موانع زرع هم مادی است و هم معنوی، از موانع مادی زرع بی آبی بوده و از موانع معنوی آن می توان به کفران نعمت و غرور اشاره کرد.
بی آبی و کمبود آن:
به عنوان شاهد مثال می توان به اهمیت آب در مکه سرزمین غیر ذی زرع اشاره کرد که در آیه 37 ابراهیم، مکه به عنوان دره ای بی حاصل و زمین غیر قابل کشت ذکر شده است که خدا آن را بوسیله آب زمزم، آباد و برای نماز و دعا برگزیده، آب به عنوان مایع حیات و شاهدی برای آبادی، سرسبزی، خرمی و زندگی است که به آن اشاره شده است:
« رَبَّنَا إِنِّي أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتِي بِوَادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنَا لِيُقِيمُوا الصَّلَاةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ وَارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ يَشْكُرُونَ »
«پروردگارا من [يكى از] فرزندانم را در دره اى بى كشت نزد خانه محترم تو سكونت دادم پروردگارا تا نماز را به پا دارند. پس دلهاى برخى از مردم را به سوى آنان گرايش ده و آنان را از محصولات[مورد نيازشان] روزى ده باشد كه سپاسگزارى كنند.»
علامه طباطبایی می فرماید: منظور حضرت از ذریه اش همان اسماعیل و فرزندانی که از او پدید میآیند نه اسماعیل به تنهایی برای اینکه به دنبالش گفته ربنا لیقیموا الصلاه پروردگارا تا نماز را به پای دارند. اگر اسماعیل به تنهایی مقصود بود نمی بایست لفظ جمع را بکار می برد. مقصود از زمین غیر ذی زرع می خواهد تاکید برساند در نداشتن روییدنی مبالغه نماید. یعنی اصلا شایستگی زراعت را ندارد مثل شوره زار یا ریگزار اگر خانه را به خدا نسبت داده چون این خانه ی مزبور جز برای خدا صلاحیت ندارد و آن عبادت است و مقصود از حرم بودن همان حرمتی است که خدا برای خانه تشرح نمود. این دعای ابراهیم بعد از بنای کعبه، ساختن و آباد شدن مکه بوده است. اگر خدا زمین غیر قابل کشت را اختیار کرده است برای این بوده که ذریه اش در عبادت خدا خالص باشند و امور دنیوی دلهایشان را مشغول نسازد همچنین دل های مردم متمایل به سوی ذریه اش شود. به طوری که وطن های خود را رها نموده و بیایند پیرامون آن منزل گزینند یا حداقل به زیارت خانه خدا بیایند و با ایشان هم انس بگیرند و میوه های هر نقطه از زمین را بوسیله تجارت به آنجا حمل کنند و مردم آنجا هم از آن بهره مند شوند. شکر و سپاس حضرت ابراهیم از خدا به خاطر اولاد صالح اسماعیل و اسحاق است.[1]
در تفسیر عیاشی از امام باقر (ع) نقل شده در تفسیر آیه انی اسکنت من ذریتی فرمود ما از جمله آنان هستیم و ما بقیه آن ذریه هستیم.[2]
در تفسیر قمی هم به نقل از ایشان روایت شده که به خدا قسم ما ادامه آن عترت هستیم.[3]
بنابراین طبق فرمان خدا اسماعیل و مادرش را به سرزمین مکه که در آن روز یک سرزمین خشک، خاموش و فاقد همه چیز بود گذارد. این کودک و مادر در آن آفتاب داغ تشنه شدند مادر برای نجات کودکش سعی فراوان کرد اما به اراده خداوند در آن سرزمین چشمه زمزم را آشکار ساخت تا آن سرزمین یک کانون بزرگ عبادت گردد که قبیله بیابانگرد در آن جا اقامت افکندند و مکه کم کم شکل گرفت و
آن ها را از انواع میوه ها (ثمرات مادی و معنوی ) بهره مند کن شاید شکر نعمت های تو ادا کنند.[4]
[1] . طباطبایی، المیزان، ج 12، ص 111
[2] . عیاشی، سمرقندی، ج 2، ص 249، ح 35/ بحرانی، البرهان، ج 3،ص 312
[3] . علی بن ابراهیم، قمی، ج 1، ص 373
[4] . مکارم شیرازی، نمونه، ج 10، ص 472
کفران نعمت و غرور:
آیه 32 کهف بیانگر حال دنیا طلبانی است که با کفران نعمت و غرور باعث تباهی زرع شده اند غافل از آنکه مالک واقعی زرع خداست. همچنین در مورد برخورد ثروتمندان با فقرا بیان شده است.
