هوای نفس

فهرست مطلب

مقدمه

 انسان ذاتا کمال جوست و میل به خوبی‌ها و نیکی‌ها و کمال و تعالی دارد. در عین حال خداوند برای سنجش الهی بودن اعمال و رفتار انسان، عناصری را در نهاد بشر قرار داده که او را در موقعیت های مختلف بیازماید.

یکی از این عناصر، هوای نفس است. این عنصر از چنان اهمیتی برخوردار است که امام علی(ع) ترس از آن را از مهمترین نگرانی‌ها برای پیروانش می‌داند.

    «... وحشتناکترین هراسی که درباره شما دارم، دو چیز است: پیروی از هوای نفس و درازی آرزو».[1]

امام علی(ع) در نامه‌ای به مالک اشتر، در مورد در اختیار گرفتن هوای نفس، می‌فرماید:                «نیکوترین اندوخته‌ی تو باید اعمال صالح و درست باشد. هوای نفس را در اختیار گیر و از آن چه حلال نیست، خویشتن‌داری کن. زیرا بخل ورزیدنِ به نفس خویش، آن است که در آن چه دوست دارد، یا برای او ناخوشایند است، راه انصاف پیمایی. مبادا هرگز دچار خودپسندی گردی! و به خوبی‌های خود اطمینان کنی، و ستایش را دوست داشته باشی، که این‌ها همه از بهترین فرصت‌های شیطان برای هجوم‌آوردن به توست، و کردار نیکِ نیکوکاران را نابود سازد».[2]

پیامبر اکرم(ص) در سخنی فرمود:

  «طوبی لِمَن ترکَ شهوهً حاضرهً لیموعِدٍ لَم يَرَه؛ خوشا به حال آنکه شهوت حاضری را برای موعدی که هنوز آن را نديده است ترک کند»[3].

 همچنین اميرالمؤمنين فرموده است:

    «کم مِن شهوَهِ ساعهٍ اورثَت حُزنًا طَويلاً؛ چه بسا شهوت يک ساعت که اندوه طولانی را در پی داشته باشد».[4]

 

[1] - نهج البلاغه،خطبة،28.

[2] - نهج البلاغه،نامة 53.

[3] . وسائل الشيعه، ج 11، ص 164، بحارالأنوار، ج 14، ص 327.

[4] . همان، به نقل از نهج البلاغه.



یکی از عناصر سنجش معیار الهی بودن انسان، هوای نفس است. این معیار از چنان اهمیتی برخوردار است که امام علی(ع) آن را از مهمترین نگرانی‌ها برای پیروانش می‌داند.
«...وحشتناکترین هراسی که درباره شما دارم ، دو چیز است : پیروی از هوای نفس و درازی آرزو».
تمایلات نفسانی و گناه آلود اگر از حد بگذرد به مرز «هوی پرستی» می‌رسد. آنچه با عنوان «هوای نفس» در آيات و روايات و منابع اخلاقی آمده است، در بخشی از آنها بر همين تمايلات منطبق می‌شود و قرآن کريم پاداش کسی را که نفس خود را از «هوی» باز می‌دارد، بهشت دانسته است.
در گزينش و تشخيص ميان کارها، خود نفس بهترين معيار است؛ آنچه او را خوش آيد قطعا ناخوشايند پروردگار است.
در نگاه اميرمؤمنان علي‌(ع)، خواهش‌هاي نفساني از بزرگ‌ترين و هولناک‌ترين لغزشگاه‌هاي انديشه ديني است‌. چرا که آن جا که برق شمشير طمع در فضاي انديشه بلند مي‌شود، بيش‌ترين‌جايي است که عقل به زمين مي‌خورد.
آرزوهاى دور و دراز به اين دليل موجب فراموشى آخرت مى‏شود كه تمام نيروهاى انسان را به خود جلب مى‏كند، و با توجه به اين كه نيروى انسان به هر حال محدود است، هنگامى كه آن را در مسير آرزوهاى بى‏پايان سرمايه‏ گذارى كند چيزى براى سرمايه ‏گذارى در طريق آخرت نخواهد داشت.
اديان آسمانی، به خصوص آخرین و کامل‌ترین آنها یعنی اسلام، همواره براي زدودن حب دنيا و کاهش هواهای نفسانی انسانها، ياد مرگ را بسيار توصيه کرده‏اند. روشن است که ياد مرگ و دفع حب دنيا همواره آدمي را به کفاف و عفاف دعوت مي‏کند و بهره برداري گزاف و بي رويه از اين عالم را محدود مي‏نمايد.

