زرع، آثار و نتایج «مادی ومعنوی» دارد که از اثار معنوی ان عبرت و خداشناسی واثار مادی ان رویش و زیبایی، تغذیه انسان و چارپایان، میراث ارزشمند، پرداخت زکات، برخورداری از نعمت ها و آسایش ها می باشد.
عبرت و خداشناسی:
یکی از موارد آثار و نتایج معنوی زرع، عبرت و خداشناسی است که در سوره زمر آیه21 به آن اشاره شده است:
«أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ أَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَسَلَكَهُ يَنَابِيعَ فِي الْأَرْضِ ثُمَّ يُخْرِجُ بِهِ زَرْعًا مُخْتَلِفًا أَلْوَانُهُ ثُمَّ يَهِيجُ فَتَرَاهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ يَجْعَلُهُ حُطَامًا إِنَّ فِي ذَلِكَ لَذِكْرَى لِأُولِي الْأَلْبابِ »
« مگر نديده اى كه خدا از آسمان آبى فرود آورد پس آن را به چشمه هايى كه در [طبقات
زيرين] زمين است راه داد آنگاه به وسيله آن كشتزارى را كه رنگهاى آن گوناگون است، بيرون مى آورد سپس خشك مى گردد آنگاه آن را زرد مى بينى سپس خاشاكش مى گرداند قطعا در اين [دگرگونيها] براى صاحبان خرد عبرتى است.»
علامه می گوید: صاحبان فکر از طبیعت درس خداشناسی می گیرند و خداوند برای صاحبان خرد اموری را قرار داده که توسط آن متذکر می شوند یکی از لطف های خداوند در دنیا به بندگان نزول آب باران از آسمان است که بوسیله آن زرع را با رنگ های مختلف بیرون می آورد سپس آن زرع را می خشکاند از سرسبزی و خرمی زرد آنگاه خشک و متلاشی می شود، حطامی می سازد یعنی کاه و خس متفرق است. شواهدی که در این آیه مشخص است همگی از امور ناپایدار و متغیر هستند و به زوال عالم اشاره دارد و این تذکری برای خردمندان است.[1]
به باور برخی منظور از تنوع رنگ کشت و زراعت عبارت از گوناگونی آنها همچون جو و گندم، ذرت و برنج و دیگر انواع و اقسام آنهاست. اما به باور برخی دیگر منظور از رنگ های گوناگون اشاره به رنگ های سبز، زرد و سرخ آنهاست که این رویاندن و بیرون آوردن گل و گیاه، کشت و زراعت گوناگون از زمین بوسیله آب است. این دگرگونی شگفت انگیزی که در آن هست پند و اندرزی برای خردمندان است.[2]
و نیز گفته شده: یکی از راه های خداشناسی دقت در پدیده هاست. باران آسمان، منبع چشمه سارها و آب های زیر زمینی است. رنگ های گوناگون گیاهان، میوه ها و گل ها که از یک آب و خاک می روید، نشانه قدرت خداست. آفرینش همه پدیده ها به اراده الهی است و پند پذیری نشانه عقل است.[3]
[1] . طباطبایی، المیزان، ج 17، ص 384
[2] . طبرسی، مجمع البیان، ج 8، ص 772
[3] . قرائتی، نور، ج 8، ص 159
رویش، تغذیه انسان و چارپایان:
آیه 27 سجده به آثار مادی زرع که تغذیه انسان و چارپایان می باشد، اشاره نموده است:
«أَوَلَمْ يَرَوْا أَنَّا نَسُوقُ الْمَاءَ إِلَى الْأَرْضِ الْجُرُزِ فَنُخْرِجُ بِهِ زَرْعًاتَأْكُلُ مِنْهُ أَنْعَامُهُمْ وَأَنْفُسُهُمْ أَفَلَا يُبْصِرُونَ »
«آيا ندیده اند كه ما باران را به سوى زمين های باير مىرانيم و به وسيله آن زراعت هایی را می رویانیم كه هم چارپایانشان از آن می خورند و هم خودشان از آن تغذیه می کنند آیا نمی بینید؟»
یکی دیگر از آیات خداوند سبحان را تذکر می دهد که حسن تدبیر او نسبت به موجودات خصوصا" موجودات زنده از قبیل چارپایان و انسان دلالت دارد.[1]
