تفکر و تامل در حرث:
یکی از کاربردهای حرث، تفکر، تدبر و اندیشیدن بشر در کشت و حراثت است که در آیه 63 واقعه به آن اشاره شده است.
«أَ فَرَأَيْتُمْ ما تَحْرُثُونَ »
آيا هيچ درباره آنچه كشت مى كنيد انديشيده ايد؟
كـلمـه حـرث كـه مـصـدر فـعـل تـحـرثـون اسـت مـعـنـاى كـار كـردن در زمـين يعنى شخم و پاشيدن بذر است. انتم تـزرعـونه آيا اين شماييد كه آن را مى رويانيد و رشد مى دهيد به حدى كه دانـه بـدهـد؟ (يـا كـار شما تنها افشاندن تخم است ) و ضميرها در جمله تزرعونه بـه بـذر يا به زراعت بر مى گردد يا اين كه ما افشانده شما را مى رويانيم و نمو مى دهيم تـا بـه حدى كه كامل شود، دانه دهد، لو نشاء لجعلناه حطاما و اگر نمىخواستيم شـمـا را روزى دهـيـم، زراعـت را به ثمر برسانيم، مى توانستيم آن را گياهى به درد نـخـور كـرده، قـبـل از رسيدن به ثمر بخشكانيم با وزش بادها خرد و متلاشى كنيم. آن وقت است كه از سرنوشت خود تعجب مى كرديد و از آفتى كـه بـه زراعتتان رسيده افسوس مى خورديد، ماجرا را براى يكديگر بازگو نموده مى گـفـتيد: انا لمغرمون، به راستى در غرامت و خسارت سنگينى واقع شديم، مالمان از دسـت رفـت، وقـتـمـان تـلف شـد، زحـمـاتـمـان هـدر گـشـت، بـل نـحـن مـحـرومـون، هـمـه ايـنـهـا به جهنم، اين را چه كنيم كه ديگر چيزى نداريم بخوريم يا بفروشيم و حوايج زندگى خود را فراهم سازيم. در اينجا اين سوال پيش مى آيد كه چطور در اين آيه زراعت را از مردم نفى كرده و به خدا نـسـبـت داده بـا ايـن كـه دخـالت مـردم و اسـبـاب طـبـيـعـى در رويـش و نـمـو زرع قـابـل انـكـار نـيست ؟ در پاسخ مى گوييم هم آن درست است هم اين، هيچ منافاتى در بـيـن نـيـسـت چـون زمـيـنـه گـفـتـار ايـن نـيـسـت كـه بـخـواهـد تـاثـيـر عوامل طبيعى را انكار كند بلكه مى خواهد بفرمايد: آيا تاثير اين اسباب از خود آنها است يـا از خـدا ؟ اثبات كند كه اگر اسباب طبيعى سببيت و تاثيرى دارند، خدا اين موهبت را به آنها داده است. همچنين خود اسباب را خدا آفريده و نيز اسباب و عواملى كه اين اسباب را پـديد مى آورند هم خودشان هم اثرشان آفريده خدا هستند و بالاخره سر نخ تمامى اثرها و موثرها به خدا منتهى مى گردد.[1]
جالب این که در آیه اول تعبیر به «تَحْرُثُون» از ماده «حرث» (بر وزن درس) مى کند که به معنى «کشت کردن» (افشاندن دانه و آماده ساختن آن براى نمو) است و در آیه دوم تعبیر به «تَزْرَعُونَه» از ماده «زراعت» مى کند که به معنى «رویانیدن» است. بدیهى است، کار انسان تنها کشت است اما رویانیدن تنها کار خدا است. شرح این دلیل چنین است که انسان کارى را که در مورد زراعت مى کند بى شباهت به کار او در مورد تولد فرزند نیست، دانه اى را مى افشاند و کنار مى رود، این خداوند است که در درون دانه یک سلول زنده بسیار کوچک آفریده که وقتى در محیط مساعد قرار گرفت در آغاز از مواد غذائى آماده در خود استفاده مى کند، جوانه مى زند، ریشه مى دواند سپس با سرعت عجیبى از مواد غذائى زمین کمک مى گیرد، دستگاه هاى عظیم، لابراتوارهاى موجود در درون گیاه به کار مى افتد، غوغائى برپا مى کند و ساقه، شاخه و خوشه را مى سازد گاه از یک تخم، صدها یا هزاران تخم برمى خیزد. دانشمندان مى گویند تشکیلاتى که در ساختمان یک گیاه به کار رفته، از تشکیلات موجود در یک شهر عظیم صنعتى با کارخانه هاى متعددش، شگفت انگیزتر و به مراتب پیچیده تر است. آیا کسى که چنین قدرتى دارد از احیاى مجدد مردگان عاجز است؟ در آیه بعد براى تأکید روى این مسأله که انسان هیچ نقشى در مسأله نمو و رشد گیاهان جز افشاندن دانه ندارد، مى افزاید: اگر ما بخواهیم، این زراعت را تبدیل به یک مشت کاه درهم کوبیده شده مى کنیم به گونه اى که تعجب کنید. آرى، مى توانیم تندباد سمومى بفرستیم که آن را قبل از بستن دانه ها، خشک کرده، درهم بشکند یا آفتى بر آن مسلط کنیم که محصول را از بین ببرد و نیز مى توانیم سیل ملخ ها را بر آن بفرستیم یا گوشه اى از یک صاعقه بزرگ را بر آن مسلط سازیم به گونه اى که چیزى جز یک مشت کاه خشکیده از آن باقى نماند و شما از مشاهده منظره آن در حیرت و ندامت فرو روید.[2]
آیا اگر زارع حقیقى شما بودید، این امور امکان داشت؟ پس بدانید همه این برکات از جاى دیگر است. «حُطام» از ماده «حطم» در اصل به معنى شکستن چیزى است و غالباً به شکستن اشیاء خشک مانند استخوان پوسیده یا ساقه هاى خشک گیاهان اطلاق مى شود و در اینجا منظور کاه است. این احتمال نیز داده شده است که منظور از «حُطام» در اینجا پوسیدن تخمها در زیر زمین و عدم رویش آنها باشد.[3]
اینها نشان مى دهد که این همه آوازه ها از او است هم او است که از یک دانه ناچیز، گیاهان پر طراوت و گاه صدها یا هزاران دانه تولید مى کند، گیاهانى که دانه هایش خوراک انسانها، شاخ و برگش غذاى حیوانات گاه ریشه ها و سایر اجزایش، درمان انواع دردهاست. اگر كمى دقّت كنیم زمین، بدن انسان را به خاك تبدیل مىكند ولى بذر را به خاك تبدیل نمىكند. دانه درون زمین دو حركت متضاد دارد، ساقه به سوى بالا و ریشه به سوى پایین مىرود. ریشه، مواد غذایى را جذب و ساقه، موانع خود را حتى اگر سفت باشد دفع مىكند. یك دانه به چند خوشه تبدیل مىشود و تولید مثل مىكند. هر نوع تغییر و تحوّلى در طبیعت براى خداوند یكسان است. حیات یا مرگ موجودات، شیرینى یا تلخى آب، همه در نزد قدرت خداوند یكسان است. آرى اگر انسان به این نكته توجّه داشته باشد كه هر چه دارد، هر لحظه در معرض تغییر و نابودى است و به پیامدهاى از دست دادن آنها بیاندیشد، ارزش نعمتهاى موجود را بهتر درك خواهد كردو به لطف و قدرت الهى بیشتر پىمىبرد. همان قدرتى كه از یك دانه بذر، خوشهها پدید مىآورد، مىتواند از تك سلّول انسان مردهاى دوباره او را زنده كند. فعل و انفعالات طبیعى با اراده خداوند است. برخى انسانها تا محصولشان خار و خاشاك نشود و سرشان به سنگ نخورد، وجدانشان بیدار نمىشود.[4]
[1] . طباطبایی، المیزان، ج 19، ص 224
[2] . مکارم، نمونه، ج 23، ص 258
[3] . رازى، ابوالفتوح، روض الجنان، ج 18، ص 292
[4] . قرائتی، نور، ج 9، ص 435