 


شهوت، جزو خواسته‌های نفسانی است و شهوت رانی یعنی اینکه انسان به خواسته‌های نفس در اين موضوع جواب مثبت بدهد و هيچ مقابله‌ای با تمايلات گناه آلود خود نداشته باشد و در پيروی از آن به حدّ «هوی پرستی» برسد.[1] آنچه با عنوان «هوای نفس» در آيات و روايات و منابع اخلاقی آمده است، در بخشی‌هایی بر همين تمايلات منطبق می‌شود و قرآن کريم پاداش کسی را که نفس خود را از «هوی» باز می دارد، بهشت دانسته است.[2]

شهوت را می‌توان ميل، خواهش نفس، ميلي که شدتش از حد معمول تجاوز کرده و اميال ديگر را تحت‏الشعاع قرار می‌دهد و تمام توجه شخص را منحصرا به موضوع خود جلب نمايد، تعریف کرد.

به تعبیر دیگر، شهوت به معنای تمايلات و کششهای درونی انسان است و در تقسيم بندی مباحث اخلاقی، تعدادی از خصلت‎ها زير مجموعة «قوّة شهويه» قرار می‎گيرند که برخی از آنها مفيد و سازنده و عامل تلاش و تحرک در زندگی است و بعضی از آنها ناپسند و شيطانی است و انسان را به گناه و مفاسد می‎کشاند و از آنها نهی شده است.

اوج کمال اخلاقی انسان، مهار خواسته‎های نفس است؛ چه در زمينة خوردني‎ها، چه در مورد مال و ثروت، چه در عرصة غرايز جنسی، يعنی «امير نفس» بودن بهتر از «اسير دل» شدن است و کسی که بردة قوّة شهوت باشد، بردگی‌های ديگر هم برايش پيش می‌آيد و عواقب سوءِ دنيوی و اخروی آنها نیز گریبانگیرش خواهد شد.

حضرت امام علي(ع) مي‏فرمايد: «کن لنفسک مانعا رادعا...؛ براي نفس خود مانع و رادع باش».[3] يعني از فرمانش سرپيچی کن و تن به اطاعتش مسپار.

اين کلام نيز از ایشان است:«افضل الاعمال ما اکرهت النفوس عليها؛ برترين کارها آن است که نفس از آن بيزار است».[4]

به عبارت دیگر، در گزينش کارها و تشخیص میان خوب و بد آن‌ها، خود نفس بهترين معيار است؛ آنچه او را خوش آيد قطعا ناخوشايند پروردگار است.

حضرت امام علي(ع) مي‏فرمايد: «من اهان نفسه اکرمه الله؛ هر که نفسش را خوار کند، خدا گرامي‏اش مي‏دارد».[5]

چنان که امام صادق(ع) مي‏فرمايد:

  «خوش به حال بنده‏اي که از براي رضاي خدا با نفس و هوي ستيزه کند و هر که جنود نفس اماره را مغلوب خود کرد، به رضاي خداوند دست يافته است و هر که فريب نفس اماره را نخورد و به مقتضاي حکم عقل عمل کرد و ملازم عبادت و خضوع و خشوع شد و از عظمت خداوند عزاسمه غافل نگرديد و قرب بساط جناب او را نصب‏العين خود نمود، پس به تحقيق به فوز عظيم دست يافته است. و هيچ حجابي موحش‏تر و مظلم‏تر و تيره‏تر ميان بنده و پروردگار از نفس اماره و خواهشهاي او نيست و قطع و قمع اين دو حجاب موحش مظلم ميسر نيست مگر به التجا بردن به جناب پروردگار و عجز و استغاثه به او نمودن و گرسنگي و تشنگي را ملازم شدن و سحرخيزي را مواظبت نمودن. پس اگر در اثناي اين نبرد و جهاد موت به او رسيد و دعوت حق را اجابت نمود مثاب و ماجور است و ثوابش برابر ثواب شهيد و اگر زيست و به همين حال ماند و انحرافي در او راه نيافت عاقبت او رضوان اکبر است».[6]

