شهوت، جزو خواستههای نفسانی است و شهوت رانی یعنی اینکه انسان به خواستههای نفس در اين موضوع جواب مثبت بدهد و هيچ مقابلهای با تمايلات گناه آلود خود نداشته باشد و در پيروی از آن به حدّ «هوی پرستی» برسد.[1] آنچه با عنوان «هوای نفس» در آيات و روايات و منابع اخلاقی آمده است، در بخشیهایی بر همين تمايلات منطبق میشود و قرآن کريم پاداش کسی را که نفس خود را از «هوی» باز می دارد، بهشت دانسته است.[2]
شهوت را میتوان ميل، خواهش نفس، ميلي که شدتش از حد معمول تجاوز کرده و اميال ديگر را تحتالشعاع قرار میدهد و تمام توجه شخص را منحصرا به موضوع خود جلب نمايد، تعریف کرد.
به تعبیر دیگر، شهوت به معنای تمايلات و کششهای درونی انسان است و در تقسيم بندی مباحث اخلاقی، تعدادی از خصلتها زير مجموعة «قوّة شهويه» قرار میگيرند که برخی از آنها مفيد و سازنده و عامل تلاش و تحرک در زندگی است و بعضی از آنها ناپسند و شيطانی است و انسان را به گناه و مفاسد میکشاند و از آنها نهی شده است.
اوج کمال اخلاقی انسان، مهار خواستههای نفس است؛ چه در زمينة خوردنيها، چه در مورد مال و ثروت، چه در عرصة غرايز جنسی، يعنی «امير نفس» بودن بهتر از «اسير دل» شدن است و کسی که بردة قوّة شهوت باشد، بردگیهای ديگر هم برايش پيش میآيد و عواقب سوءِ دنيوی و اخروی آنها نیز گریبانگیرش خواهد شد.
حضرت امام علي(ع) ميفرمايد: «کن لنفسک مانعا رادعا...؛ براي نفس خود مانع و رادع باش».[3] يعني از فرمانش سرپيچی کن و تن به اطاعتش مسپار.
اين کلام نيز از ایشان است:«افضل الاعمال ما اکرهت النفوس عليها؛ برترين کارها آن است که نفس از آن بيزار است».[4]
به عبارت دیگر، در گزينش کارها و تشخیص میان خوب و بد آنها، خود نفس بهترين معيار است؛ آنچه او را خوش آيد قطعا ناخوشايند پروردگار است.
حضرت امام علي(ع) ميفرمايد: «من اهان نفسه اکرمه الله؛ هر که نفسش را خوار کند، خدا گرامياش ميدارد».[5]
چنان که امام صادق(ع) ميفرمايد:
«خوش به حال بندهاي که از براي رضاي خدا با نفس و هوي ستيزه کند و هر که جنود نفس اماره را مغلوب خود کرد، به رضاي خداوند دست يافته است و هر که فريب نفس اماره را نخورد و به مقتضاي حکم عقل عمل کرد و ملازم عبادت و خضوع و خشوع شد و از عظمت خداوند عزاسمه غافل نگرديد و قرب بساط جناب او را نصبالعين خود نمود، پس به تحقيق به فوز عظيم دست يافته است. و هيچ حجابي موحشتر و مظلمتر و تيرهتر ميان بنده و پروردگار از نفس اماره و خواهشهاي او نيست و قطع و قمع اين دو حجاب موحش مظلم ميسر نيست مگر به التجا بردن به جناب پروردگار و عجز و استغاثه به او نمودن و گرسنگي و تشنگي را ملازم شدن و سحرخيزي را مواظبت نمودن. پس اگر در اثناي اين نبرد و جهاد موت به او رسيد و دعوت حق را اجابت نمود مثاب و ماجور است و ثوابش برابر ثواب شهيد و اگر زيست و به همين حال ماند و انحرافي در او راه نيافت عاقبت او رضوان اکبر است».[6]
حضرت رسول اکرم(ص) به ابوذر فرمود:
«خداوند متعال گروهي را به بهشت ميبرد و چندانکه ملال يابند به آنها عطا ميکند و قومي ديگر، در درجات بالاتر، منزل ميگيرند. دستهي اول، وقتي ايشان را ميبينند، ميشناسند و ميگويند: خداوندا! اينها دوستان ما بودند که در دنيا با هم بوديم چرا آنها را در مقامي برتر نشاندي؟ پاسخ ميآيد که:« انهم کانوا يجوعون حين تشبعون و يظمون حين تروون و يقومون حين تنامون و يشخصون حين تخفضون؛ آنها گرسنه بودند آن زمان که شما سير بوديد و تشنه بودند آن زمان که شما سيراب بوديد، آنها ايستاده بودند به عبادت و بيدار بودند آن زمان که شما در خواب بوديد.»[7]
[1] . ص، آيه 26.
[2] . نازعات، آيه 40، و امّا من خافَ مقام ربّه و نهی النفس عن الهوی فانّ الجنّه هی المأوی.
[3] - غررالحکم جلد 4.
[4] - غررالحکم جلد2.
[5] - غررالحکم جلد5.
[6] - مصباح الشریعه، ترجمه عبدالرزاق گیلانی، ص491. باب هشتادم: در جهاد و ریاضت نفس.
[7] - مکارم اخلاق.