هوای نفس - دنیا و خواهش های نفس

فهرست مطلب

حضرت امام علي(ع) مي‏فرمايد:

     «ان الدنيا دار عناء و فناء و غير و عبر و محل فتنه و محنه؛ به درستي که دنيا خانه‏ي تعب و فناست و تغييرات و عبرتها و جايگاه فتنه است و محنت.»[1]

و در جای دیگر مي‏فرمايد:

    «کثره الدنيا قله و عزها ذله و زخارفها مضله و مواهبها فتنه؛ بسياري دنيا اندک، عزت آن خواري، آرايشهاي آن گمراه‏کننده و بخششهاي آن مایه آزمایش است.»[2]

حضرت امام صادق(ع) در صفت و ماهيت دنيا مي‏فرمايد:

   «الدنيا بمنزله صوره راسها الکبر و عينها الحرص و اذنها الطمع و لسانها الرياء و يدها الشهوه و رجلها العجب و قلبها الغفله و لونها الفناء و حاصلها الزوال؛ شان دنيا شان تصویری است که سر آن کبر، چشمش حرص، گوشش طمع، زبانش ريا، دستش شهوت، پايش عجب، دلش غفلت، رنگش فنا و حاصلش زوال است».[3]

حضرت امام علي(ع) مي‏فرمايد:

   «الرابح من باع العاجله بالاجله؛ سودمند کسي است که دنيا را به آخرت بفروشد.»[4]

و در جایی دیگر مي‏فرمايد:

   «انک مخلوق للاخره فاعمل لها؛ تو براي آخرت آفريده شده‏اي، پس براي آن عمل کن».[5]

چون چنين است، گريزي نيست جز اينکه آدمي تمامي همّ و غم خودش را برای آخرت قرار دهد؛ همان طور که امام علی(ع) می‌فرماید:

 «ان اليوم عمل و لا حساب و غدا حساب و لا عمل؛ امروز ميدان عمل است و حساب نيست و فردا تنها حساب است و مجال عمل نيست.»[6]

و اين ميسر نيست جز اينکه آدمي نفس خود را به طور کامل با مجاهدت و زهد و تقوا، تحت اختیار خویش قرار دهد. امام علي(ع)مي‏فرمايد:

 «جهاد النفس مهر الجنه؛ جهاد با نفس کابين بهشت است.»[7]

و در جایی دیگر مي‏فرمايد:

 «افضل الجهاد جهاد النفس عن الهوي و فطامها عن لذات الدنيا؛ برترين جنگ، جهاد بانفس است از براي منع او از خواهش و باز گرفتن او از لذتهاي دنيا».[8]

قرآن درمورد کسانی که به جهاد با نفس می پردازند، مژدة هدایت داده می‌فرماید:

  «و الذين جاهدوا فينا لنهدينهم سبلنا و ان الله لمع المحسنين؛ آنانکه در راه ما جهاد کنند، ما راههاي هدايت خويش را بديشان بنماييم و خداوند با نيکوکاران است.»[9]

امام علی در نامه‌ای که به فرزندش امام حسن(ع) نوشته او را از پیروی هواهای سرکش نفسانی بر حذر داشته، می فرماید:

  «يا بني احي قلبک بالموعظه و أمته بالزهاده و قوه باليقين و نوره بالحکمه؛ فرزندم قلبت را با موعظه و اندرز زنده کن و منيت و هواي نفس را با زهد و بي اعتنايي بميران و دل را با يقين نيرومند ساز و با حکمت و دانش نواراني نما».[10]