حضرت رسول اکرم(ص) به ابوذر فرمود:

   «خداوند متعال گروهي را به بهشت مي‏برد و چندانکه ملال يابند به آنها عطا مي‏کند و قومي ديگر، در درجات بالاتر، منزل مي‏گيرند. دسته‏ي اول، وقتي ايشان را مي‏بينند، مي‏شناسند و مي‏گويند: خداوندا! اينها دوستان ما بودند که در دنيا با هم بوديم چرا آنها را در مقامي برتر نشاندي؟ پاسخ مي‏آيد که:« انهم کانوا يجوعون حين تشبعون و يظمون حين تروون و يقومون حين تنامون و يشخصون حين تخفضون؛ آنها گرسنه بودند آن زمان که شما سير بوديد و تشنه بودند آن زمان که شما سيراب بوديد، آنها ايستاده بودند به عبادت و بيدار بودند آن زمان که شما در خواب بوديد.»[7]

 

[1] . ص، آيه 26.

[2] . نازعات، آيه 40، و امّا من خافَ مقام ربّه و نهی النفس عن الهوی فانّ الجنّه هی المأوی.

[3] - غررالحکم جلد 4.

[4] - غررالحکم جلد2.

[5] - غررالحکم جلد5.

[6] - مصباح الشریعه، ترجمه عبدالرزاق گیلانی، ص491. باب هشتادم: در جهاد و ریاضت نفس.

[7] - مکارم اخلاق.


حضرت امام علي(ع) مي‏فرمايد:

     «ان الدنيا دار عناء و فناء و غير و عبر و محل فتنه و محنه؛ به درستي که دنيا خانه‏ي تعب و فناست و تغييرات و عبرتها و جايگاه فتنه است و محنت.»[1]

و در جای دیگر مي‏فرمايد:

    «کثره الدنيا قله و عزها ذله و زخارفها مضله و مواهبها فتنه؛ بسياري دنيا اندک، عزت آن خواري، آرايشهاي آن گمراه‏کننده و بخششهاي آن مایه آزمایش است.»[2]

حضرت امام صادق(ع) در صفت و ماهيت دنيا مي‏فرمايد:

   «الدنيا بمنزله صوره راسها الکبر و عينها الحرص و اذنها الطمع و لسانها الرياء و يدها الشهوه و رجلها العجب و قلبها الغفله و لونها الفناء و حاصلها الزوال؛ شان دنيا شان تصویری است که سر آن کبر، چشمش حرص، گوشش طمع، زبانش ريا، دستش شهوت، پايش عجب، دلش غفلت، رنگش فنا و حاصلش زوال است».[3]

حضرت امام علي(ع) مي‏فرمايد:

   «الرابح من باع العاجله بالاجله؛ سودمند کسي است که دنيا را به آخرت بفروشد.»[4]

و در جایی دیگر مي‏فرمايد:

   «انک مخلوق للاخره فاعمل لها؛ تو براي آخرت آفريده شده‏اي، پس براي آن عمل کن».[5]

چون چنين است، گريزي نيست جز اينکه آدمي تمامي همّ و غم خودش را برای آخرت قرار دهد؛ همان طور که امام علی(ع) می‌فرماید:

 «ان اليوم عمل و لا حساب و غدا حساب و لا عمل؛ امروز ميدان عمل است و حساب نيست و فردا تنها حساب است و مجال عمل نيست.»[6]

و اين ميسر نيست جز اينکه آدمي نفس خود را به طور کامل با مجاهدت و زهد و تقوا، تحت اختیار خویش قرار دهد. امام علي(ع)مي‏فرمايد:

 «جهاد النفس مهر الجنه؛ جهاد با نفس کابين بهشت است.»[7]

و در جایی دیگر مي‏فرمايد:

 «افضل الجهاد جهاد النفس عن الهوي و فطامها عن لذات الدنيا؛ برترين جنگ، جهاد بانفس است از براي منع او از خواهش و باز گرفتن او از لذتهاي دنيا».[8]

قرآن درمورد کسانی که به جهاد با نفس می پردازند، مژدة هدایت داده می‌فرماید:

  «و الذين جاهدوا فينا لنهدينهم سبلنا و ان الله لمع المحسنين؛ آنانکه در راه ما جهاد کنند، ما راههاي هدايت خويش را بديشان بنماييم و خداوند با نيکوکاران است.»[9]

امام علی در نامه‌ای که به فرزندش امام حسن(ع) نوشته او را از پیروی هواهای سرکش نفسانی بر حذر داشته، می فرماید:

  «يا بني احي قلبک بالموعظه و أمته بالزهاده و قوه باليقين و نوره بالحکمه؛ فرزندم قلبت را با موعظه و اندرز زنده کن و منيت و هواي نفس را با زهد و بي اعتنايي بميران و دل را با يقين نيرومند ساز و با حکمت و دانش نواراني نما».[10]

آدمي شئون مختلفي دارد و بايد اين شئون را بشناسد و حق هر يک را ادا کند. دل آدمي چون دچار غفلت و بي خبري مي‏گردد، همين بي خبري و غفلت چيزي شبيه مرگ است. در اينصورت مواعظ آن را زنده مي‏کند و غفلت او را مي‏زدايد، زهد و بي ميلي و بي رغبتي به دنيا خواهشهاي نفساني را مي‏ميراند و دل را مجرد مي‏کند؛ زيرا سرچشمه تمام صفات ناپسند نفس است و دوزخ در حقيقت تجسم نفس و احوال اوست، همچنان که دوزخ، درها و درجات متعدد دارد، نفس نيز شئون و شکل های مختلف دارد. براي اينکه درها بسته دوزح به روی نفس بسته شوند چاره‏اي جز تعدیل قوای آن از طريق رياضت و دل نبستن به دنيا و متابعت انبياء و اوليا نیست. بنابراين زهد، ترک حرام و ترک زیادی بر نياز است که درهاي نفس را مي‏بندد و او را از فعاليت بازمي‏دارد و حرکت قواي او را باز مي‏ستاند.

 

حضرت مي‏فرمايد:

 «لا ترخصوا لانفسکم؛ خويشتن را آزاد نگذاريد»[11]

راه مهار نفس، محروميت دادن آن است تا به درجه بالاي زهد برسد.

حضرت در ادامة سفارشات خود به امام حسن(ع) مي‏فرمايد:

«دل خود را با يقين نيرومند کن، زيرا هر کس کار جدي کند در پرتو يقين است. با شک و دو دلي نميتوان کاري از پيش برد، اگر چه يقين کم‏ياب است ولي بايد در راه آن تلاش نمود که همين کوشش نيرو افزا است. و همان طور که اشاره شدباید دل تاريک را با نور حکمت روشن کرد، زيرا حکمت است که خير کثير است، در حالي که دنيا با تمام نعمتهايش متاعی بی‌ارزش می باشد و حکمت است که انسان را تا نزديک درجه انبيا مي‏رساند،چنانکه در حدیث است که :« کاد الحکيم ان يکون نبيا؛ نزديک است حکيم به درجه انبيا برسد».[12]

در نگاه اميرمؤمنان علي‌(ع)، خواهش‌هاي نفساني از بزرگ‌ترين وهولناک‌ترين لغزشگاه‌هاي انديشه ديني است‌.چرا که آن جا که برق شمشير طمع در فضاي انديشه بلند مي‌شود، بيش‌ترين‌جايي است که عقل به زمين مي‌خورد.

مبارزه با تمايلات نفساني و احياي عقل و خردورزي‌، درخشيدن برق‌هاي‌پر نور الهي و بهره‌مندي از مراتب عالي معرفت را در پي دارد و سبب يافتن‌راه هدايت و پيمودن مسير سعادت شده‌، انسان را از دري به در ديگر مي‌برد ودر نهايت به در سلامت و سراي اقامت می رساند.

حب و بغض‌ها و جهت‌گيري‌هاي تعصب‌آميز انسان را از کشف حقيقت ودرک درستي يا نادرستي امور باز مي‌دارد امام‌(ع) مي‌فرمايد:

«هر کس عاشق چيزي مي‌شود، ديدگانش را کور گردانده و قلبش رارنجور. پس با چشم بيمار مي‌نگرد و با گوشي که از شنيدن حقيقت‌ناشنوا است‌، مي‌شنود. خواهش‌هاي نفساني پرده‌هاي عقلش را دريده‌ و دوستي دنيا دلش را ميرانده است‌

امام در خطبة 42 نهج البلاغه مى‏فرمايد:

 «أيّها النّاس إنّ أخوف ما أخاف عليكم اثنان: اتّباع الهوى و طول الأمل؛ اى مردم! وحشتناكترين چيزى كه از آن بر شما مى‏ترسم، دو چيز است: پيروى از هواى (نفس) و آرزوى طولانى».