پس از نزول باران از ابر، حیات زمین، بیرون شدن زرع، تغذیه انسان و چارپایان تامین می شود. آیت و نشانه باران اختصاص به دیدن دارد، نمی بینید. راندن ابرها و بیرون آوردن زراعت از زمین های مرده و تغذیه انسان ها و چارپایان از آن زراعت از راه دیدن حاصل می شود. نزول باران و رویش زراعت از نشانه های رحمت و قدرت الهی است پس شکر گزار رحمت خداوند باشید. کلمه جزر زمین خشکی را می گویند که به خاطر نیامدن باران بدون گیاه باشد و کلمه زرع در اصل مصدر بود و در اینجا مزرعه و زراعت است و این نعمت های الهی برای بیداری کافران موثر است. زرع در این جا معنی وسیعی دارد گه هرگونه گیاه و درخت را شامل می شود. هرچند گاهی در استعمالات در مقابل درخت قرار دارد مقدم داشتن چارپایان بر انسان ها در این آیه ممکن است به خاطر این باشد که تمام تغذیه چارپایان از گیاه است در حالیکه انسان ها هم از گیاهان تغذیه می کنند و هم از گوشت چارپایان. یا از این جهت که گیاه به محض روییدن برای چارپایان قابل استفاده است در حالیکه استفاده انسان از گیاهان غالبا" به زمان بعد موکول می شود که دانه و ثمره خود را به بار می آورد. به برکت این رحمت الهی بر فراز بسیاری از کوه ها و تپه های مرتفع، جنگل ها، درختان فراوان و گیاهان بسیار روئیده است. این قدرت آبیاری عجیب تنها در باران است و از هیچ چیز دیگری ساخته نیست.[2]
بعضی می گویند: زمین با آب حاصلخیز می شود اما برخی دل ها با آن همه آیات عبرت آمیز حاصلخیز نمی شود. در بهره گیری مادی حیوانات بر انسان مقدمند اگر انسان بصیرت نداشته باشد چه بهتر که نامش بعد از چارپایان برده شود.[3]
منظور از آب در این آیه به باور مفسران برف، باران، جویبارها و چشمه سارها ست و منظور از زمین خشک و بی آب و گیاه نیز سرزمین های مرتفع شام تا یمن است که به باور آنها آب بوسیله سیلاب ها به آن ها راه می یابد و در آن ها دگرگونی پدید می آورد.[4]
[1] . طباطبایی، المیزان، ج 16، ص 400
[2] . مکارم، نمونه، ج 17، ص 193
[3] . قرائتی، نور، ج 7، ص 321
[4] . طبرسی، مجمع البیان، ج 8، ص 523
میراث ارزشمند، برخورداری از نعمت ها و آسایش ها:
از جمله آثارمادی زرع، ماترک های ارزشمندی است که از آن بدست می آید و در جامعه از سرمایه های مهم محسوب می شوند که در سوره دخان آیه 26 به آن اشاره شده است:
« وَزُرُوعٍ وَمَقَامٍ كَرِيمٍ »
«و كشتزارها و جايگاه هاى نيكو.»
در تفسیر المیزان آمده است: در آیه قبل کلمه کم ترکوا من جنات عیون (کم) تکثیر را افاده می کند یعنی چه بسا از باغ ها، چشمه ها و زراعت ها که به جای گذاشتند منظور از مقام کریم قصرها و خانه های زیبای فرعونیان است. زروع که به صیغه جمع آمده از امور ماترک محسوب می شود. بعضی گفته اند معنایش این است که ما درباره هرکه بخواهیم هلاکش می کنیم. ما ایشان (فرعونیان) را از مصر بیرون راندیم و آن ها سرزمین مصر را ترک کردند و رفتند. پس فرعون و فرعونیان پس از غرق شدن چه بسیار باغ ها و چشمه ها از خود به جا گذاشتند، ترک کردند و رفتند.[1]
طبرسی می فرماید: چه مزرعه ها و کشتزارهای گسترده و چه بزم های شاهانه، مجلسها، محفل های پر زرق و برق و پر هزینه ای را گذاشتند و رفتند. به باور بعضی ها منظور از مقام کریم منبرها، تریبون های رنگارنگ، سخنرانان، گویندگان و خطیبانی بودند که در توجیه ستم و استبداد داد سخن میدادند و به بارگاه ستم خدمت می کردند. در حقیقت ارتش تبلیغاتی استبداد بودند. اما به باور پاره ای دیگر مقام کریم مفهوم موقعیت خوش و لذت بخش آماده است و نیز چه نعمت های بسیاری را وانهادند و رفتند.[2]
در 27 سوره دخان وَ نَعْمَةٍ کانُوا فيها فاکِهينَ به برخورداری از نعمت ها و آسایش ها که یکی از آثار زرع است، اشاره می نماید.