«وَاضْرِبْ لَهُمْ مَثَلًا رَجُلَيْنِ جَعَلْنَا لِأَحَدِهِمَا جَنَّتَيْنِ مِنْ أَعْنَابٍ وَحَفَفْنَاهُمَا بِنَخْلٍ وَجَعَلْنَا بَيْنَهُمَا زَرْعًا»
«(ای پیامبر) براى آنان آن دو مرد را مثل بزن كه به يكى از آنها دو باغ انگور داديم و پيرامون آن دو [باغ] را با درختان خرما پوشانديم و ميان آن دو را كشتزارى قرار داديم.»
علامه طباطبایی می گوید: این مثلی است که بیانگر حال دنیاطلبان که به مالکیت کاذب خود دل بسته اند و نتیجه ی برخورد متکبرانه و مغرورانه ثروتمندان به فقراست. دو باغی بود که منحصرا درختان آن ها انگور بود. ما درخت های خرما را دور آن باغ قرار دادیم و میان آن دو باغ زراعت و به وسیله ی این زمین های زراعتی دو باغ به هم وصل می شوند. با یک نظام اداره می شوند. مجموع این دو باغ و زمین هایش هم میوه صاحبش و هم آذوقه اش را تامین می کرد. رفاه، دنیاپرستی و اعتقاد به جاودانگی زخارف دنیا در اثر غرور بیش از اندازه عامل انکار معاد می شود. کفران نعمت و غرور باعث از بین رفتن آن و در نتیجه باعث نابودی باغ و تنهایی مرد ثروتمند می شود. امید انسان باید به لطف دائمی پروردگار باشد نه زرق و برق دنیای زودگذر. کشاورز و زارع وقتی وارد باغ شد باید بگوید: ماشاء الله و لاقوه الا بالله. همه کشت و زرع را خدا خلق کرد و هیچ قدرتی جز از ناحیه خدا نیست اگر خدا به تو قوت و قدرت نداده بود، زمین برای کشت آماده نکرده بود، تو نمی توانستی چیزی بکاری و محصول بدست آوری. نتیجه اینکه ولایت و حکمفرمایی خاص خداست و بهترین اجر، ثواب و عاقبت نیکو به هر که بخواهد عطا می کند.[1]
علی بن ابراهیم می گوید: در این آیه واضرب مثلا رجلین در شان مردی نازل شد که دو باغ بزرگ و بسیار حاصلخیز داشت. خداوند می فرماید که در این دو باغ درخت خرما و محصولات دیگر و به فراوانی وجود داشت. همسایه این مرد انسان فقیری بود و این مرد ثروتمند به مرد فقیر فخر می فروخت و می گفت انا اکثر منک مالا و اعز نفرا پس وارد باغ خود شد اتفاقی که فقیر گفته بود همان شب برای باغ ثروتمند افتاد صاحب باغ به خاطر از دست دادن آن چه که در باغ هزینه کرده بود دست هایش را از شدت حسرت به هم زد و به باغ خود می نگریست که ویران شده بود و می گفت: یا لیتنی لم اشرک بربی احدا این است عاقبت ظلم و ستم.[2]
بعضی می گویند: از این آیات شاید بتوان اصول باغداری یا احداث باغ های نمونه و دلربا را استفاده کرد که درختان کوتاه در وسط اعناب و درختان بلند مانند نخل در اطراف باغ باشد. باغ ها با هم فاصله داشته و اطرافشان باز باشد. کشاورز حقیقی خداست نه انسان. دلبستگی و غرور به مال و قبیله زمینه طغیان است. در آیه 112 سوره نحل هم مانند این آیه در مورد کفران نعمت است. در این داستان نکات انسان ساز و درس آموز در خور تعمق بسیار است. که نشانگر این حقیقت است که همه نعمت ها، زیبایی ها و برخورداری ها از سوی آفریدگار هستی است. از اینرو باید او را سپاس گزارد و در برابر او فرمانبردار بود. آری اندیشه و تفکر درست آفت غرور را درهم می شکند و انسان را نجات می بخشد.[3]
[1] . طباطبایی، المیزان، ج 13، ص 427
[2]. قمی، قمی، ج 2، ص 9 / بحرانی، البرهان، ص 51 / مکارم، نمونه، ج 12، ص 468
[3] . طبرسی، مجمع البیان،ج 6، ص 723