سپس مى‏افزايد:

 «فأمّا اتّباع الهوى فيصدّ عن الحقّ و أمّا طول الأمل فينسي الآخرة؛ اما پيروى از هواى (نفس)، انسان را از حق باز مى‏دارد، و آرزوى دراز موجب فراموشى آخرت مى‏شود».

با توجه به اين كه «هوی نفس» گرایش نفس امّاره به لذّات دنيوى در حدّ افراط و بدون قيد و شرط است، به خوبى روشن مى‏شود كه چرا مانع از وصول به حق مى‏شود؛ زيرا هوى پرستى حجابى در برابر ديدگان عقل مى‏افكند كه انسان را از مشاهده چهره حق محروم مى‏سازد، و باطل را كه در مسير هوى و هوس او است چنان توجيه مى‏كند كه از هر حقّى قابل قبولتر جلوه كند، و به عكس حقّى را كه بر خلاف هواى نفس مى‏باشد چنان تخريب مى‏كند كه از هر باطلى زشت‌تر نمايان مى‏شود.

از دیگر سو آرزوهاى دور و دراز به اين دليل موجب فراموشى آخرت مى‏شود كه تمام نيروهاى انسان را به خود جلب مى‏كند و با توجه به اين كه نيروى انسان به هر حال محدود است، هنگامى كه آن را در مسير آرزوهاى بى‏پايان سرمايه‏گذارى كند چيزى براى سرمايه‏گذارى در طريق آخرت نخواهد داشت، به خصوص اين كه دامنه آرزوها هرگز محدود نمى‏شود، و طبيعت آنها اين است كه هر زمان انسان به يكى از آرزوهايش جامه عمل مى‏پوشاند آتش عشق آرزوى ديگرى در دل او زبانه مى‏كشد، و نيروهايش را براى وصول به آن بسيج مى‏كند، بلكه گاه رسيدن به يك آرزو سبب دلبستگى به چند آرزوى ديگر مى‏شود، چون معمولا آرزوها به يكديگر پيوند خورده‏اند. با توجه به اين واقعيت‏ها نه وقتى براى او باقى مى‏ماند و نه نيرو و امكانى، و نه حتّى حال و حوصله‏اى كه به آخرتش بپردازد. امّا زمانى كه سيلى اجل در گوش او نواخته شد، از خواب غفلت بيدار مى‏شود، وقتى كه عمر عزيز و فرصتهاى گرانبها را بيهوده تلف كرده است، نه آتش خواسته‏هاى نفسى فرو نشسته و نه به جايى رسيده است، بلكه

سرمايه ز كف داده تجارت ننموده         جز حسرت و اندوه متاعى نخريده

برخی از شارحان نهج البلاغه مى‏گويند: اين كه آرزوهاى دور و دراز، قيامت را به فراموشى مى‏افكند به خاطر آن است كه دنيا پرستان پر توقّع به خاطر عشقى كه به مظاهر دنيا دارند سعى مى‏كنند مرگ را كه وسيله جدايى آنها از معشوقشان مى‏شود، فراموش كنند، و فراموش كردن مرگ سبب فراموشى قيامت مى‏شود.

اين نكته نيز قابل توجه است، كه «اَمَل» (آرزو) گاه جنبه مثبت دارد كه از آن به «رجا» و اميد تعبير مى‏شود، به خصوص هرگاه بر اساس توكّل بر خدا باشد بسيار سازنده است، ولى جنبه منفى آن در جايى است كه از حد بگذرد و انسان را به خود مشغول دارد و دامنه‏اش روز به روز گسترده‏تر شود و آدمى را از مبدء و معاد غافل سازد.

روشن است كه «هوی پرستى» و «طول امل» با يكديگر ارتباط نزديكى دارند، هوا پرستى سرچشمه طول امل است و طول امل نيز سرچشمه هوا پرستى مجدّد و سرانجام طول امل سبب غفلت از خدا و سراى ديگر مى‏شود. [13]

 

[1] - غررالحکم جلد2.