[1] . طباطبایی، المیزان، ج 18، ص 205 / مکارم شیرازی، نمونه، ج 21، ص 188
[2] . طبرسی، مجمع البیان، ج 9، ص 97
پرداخت زکات:
پرداخت زکات هنگام برداشت محصول به عنوان حق خداوند از وظایف زارع و از آثار مادی زرع است که در آیه 141 سوره انعام به آن اشاره شده است:
« وَهُوَ الَّذِي أَنْشَأَ جَنَّاتٍ مَعْرُوشَاتٍ وَغَيْرَ مَعْرُوشَاتٍ وَالنَّخْلَ وَالزَّرْعَ مُخْتَلِفًا أُكُلُهُ وَالزَّيْتُونَ وَالرُّمَّانَ مُتَشَابِهًا وَغَيْرَ مُتَشَابِهٍ كُلُوا مِنْ ثَمَرِهِ إِذَا أَثْمَرَ وَآتُوا حَقَّهُ يَوْمَ حَصَادِهِ وَلَا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ »
«و اوست كسى كه باغهايى با داربست و بدون داربست و خرمابن و كشتزار با ميوه هاى
گوناگون آن و زيتون و انار شبيه به يكديگر و غير شبيه پديد آورد. از ميوه آن چون ثمر داد
بخوريد و حق [بينوايان از] آن را روز بهره بردارى از آن بدهيد [ولى] زياده روى مكنيد كه او اسرافكاران را دوست ندارد.»
علی بن ابراهیم نقل کرده است که خدا در روز و وقت درو از هر زمینی مشتی از محصولات را برای فقرا و بیچارگان واجب و تعیین کرد. همچنین از میوه درخت خرما و در خرمای چیده شد و همچنین هنگام بذر پاشیدن.[1] هم او از احمدبن ادریس از احمدبن محمد، از علی بن حکم از ابان عثمان نقل کرده است که گفت از امام صادق(ع) درباره این سخن خداوند تبارک و تعالی در آیه 141 انعام و آتوا حقه یوم حصاده سوال کردم و ایشان فرمود: مقداری از حبوبات و خوشه های مانده بر زمین که جمع و برداشت شده است و مشتی از خرمایی که مقدار آن پیش بینی شده است. گفت: از ایشان پرسیدم پس از بردن به خانه، آیا می شود آن را به مساکین داد فرمودند: خیر سخاوتمند تر آن است که قبل از این که آن را به خانه اش ببرد به فقیر بدهد. از امام باقر (ع) هم نقل شده است که این صدقه است به این صورت که مشتی از برداشت به فقیر بدهد و هم او از احمد بن ادریس از برقی، از سعدبن سعد، از امام رضا(ع) روایت کرده است که از وی سوال شد اگر فقرا در هنگام درو حاضر نباشند چکارکند گفت: چیزی بر او نیست.[2]
از هم او روایت شده است که از امام صادق (ع) روایت کرده است که فرمودند: شاخه های درختان را در هنگام شب نبرید و در هنگام شب درو نکن و در هنگام شب قربانی نکن و در هنگام شب بذر نپاش چرا که اگر این کار را در شب انجام دهی، آدم های قانع و فقیر عبوری پیش تو نخواهند آمد.[3]
از امام علی (ع) نقل شده که فرمود: آتوا حقه یوم حصاده و لاتسرفوا. از ایشان پرسیدم، فرمودند: پدرم (ع) فرمود: از مصادیق اسراف در هنگام درو و میوه چینی این است: که مردم را با دو مشتش صدقه بپردازد.
