير و خرفت شـده و عـقـلش را از دسـت داده بـود، بـيـايـيـد بـا هـم قـرار بـگـذاريـم امـسـال بـه احـدى از فـقـراى مسلمين چيزى از اين ميوه ها ندهيم تا اموالمان زياد شود آنگاه سـال هـاى بـعـد روش پـدر را دنـبـال كـنـيـم، چـهـار نـفـر از بـرادران قبول كردند و پنجمى ايشان در خشم شد و او همان بود كه بعد از سوخته شدن باغ گفت آيا به شما نگفتم چرا خداى را تسبيح نمى گوييد؟ همين شخصى كه از ابن عباس سوال كـرده بـود، پـرسـيـد: آيـا نـفـر پـنـجـمـى اوسـط از حـيـث سـن و سـال بـود؟ ابـن عـبـاس گـفـت: نـه اتـفـاقـا از حـيـث سـن و سـال از هـمـه كـوچـكـتـر بـود بـلكـه مـنـظـور از كـلمـه اوسـط ايـن كـه از هـمـه بـهـتـر و عـاقل بود به دليل اينكه قرآن كريم درباره امت محمد (صلى اللّه عليه و آله و سلم) كه از هـمـه امـت هـا كـوچـكتر است به خاطر همين از همه امت ها بهتر است. فرموده: (و كذلك جعلناكم امه وسطا ). بهترين آن برادران به سايرين گفت: از خدا بترسيد و طريقه پدر را پيش بگيريد تا سالم باشيد و سود ببريد، برادران بر او خشم كردند، او را بـه كـتـك گـرفته سخت كوبيدند. وقتى آن برادر يقين كرد كه برادران قصد كشتن او را دارنـد، تـسـليـم گفتارشان شد، به اكراه و بدون رضايت درونى راى آنان را تصويب كرد. از آنـجـا بـه خـانه هاى خود برگشته، هم سوگند شدند كه هر وقت خواستند ميوه بچينند، صـبـح خـيـلى زود بـچـينند، در اين سوگند خود ان شاء اللّه هم نگفتند، خداى تعالى به خـاطـر ايـن جـرمـشـان مـبـتـلاشـان نـمـوده، بـيـن آنـان و آن رزق حائل شد، رزقى كه ايام چيدنش بسيار نزديك بود مع ذلك حتى يكدانه هم عايدشان نشد، سـائل پـرسـيـد: اى ابـن عـبـاس، صريم چيست ؟ گفت: صريم به معناى شب بسيار تاريك است. آنگاه گفت شبى كه هيچ نور و ضوئى در آن نباشد. بـرادران وقـتـى صـبـح بـرخاستند يكديگر را صدا زدند كه زودتر به باغتان برويد اگر مى خواهيد بچينيد(تا كسى باخبر نشده) بچينيد. بـرادران بـه طـرف بـاغ روانـه شـدنـد، آهسته سخن مى گفتند كه كسى صدايشان را نشنود و سـخـن آهسته آنها اين بود كه احـدى از فـقـرا نـبـايـد داخـل بـاغتان شود، همه فكرشان در پياده كردن اين نقشه بود كه چـگـونه ميوه ها را بچينند كه هيچ يك از فقرا خبردار نشود، آنها خاطر جمع بـودنـد كـه مـيـوه را خـواهند چيد و هيچ احتمال نمى دادند كه ميوه و باغى در كار نباشد، عذاب خدا و خشم او ايشان را گرفته باشد. وقـتـى ديـدنـد كـه چـه بـلايـى بـر آنـان نـازل شـده، آرى خـداى تعالى از آن رزق محرومشان كرد، اين به خاطر جرمى بود كه كردند و خدا به ايشان ظلم نكرد. ابن عباس گفت: خود را ملامت مى كردند كه اين چـه تـصـميمى بود كه ما گرفتيم، قـريـب بـه ايـن مـضـمـون و مـضـمـون حـديـث قـبـل از آن روايـاتـى ديـگر رسيده، در بعضى از آنها آمده كه باغ مورد بحث از مردى از بـنـى اسـرائيـل بـوده كـه بـعـد از مـردنـش پـسـرانـش آن را ارث بـردند و بعد دچار اين سرنوشت شدند.[1]   آنها «الا ان یشاء اللّه» نگفتند یعنى آن قدر مغرور بودند که گفتند: مى رویم و این کار را مى کنیم حتى خود را از گفتن «انشاء اللّه» بى نیاز دیدند.[2]

   مفسرین می گویند: "صرم" به معناى قطع و چیدن میوه است و مراد از «صریم» برچیده شدن و قطع تمام درختان با قهر الهى است. قهر الهى گاهى به افراد مى‏رسد. همان طور كه فرعون و لشكرش غرق شدند گاهى به مال مى‏رسد مثل این آیات كه باغش سوخت ولى خودشان سالم بودند و گاهى به افراد، مال و هر دو مى‏رسد نظیر قارون كه خودش، خانه‏اش و سرمایه‏اش به خاك فرو رفت. در این سوره دو بار از بخل انتقاد شده است. یك بار در آیه «منّاع للخیر» و یك بار داستان این آیات. سنّت‏هاى خوب نیاكان را باید ادامه داد امّا در این داستان وارثان تصمیم گرفتند راه پدر را كنار و فقرا را محروم كنند.گناه سبب محرومیّت است. امام باقر علیه السلام فرمود: «انّ الرجل لیذنب الذنب فیدرء عنه الرزق»[3] مردى كه گناه مى‏كند، به همان میزان از رزق الهى محروم مى‏شود. چنانكه در روایت آمده است: گاهى انسان به خاطر گناه از نماز شب محروم مى‏گردد.[4]

قهر الهى مخصوص آخرت نیست بلكه گاهى در دنیا و بسیار سریع واقع مى‏شود. تنبیه و كیفر از شئون ربوبیّت است و جنبه تربیتى دارد. هیچ كس نمى‏تواند بر خدا پیشى بگیرد. اینها صبح زود براى چیدن میوه‏ها برخاستند ولى خداوند سحر باغ را سوزاند. نیّت بد اگر همراه با برنامه‏ریزى و انجام اقدامات مقدماتى باشد، كیفر دارد. ثروتى كه محرومان از آن بهره‏مند نشوند، نبودنش بهتر است. حرص و بخل، سبب زیادت سرمایه و كامیابى نمى‏شود.[5]

 

[1] . طباطبایی، المیزان، ج 19، ص 613

[2] . مکارم، نمونه، ج 24، ص 399

[3] . حویزی، نور الثقلین، ج 5، ص 400

[4] . مراغی، مراغی، ج 29، ص 36

[5] . قرائتی، نور، ج 10، ص 178