آدمي شئون مختلفي دارد و بايد اين شئون را بشناسد و حق هر يک را ادا کند. دل آدمي چون دچار غفلت و بي خبري مي‏گردد، همين بي خبري و غفلت چيزي شبيه مرگ است. در اينصورت مواعظ آن را زنده مي‏کند و غفلت او را مي‏زدايد، زهد و بي ميلي و بي رغبتي به دنيا خواهشهاي نفساني را مي‏ميراند و دل را مجرد مي‏کند؛ زيرا سرچشمه تمام صفات ناپسند نفس است و دوزخ در حقيقت تجسم نفس و احوال اوست، همچنان که دوزخ، درها و درجات متعدد دارد، نفس نيز شئون و شکل های مختلف دارد. براي اينکه درها بسته دوزح به روی نفس بسته شوند چاره‏اي جز تعدیل قوای آن از طريق رياضت و دل نبستن به دنيا و متابعت انبياء و اوليا نیست. بنابراين زهد، ترک حرام و ترک زیادی بر نياز است که درهاي نفس را مي‏بندد و او را از فعاليت بازمي‏دارد و حرکت قواي او را باز مي‏ستاند.

 

حضرت مي‏فرمايد:

 «لا ترخصوا لانفسکم؛ خويشتن را آزاد نگذاريد»[11]

راه مهار نفس، محروميت دادن آن است تا به درجه بالاي زهد برسد.

حضرت در ادامة سفارشات خود به امام حسن(ع) مي‏فرمايد:

«دل خود را با يقين نيرومند کن، زيرا هر کس کار جدي کند در پرتو يقين است. با شک و دو دلي نميتوان کاري از پيش برد، اگر چه يقين کم‏ياب است ولي بايد در راه آن تلاش نمود که همين کوشش نيرو افزا است. و همان طور که اشاره شدباید دل تاريک را با نور حکمت روشن کرد، زيرا حکمت است که خير کثير است، در حالي که دنيا با تمام نعمتهايش متاعی بی‌ارزش می باشد و حکمت است که انسان را تا نزديک درجه انبيا مي‏رساند،چنانکه در حدیث است که :« کاد الحکيم ان يکون نبيا؛ نزديک است حکيم به درجه انبيا برسد».[12]

در نگاه اميرمؤمنان علي‌(ع)، خواهش‌هاي نفساني از بزرگ‌ترين وهولناک‌ترين لغزشگاه‌هاي انديشه ديني است‌.چرا که آن جا که برق شمشير طمع در فضاي انديشه بلند مي‌شود، بيش‌ترين‌جايي است که عقل به زمين مي‌خورد.

مبارزه با تمايلات نفساني و احياي عقل و خردورزي‌، درخشيدن برق‌هاي‌پر نور الهي و بهره‌مندي از مراتب عالي معرفت را در پي دارد و سبب يافتن‌راه هدايت و پيمودن مسير سعادت شده‌، انسان را از دري به در ديگر مي‌برد ودر نهايت به در سلامت و سراي اقامت می رساند.

حب و بغض‌ها و جهت‌گيري‌هاي تعصب‌آميز انسان را از کشف حقيقت ودرک درستي يا نادرستي امور باز مي‌دارد امام‌(ع) مي‌فرمايد:

«هر کس عاشق چيزي مي‌شود، ديدگانش را کور گردانده و قلبش رارنجور. پس با چشم بيمار مي‌نگرد و با گوشي که از شنيدن حقيقت‌ناشنوا است‌، مي‌شنود. خواهش‌هاي نفساني پرده‌هاي عقلش را دريده‌ و دوستي دنيا دلش را ميرانده است‌

امام در خطبة 42 نهج البلاغه مى‏فرمايد:

 «أيّها النّاس إنّ أخوف ما أخاف عليكم اثنان: اتّباع الهوى و طول الأمل؛ اى مردم! وحشتناكترين چيزى كه از آن بر شما مى‏ترسم، دو چيز است: پيروى از هواى (نفس) و آرزوى طولانى».

سپس مى‏افزايد:

 «فأمّا اتّباع الهوى فيصدّ عن الحقّ و أمّا طول الأمل فينسي الآخرة؛ اما پيروى از هواى (نفس)، انسان را از حق باز مى‏دارد، و آرزوى دراز موجب فراموشى آخرت مى‏شود».

