تمدن اسلامی و جهانی سازی

پنجمین نشست علمی مرکز بین المللی توسعه صلح، فرهنگ و عقلانیت با موضوع «تمدن اسلامی و جهانی سازی» با ارائه حجه الاسلام و المسلمین دکتر حسین عندلیب امروز چهارشنبه 27/11/95 در سالن جلسات اداره کل تبلیغات اسلامی استان قم برگزار گردید. در این جلسه حجه الاسلام عندلیب ابتدا به تعریف پدیده جهانی شدن پرداخت و گفت: پدیده جهانی شدن را می توان از سه بُعد مورد بررسی قرار داد:

  • به عنوان یک پدیده جدید: جهانی شدن به عنوان یک پدیده جدید، جهان را به صورت یک شبکه مرتبط (دهکده جهانی) و بازاری بزرگ تعریف می کند.
  • به عنوان یک فرایند: در جهانی شدن به عنوان یک فرآیند، روند آینده به سمت تضعیف حدود جغرافیایی، اجتماعی و فرهنگی است.
  • به عنوان یک ایدئولوژی: از این منظر، جهانی شدن، استعمار و تسلط فرهنگی، غرب را با رشد تکنولوژی میکرو پروسسورها (کامپیوترها) و ارتباطات تضمین می نماید.

وی موضع دانشمندان را درباره جهانی سازی به دو گروه موافق و مخالف تقسیم کرد و گفت: برخی دانشمندان همچون لاتاچ،Latouche1996؛ امین1997, Amin؛ هرمن1980, Herman جهانی شدن را چهره جدید امپریالیسم فرهنگی می دانند و یکی از دلایل اصلی این امر را تمرکز قدرت سخت افزاری و نرم افزاری در زمینه‌ی ارتباطات در دست تعداد کمی از گردانندگان انحصاری در صحنه جهانی می دانند. این گردانندگان جهانی خواستار یک نظام باز جهانی(Open International Order)  هستند؛ نظامی که در جهت منافع آنها و بر اساس افزایش قدرت هر چه بیشتر برای این کمپانی های فراملی و رسانه ای تعریف شده است.

اما دانشمندانی همچون سینکلر(Sinclair) جکا(Jacka) کانینگ هام(Cunningham)  تئوری امپریالیسم فرهنگی را مورد تردید قرار داده و معتقدند این در همه جا صادق نیست. این گروه موافق جهانی شدن هستند و بالارفتن سطح رفاه، کاهش ریسک، توزیع عادلانه ثروت، ایجاد تعادل نسبتا پایدار و... را از مزایای آن برمی شمرند.

عندلیب در بیان دیدگاه مختار در مواجهه با پدیده جهانی شدن گفت: به نظر می رسد به این پدیده همچون سایر پدیده های پیچیده باید نگاه فرصت و تهدیدی داشته باشیم. به بیان دیگر از ابزارهایی که جهانی شدن در اختیار ما گذاشته است جهت ترویج و تبلیغ معارف دینی بهره ببریم و البته مراقب آسیب ها و تهدیدات این موج، از جمله اخلال در حاکمیت به خصوص مدیریت فرهنگی، تخریب روند توسعه پایدار، توزیع ناعادلانه درآمد، جهانی شدنِ بحران های اقتصادی و بحران هویت باشیم.

این مدرس حوزه و دانشگاه در ادامه راهبرد مواجهه با پدیده جهانی شدن را احیای تمدن اسلامی دانست و گفت: براساس منطق قرآن کریم، سیره رسول اکرم(ص) و اهل بیت (ع) و به تبع ایشان در دوران معاصر حضرت امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری(مدظله) راهبرد مواجهه با این پدیده، احیای تمدن اسلامی است که این مهم در گرو تولید علوم انسانی اسلامی است، و تولید علوم انسانی و اسلامی در گرو اجتهاد روزآمد و کارآمد در سایه فقه و اصول فقه حکومی می باشد.

وی در تبیین رابطه علوم انسانی، علم فقه و اصول گفت: بی شک اگر بخواهیم علوم انسانی اسلامی تولید نماییم نیازمند اجتهاد روزآمد و کارآمد هستیم و این اجتهاد در پرتو اصول فقه حکومی است. زیرا ارائه هر مبنای نظری و موافقت و ترسیم هر نهاد دولتی نیازمند نظرخواهی از فقه است و هیچ پدیده، فعل و عملی در دنیا بدون حکم فقهی نیست.

وی با اشاره به دیدگاه حضرت امام(ره) که فقه را تئوری واقعی اداره زندگی بشر از گهواره تا گور دانسته اند، افزود: با توجه به فرمایشات حضرت امام(ره) دو نکته مهم را متوجه می شویم؛ اولا گستردگی فقه و شمول آن برای تمام ساحت های زندگی بشر و ثانیا ترس و هراس استکبار از عملی شدن و نفوذ فقه اسلامی در تمامی ابعاد زندگی بشریت.