مردی از امام صادق(ع) در مورد آیه مذکور پرسید که فلانی فرزند فلانی کشت داشت و هرگاه درو می کرد و برداشت را جمع آوری می نمود همه آنچه را درو کرده بود را به عنوان صدقه می داد و خود و خانواده اش بی نصیب می ماندند. خدای عز و جل این عمل را اسراف خوانده است.[4]
جنات به باغ های پوشیده از درخت گفته می شود و منظور از واژه حق در این آیه به باور گروهی از مفسرین این است که در روز برداشت محصول و میوه درختان باغ ها و بستان ها باید زکات آن را بدهید و زکات آنها یک دهم و یک بیستم می باشد. چرا که اگر آن باغ ها و درختان، از آب باران سیراب شده و به ثمر رسیده باشند، باید آنها را به عنوان زکات به بینوایان داد اما در صورتی که با آب چاه یا به کمک وسایل مکانیکی آب خورده اند باید یک بیستم آن را پرداخت. اما امام جعفر صادق (ع) از پدران گرانقدرش آورده است که منظور از این حق نه زکات مشخص، بلکه بهره ور ساختن بینوایان به اندازه امکان و توان است.[5]
خداوند برای خود در محصولات، حقی قرار داده است. نور، هوا، آب، خاک، توان، نیرو، فکر، استعداد، همه از آن خداوند است و او بر هر چیزی حق دارد. در انفاق نیز میانه رو باشیم. شرط مصرف، پرداخت حق محرومان است هنگام برداشت محصول به یاد محرومان باشیم. هنگام رسیدن و برداشت محصول، آمادگی انسان برای انفاق بیشتر است پس فرصت را از دست ندهیم. اسراف کار مبغوض خداوند است.[6]
در روایات فراوانی که از اهل البیت (ع) به ما رسیده و همچنین در بسیاری از روایات اهل تسنن این حق غیر از زکات معرفی شده و منظور از آن چیزی است که به هنگام حضور مستمند در موقع چیدن میوه یا درو کردن زراعت به او داده می شود و حد معین و ثابتی ندارد.[7]
تعبیر به کلمه "یوم" ممکن است اشاره به این باشد که چیدن میوه ها و درو کردن زراعت ها بهتر است در روز انجام گیرد، اگر چه مستمندان حاضر شوند قسمتی به آنها داده شود نه این که بعضی از افراد بخیل شبانه این کار را بکنند تا کسی با خبر نشود. در روایاتی که از طر ف اهل البیت (ع) به ما رسیده نیز روی این موضوع تاکید شده است.[8]
امام صادق (ع) فرمود: بهترین مال و دارایی آن زراعتی است که صاحبش آن را کشت کند و به خوبی پرورش دهد و در هنگام درو حقوق شرعی آن را ادا نماید.[9]
[1] . قمی، قمی، ج 2، ص 219 / بحرانی، البرهان،ج 2، ص 483
[2] . قمی، قمی، ج 2، ص 219 / بحرانی، البرهان، ج 2، ص 483
[3] . بحرانی، البرهان، ج 2، ص 484
[4] . کلینی، کافی، ج 4، ص 55 ، ح 5
[5] . طبرسی، مجمع البیان، ج 4، ص 578
[7] . مکارم شیرازی، نمونه، ج 6، ص 17 / شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه در ابواب زکات غلات در باب 13 / بیهقی، سنن، ج 4، ص 132 / کلینی، کافی، ج 3، ص 565 / شیخ طوسی، تهذیب، ج 4، ص 106 / عاملی، وسائل الشیعه، ج 9، ص 195 / نوری، مستدرک، ج 7، ص 92 / مجلسی، بحار الانوار، ج 93، ص 93 / تفسیر عیاشی، ج 1، ص 377 / تفسیر قمی، ج 1، ص 280
[8] . مکارم شیرازی، نمونه، ج 6، ص 18 / عاملی، وسائل الشیعه، ج 6، ص 136 / کلینی، کافی، ج 3، ص 565 / شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 47 / شیخ طوسی، تهذیب، ج 4، ص 106 / مجلسی، بحارالانوار، ج 93، ص 95
[9] . محمدی ری شهری، میزان الحکمه، ج5 ، ص 8