[2] - غررالحکم جلد3.

[3] - مصباح الشریعه ومفتاح الحقیقه

[4] - غررالحکم جلد1.

[5] - غررالحکم جلد3.

[6] - غررالحکم جلد2.

[7] - غررالحکم جلد3.

[8] - غررالحکم جلد2.

[9] - عنکبوت.

[10] - نهج البلاغه نامه 31.

[11] - نهج البلاغه خطبه 86.

[12] - کنزالعمال ص44123.

[13] 0   پيام ‏امام ‏شرح ‏تازه ‏و جامعى‏ بر نهج‏ البلاغه، ج 2، صفحه‏ى 464


جهان آخرت، جهان بهره‏برداري از تلاشهاي دنيا و روزگار تجلي خصلتها و رفتارهاي آدمي است.

اگر حاکمي در مسند حکومت و هر انساني در تلاشهاي فردي و اجتماعي‌اش بداند و در اين انديشه باشد که هرگونه انحراف در اشباع غرايز و تمايلات و هرگونه زياده‏روي و طغيان، باعث اسارتها و سقوط‌ها و فسادها مي‏شود و اين اعمال در آخرت جز رنج و تباهي و دوزخ در پي نخواهد داشت، کوشش خواهد نمود تا هواهاي نفساني‌اش را به اعتدال کشاند و در مسير قرآن و اسلام حرکت نمايد.

اديان آسمانی، به خصوص آخرین و کاملترین آنها یعنی اسلام، همواره براي زدودن حب دنيا و کاهش هواهای نفسانی انسانها، ياد مرگ را بسيار توصيه کرده‏اند. روشن است که ياد مرگ و دفع حب دنيا همواره آدمي را به کفاف و عفاف دعوت مي‏کند و بهره برداري گزاف و بي‌رويه از اين عالم را محدود مي‏نمايد. از همه بالاتر زمينه‏ي بسيار مساعدي براي پرورش صفات نيک در دل آدمي بوجود مي‏آورد. از آنجا که خاصيت اصلي نفس خود خواهي و خودبيني است، انسان براي محدود کردن و دفع اين خود بيني هر چقدر که بر سر نفس بکوبد، مطلوب است.

از عظيم‏ترين و موثرترين کوبنده‏هاي نفس ياد مرگ است. اين امر گرانمايه را بايد به هر نحو ممکن زنده نگاه داشت. اين سخن، تلخ کردن زندگاني نيست. یاد مرگ انواع دلبستگي‏هاي ناصواب را از دل خواهد زدود و آدمی را نه تلخ‌کام، که شيرين کام خواهد کرد. تلخ‌کامي نتيجه‏ي اسارت‌هاست و اگر زنجير اين اسارت‌ها گسسته شود، به جاي تلخي اسارت، شيريني آزادي خواهد نشست.

در این باره در سخنان امیرمومنان(ع) نکته‌های تکان دهنده و هشدار دهنده‌ای آمده است. از آن حضرت نقل شده است:

«به یاد آورید {مرگ را} که بر هم زننده خوشی‌ها، نابود کننده عیش‌ها و دعوت کننده به جدایی و پراکندگی و از هم پاشنده گروه‌ها و انجمن‌ها و دور کننده آرزوها ... است.»[1]

نیز آن حضرت فرمود:

«به شما توصیه می‌کنم به یاد مرگ باشید و از آن کمتر غفلت ورزید. چگونه از چیزی غافلید که او از شما غافل نیست و به کسی چشم طمع دوختهاید که به شما مهلت نمی‌دهد. مردگانی که می‌بینید واعظانی هستند که از هر واعظی شما را بی‌نیاز می‌کنند.»[2]

همچنین فرمود:

«اکثروا ذکر الموت عند ما تنازعکم الیه الشهوات؛[3] هنگامی که نفس‌هایتان شما را به خواهش‌ها و شهوات می‌کشاند بسیار مرگ را یاد کنید....»