با توجه به اين كه «هوی نفس» گرایش نفس امّاره به لذّات دنيوى در حدّ افراط و بدون قيد و شرط است، به خوبى روشن مى‏شود كه چرا مانع از وصول به حق مى‏شود؛ زيرا هوى پرستى حجابى در برابر ديدگان عقل مى‏افكند كه انسان را از مشاهده چهره حق محروم مى‏سازد، و باطل را كه در مسير هوى و هوس او است چنان توجيه مى‏كند كه از هر حقّى قابل قبولتر جلوه كند، و به عكس حقّى را كه بر خلاف هواى نفس مى‏باشد چنان تخريب مى‏كند كه از هر باطلى زشت‌تر نمايان مى‏شود.

از دیگر سو آرزوهاى دور و دراز به اين دليل موجب فراموشى آخرت مى‏شود كه تمام نيروهاى انسان را به خود جلب مى‏كند و با توجه به اين كه نيروى انسان به هر حال محدود است، هنگامى كه آن را در مسير آرزوهاى بى‏پايان سرمايه‏گذارى كند چيزى براى سرمايه‏گذارى در طريق آخرت نخواهد داشت، به خصوص اين كه دامنه آرزوها هرگز محدود نمى‏شود، و طبيعت آنها اين است كه هر زمان انسان به يكى از آرزوهايش جامه عمل مى‏پوشاند آتش عشق آرزوى ديگرى در دل او زبانه مى‏كشد، و نيروهايش را براى وصول به آن بسيج مى‏كند، بلكه گاه رسيدن به يك آرزو سبب دلبستگى به چند آرزوى ديگر مى‏شود، چون معمولا آرزوها به يكديگر پيوند خورده‏اند. با توجه به اين واقعيت‏ها نه وقتى براى او باقى مى‏ماند و نه نيرو و امكانى، و نه حتّى حال و حوصله‏اى كه به آخرتش بپردازد. امّا زمانى كه سيلى اجل در گوش او نواخته شد، از خواب غفلت بيدار مى‏شود، وقتى كه عمر عزيز و فرصتهاى گرانبها را بيهوده تلف كرده است، نه آتش خواسته‏هاى نفسى فرو نشسته و نه به جايى رسيده است، بلكه

سرمايه ز كف داده تجارت ننموده         جز حسرت و اندوه متاعى نخريده

برخی از شارحان نهج البلاغه مى‏گويند: اين كه آرزوهاى دور و دراز، قيامت را به فراموشى مى‏افكند به خاطر آن است كه دنيا پرستان پر توقّع به خاطر عشقى كه به مظاهر دنيا دارند سعى مى‏كنند مرگ را كه وسيله جدايى آنها از معشوقشان مى‏شود، فراموش كنند، و فراموش كردن مرگ سبب فراموشى قيامت مى‏شود.

اين نكته نيز قابل توجه است، كه «اَمَل» (آرزو) گاه جنبه مثبت دارد كه از آن به «رجا» و اميد تعبير مى‏شود، به خصوص هرگاه بر اساس توكّل بر خدا باشد بسيار سازنده است، ولى جنبه منفى آن در جايى است كه از حد بگذرد و انسان را به خود مشغول دارد و دامنه‏اش روز به روز گسترده‏تر شود و آدمى را از مبدء و معاد غافل سازد.

روشن است كه «هوی پرستى» و «طول امل» با يكديگر ارتباط نزديكى دارند، هوا پرستى سرچشمه طول امل است و طول امل نيز سرچشمه هوا پرستى مجدّد و سرانجام طول امل سبب غفلت از خدا و سراى ديگر مى‏شود. [13]

 

[1] - غررالحکم جلد2.

[2] - غررالحکم جلد3.

[3] - مصباح الشریعه ومفتاح الحقیقه

[4] - غررالحکم جلد1.

[5] - غررالحکم جلد3.

[6] - غررالحکم جلد2.

[7] - غررالحکم جلد3.

[8] - غررالحکم جلد2.

[9] - عنکبوت.

[10] - نهج البلاغه نامه 31.

[11] - نهج البلاغه خطبه 86.

[12] - کنزالعمال ص44123.

[13] 0   پيام ‏امام ‏شرح ‏تازه ‏و جامعى‏ بر نهج‏ البلاغه، ج 2، صفحه‏ى 464