امام علی(ع) بعد از رحلت پیامبر اکرم(ص) که بزرگترین حامی و پشتیبان خود را از دست داده بود به کینه و عداوت و دشمنی قریش نسبت به خود می فرماید: «ما لنا و لقريش! يخضمون الدنيا باسمنا و يطئون علي رقابنا فيالله و العجب من اسم جليل لمسمي ذليل![1] کل حقد حقدته قريش علي رسول الله(ص) اظهرته فيّ و ستظهره في ولدي من بعدي. مالي و لقريش؟! انما بامر الله و امر رسوله افهذا جزا من اطاع الله و رسوله ان کانوا مسلمين؟[2] ما را چه به قریش! دنیا را به نام ما خورد و بر گرده ما سوار شد! شگفتا از اسمی بدان پایه از حرمت و عظمت و مسمایی بدین حد از خواری و خفت. هر کينهاي که قريش از رسول خدا(ص) بر دل داشت - و جرات اظهار و يا فرصت ابراز آن را نيافت- پس از رحلت آن حضرت، همه را بر من آشکار ساخت و تا توانست بر من ستم کرد....قريش چه از جان من ميخواهد؟ اگر خوني از آنها ريخته ام به امر خدا و فرمان رسولش بوده است. آيا پاداش کسي که در طاعت خدا و رسول او بوده است، بايد چنين داده شود؟!...»
كينه توزيها و عداوتهایى كه در درون انسان هاى حيوان صفت و نيتهاى پليد آنان وجود دارد بالاخره بروز خواهد كرد. آنان زشتیهای درونشان را نمىتوانند تا ابد مخفى بدارند و بوی تعفن لجن درونشان را نمىتوانند از مشام تيز انسانها بپوشانند.
امام در نهج البلاغه نسبت به عداوت و دشمنى هشدار داده، مىفرمايد:
«و لا تباغضوا فإنّها الحالقة؛ كينه يكديگر را در دل نگيريد كه خير و بركت را از ميان مىبرد»[3]
تعبير به «تباغضوا» اشاره به اين است كه خصومتها و عداوتها معمولا دو جانبه است و پاسخ خصومت، خصومت است. تعبير به «حالقه» كه از ریشة «حلق» به معناى تراشيدن است -با توجّه به اينكه متعلّق آن نيز حذف شده- نشان مىدهد، خصومتها هرگونه خير و سعادت را از بيخ و بن بر مىكند؛ چرا كه ريشه هر خير و سعادتى، تعاون و همدلى و همكارى افراد جامعه با يكديگر است و اين كار بدون محبّت و دوستى، ميسّر نيست.[4]
در جایی دیگر میفرماید:
«طوبى لمن خلا عن الغلّ صدره و سلم من الغشّ قلبه؛ خوشا بحال كسى كه سينهاش را از كينه (مردم) خالى كند و دلش را از بد انديشى برهاند و پاكيزه سازد».[5]
اگر خصومت و عداوت بحدى شدت بگيرد كه از منشأ و عامل بوجود آورنده آن تجاوز نمايد و سطوح روان را اشغال نمايد، به طورى كه ساير فعاليتها و جريانات روانى را تحت تاثیر قرار دهد، خصومت به كينه مبدل مىگردد و واقع بينى و حق نگرى را از انسان سلب مىنمايد.
نقطه مقابل كينه توزى، عشق ورزيدن است که میتواند کینههای عمیق و ریشهدار را به دوستی و محبت بدل کند. اثر پاک سازی درون از شر کینه توزیها توسط عشق ورزی قابل تردید نیست. از طرف دیگر کسی که آرزوی منتفی شدن کینه توزی از دیگران را دارد، حتما باید نخست درون خود را از این پلیدی مهلک تصفیه نماید.
اميرالمؤمنين(ع) مىفرمايد:
«احصد الشّرّ من صدر غيرك بقلعه من صدرك؛ شر را از سينه ديگران با پاك كردن سينه خود از شر درو كن». [6]
در جملهاى ديگر به مالك اشتر دستور مىدهد:
«أطلق عن النّاس عقدة كلّ حقد؛ از درون مردم گره هر گونه كينه را باز و منتفى كن».[7]
[1] - شرح نهج البلاغه،ابن ابی الحدید ،ج 20 ،ص308 ، به نقل از کتب خاطرات امیر المومنین ، شعبان صفری،ص 325.
[2] - همان ،ص 328.
[3] نهج البلاغه ، خطبة 86.
[4] - پيامامامآیت الله مکارم شیرازی، ج 3، ص 533.
[5] - غررالحکم و دررالکلم،مترجم محمد علی انصاری قمی ، ج 2 ، ص 465.
[6] - نهج البلاغه،حکمت ،178.
[7] - همان ،خطبة ،52.