 از امام صادق (ع) نقل شده که نبي‏اکرم(ص) لشکري را به جنگي فرستاد، وقتي بازگشتند، فرمود:

 «مرحبا بقوم قضوا الجهاد الاصغر و بقي عليهم الجهاد الاکبر فقيل: يا رسول الله ما الجهاد الاکبر قال جهاد النفس؛ آفرين به گروهي که جهاد اصغر را تمام کردند و باقي ماند بر آنها جهاد و جنگ بزرگتري، پس گفته شد: يا رسول الله (اين همه سختي و مشقت و مجروح و کشته در جنگ است چه چيزي بالاتر از اين است) جهاد اکبر چيست؟ فرمودند: جهاد و مبارزه با نفس!».[4]

اسلام در مسیر این منطق تاکيد فراواني بر طرد نقاط منفي از درون انسان داشته و غرس ارزشهاي اسلامي نظير جهاد و مبارزه را در روح انسانها لازم مي‏داند و اين عمل را «جهاد اکبر» مي‏نامند؛ همان جهادي که انسان را در مواقع لزوم، در حال آمادگی براي ايثار و جهاد، نگه مي‏دارد.

همچنين پيشواي متقيان علي(ع) اين موضوع را توضيح بيشتري داده،مي‏فرمايد:

«ميدانکم الاول انفسکم فان قدرتم عليها کنتم علي غيرها اقدر و ان عجزتم عنها کنتم عن غيرها اعجز فجربوا معها الکفاح اولا؛ نخستين قلمرو مبارزه، نفس خودتان است، پس چنانچه بر آن توانا بوديد، بر غير از آن نيز توانا خواهيد شد. و چنانچه بر آن، ناتوان بوديد، بر غير آن ناتوان خواهيد بود. پس نخست در ستيز با آن، خود را بيازماييد».

اين‌گونه تعبيرها از امامان معصوم(ع)، که هيچگونه اغراق و مبالغه در بياناتشان نيست، حاکي از عظمت و سترگي مبارزه با نفس و مجاهده با اميال و غرايز حيواني است. در عظمت اين مبارزه همين بس که در قرآن مجيد رسیدن به «جنت» مشروط به جلوگيري نفس از هوی‌ها و اميال و غرايز حيواني است. قرآن در همين زمينه مي‏فرمايد:

«و اما من خاف مقام ربه و نهي النفس عن الهوي فان الجنه هي الماوي؛ و اما هر که از موقعيت پروردگارش ترسيد و درون خود را از هواهاي نفساني باز داشته بهشت جايگاه اوست.»[5]

در اين آيه، براي رسيدن به «بهشت» دو شرط اساسي بيان گرديده است: اول ترس از عظمت خالق و دوم جلوگيري از هوی‌هاي نفساني. روشن است که ترس از عظمت خالق، بدون شناخت موقعيت و مقام خالق (يعني شناخت کامل و همه جانبه) صورت نمي‏گيرد و جلوگيري از هوی‌هاي نفساني بدون تسلط و حاکميت بر نفس ممکن نخواهد بود. اين تسلط و حاکميت، آن هم براي نفسي که به تعبير قرآن امر کننده به بدي‌ها و زشتي‌هاست، کاري بس دشوار و مبارزه‏اي بس دامنه‏دار و خستگي‏ناپذير خواهد بود. اين است که باید باز به خدا پناه ببريم و از او استمداد جوييم.

  «و ان ينصر الله سبحانه بقلبه و يدنه و لسانه، فانه - جل اسمه - قد تکفل بنصر من نصره و اعزاز من اعزه. و امره ان يکسر نفسه عند الشهوات و يزعها عند الجمحات فان النفس اماره بالسوء الا ما رحم الله؛ و اينکه خداي سبحان را با دست و زبان ياري کند، زيرا او - که نامش باشکوه باد - محققا متکفل ياري و گراميداشت کسي است که او را ياري دهد و عزيز دارد. و به او فرمان مي‏دهد که نفس خويش را با ترک کردن خواهشها بشکند و به هنگام سرکشي، افسارش را برگرداند، که نفس، پيوسته به بديها فرمان مي‏دهد مگر نفسي که خداوند بر آن رحمت کرده باشد».[6]

 

[1] - میزان الحکمه، ج 4، ص2965.

[2] - همان.

[3] - همان.

[4] - شرح نهج البلاغه ،خوئی،جلد6ص132..

[5] - نازعات ،40و41.

[6] - اختيار مصباح‏ السالكين، صفحه‏ى 541.