محمدحنیف طاهری و حامد جلالی[1]
چکیده
«حقوق بشر» به عنوان حقوق ذاتی و سلبناشدنی انسان، ریشه در نظریه حقوق طبیعی و بهتعبیر دقیقتر، قانون طبیعی دارد که پیشینۀ آن، به دوران باستان (هراکلیت، سقراط، افلاطون، ارسطو) و بهویژه فیلسوفان رواقی مانند سیسرون، میرسد. «حقوق طبیعی» در دوران کلاسیک و میانه، از منشأ متافیزیکی و الهی برخوردار بود. این نظریه اما در قرون 17 و 18م توسط فیلسوفان حقوق طبیعی، همچون هابز، لاک روسو، منتسکیو و نیز گروسیوس، صورت عرفی و لیبرال، پذیرفت و جای خود را به نظریۀ «قرارداد اجتماعی» داد. از این دوره به بعد، این «قرارداد اجتماعی» است که بهویژه در پارادایم پوزیتیوسم حقوقی، مبنای حقوق بشر، شمرده میشود. حقوق بشر، مبتنی بر مبانی فکری جهانبینی لیبرال و پارادایم مدرنیته است. این پارادایم، برخاسته از آراء فیلسوفان بزرگ سدههای 16تا 18میلادی است. مفاهیم مرکزی «اعلامیۀ جهانی حقوق بشر» که در ماده نخست آن، تبلور یافته و نقش مبانیِ تئوریکِ این گفتمان را ایفا مینند، عبارتند از: «عقل»، «کرامت»، «آزادی»، «برابری» و «برادری». این مفاهیم، بهمثابۀ مفاهیم بنیادین حقوق بشر، در این مقاله مورد واکاوی و تحلیل قرار گرفتهاند. مطالعۀ حقوق بشر معاصر از منظر اندیشهی اسلامی، برخی از چالشهای نظری آن را پدیدار میکند. این چالشها، بهویژه در تلقی و تفسیر مفاهیم کانونیِ عقل، آزادی، برابری و کرامت که در این نوشتار، بررسی شدهاند؛ بیشتر نمایان است. زیرا اسلام، از مفاهیم آزادی، عقل، کرامت و برابری، تحلیل خاص خود را دارد و رویکرد سکولاریستی و لیبرالیستی حقوق بشر معاصر را بهپرسش میگیرد. اما گفتمان «حقوق بشر»، بهرغم نقایص و نارساییهای که دارد؛ تنها گفتمان غالبِ جهان مدرن و پسامدرن است که از نیمهی دوّم قرن بیستم تا به حال، از اجماع و مقبولیت کمنظیر بینالمللی، برخوردار گشته است. متد تحقیق، تحلیلی-توصیفی است و مقاله، به روش کتابخانهای، گردآوری شده است.
کلیدواژهها: حقوق بشر، حقوق طبیعی، قرارداد اجتماعی، لیبرالیسم، آزادی، کرامت، عقل، برابری، اندیشۀ اسلامی
[1] - دکتری اندیشه معاصر مسلمین جامعه المصطفی العالمیه (واحد تهران) و عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد تهران مرکزی