مدرس دانشگاه خوارزمی گفت: نمی توان دغدغه علوم انسانی اسلامی داشت لکن مجتهد در علم اصول و فقه نبود؛ زیرا روش تولید علوم انسانی اسلامی یک روش اجتهادی است و این اجتهاد در اصول فقه که در واقع اصول تفکر و اصول اجتهاد است و با آشنایی و ممارست در فقه اسلامی به دست می آید. به تعبیر دیگر دانشمند اسلامی متکفل تولید علوم انسانی اسلامی اولا باید روش اجتهاد در منابع دینی را بداند و ثانیا بر فقه اسلامی تسلط داشته باشد و ثالثا در موضوع تخصصی و رشته ای خاص که می خواهد دست به تولید علم بزند تبحر داشته باشد. زیرا بدون اطلاع از روش اجتهادی و موازین فقه اسلامی مثلا در علوم سیاسی در جایی که دولت اسلامی نتواند خواسته های مردم را تامین کند و نارضایتی ای بوجود آید دستور «نافرمانی مدنی»، «ریختن به کوچه و خیابان» و ساقط کردن دولت را بدهد در حالی که از منظر فقه اسلامی تضعیف دولت اسلامی و حکومت اسلامی حرام است و به فرموده امام صادق(ع) نباید به خاطر خطا و اشتباهی دست از یاری حق کشید. بنابراین نمی توان تولید علوم انسانی اسلامی را از یک غیرمجتهد طلب کرد زیرا ممکن است به تعارضاتی با مبانی فقهی و البته دیگر علوم اسلامی بینجامد.

دکتر عندلیب با اشاره به مصاحبه چند روز گذشته یکی از صاحب نظران علوم انسانی مبنی بر عدم فعالیت حوزه‌های علمیه در عرصه های فقه حکومی گفت: اینان عدم الوجدان را دلیل بر عدم الوجود تلقی می کنند. زیرا این دسته از افراد تصور می کنند علما و فضلای حوزه های علمیه مشغول بررسی مباحث فقه فردی هستند. در حالی که طیف وسیعی از پژوهش های فاخر در حوزه های فقه حکومی و همچنین نشست های تخصصی متعدد از سوی مراکز حوزوی تولید و برگزار شده است.

وی در ادامه به تبیین ظرفیت های موجود در اصول فقه شیعی برای تولید علوم انسانی اسلامی و در نتیجه احیای تمدن اسلامی پرداخت و گفت: چهار ابزار و ظرفیت مهم در اصول فقه وجود دارد که این چهار ابزار کمک شایانی به تبدیل فقه فردی به فقه حکومی و سپس تولید علوم انسانی و اسلامی بر مبنای فقه حکومی می کند. این چهار ابزار عبارتند از: 1- مقتضیات زمان ومکان 2- منطقه الفراغ 3- مصلحت  4- مذاق شریعت.

وی در تبیین مقتضیات زمان و مکان گفت: این عنصر مهم در تغییر و تحول احکام، نقش بسزایی دارد. به عنوان مثال در زمان های گذشته به طور معمولی طی کردن 8 فرسخ، یک روز به طول می انجامیده است و در روایات آمده است که پیامبر(ص) به منطقه ذبابه می رفتند و شغله یومه. همچنین در روایات دیگر علت تعیین 8 فرسخ  برای قصر صلاه و روزه را ائمه اطهار(ع) اینگونه بیان کرده اند: لان ذلک مسیره یوم. بنابراین و با توجه به وسائل نقلیه امروزی طی کردن مسافت 8 فرسخی، یک روز راه محسوب نمی شود و در عرض کمتر از یک ساعت می توان این مسیر را طی کرد. با این توضیحات، آیا می توان به راحتی همچنان فتوا به قصر نماز و روزه در هشت فرسخی داد؟

عندلیب در توضیح بیشتر عنصر مقتضیات زمان و مکان افزود: ممکن است یک شیء در گذشته هیچ منفعت محلله قابل تصوری نداشته و لذا فروش آن حرام و ممنوع شده است، مانند خرید و فروش خون و اعضای بدن ولی امروزه که این خرید و فروش باعث احیای جان یک انسان مسلمان می شود، آیا می توان هم چنان بر حرمت خرید و فروش این اشیا پافشاری کرد؟

وی تاثیر این عنصر را در دیگر علوم انسانی اینگونه ترسیم کرد: آیا می توان بدون توجه به مقتضیات زمان و مکان به مردم شناسی و جامعه شناسی دست زد؟ آیا می توان بدون توجه به عنصر زمان و مکان و شرایط روزگار و عصر تکنولوژی برای انسانِ دارای مشکلات روان شناختی دست به نسخه پیچی زد؟ آیا می توان نظریات علوم سیاسی را بدون در نظر گرفتن شرایط زمانه و تغییر و تحولات منطقه ای و بین المللی ارائه کرد و به همان نظریات قدیمی بسنده نمود؟

این محقق حوزوی در تبیین یکی دیگر از ظرفیت های فقه اسلامی به «منطقه الفراغ» اشاره کرد و گفت: اولا باید بدانیم که بر اساس دیدگاه صحیح، ما اباحه به معنای عدم الحکم نداریم؛ یعنی هیچ پدیده ای خالی از حکم نیست. ثانیا منظور از منطقه الفراغ این نیست که شارع  در جایی هیچ حکمی ندارد و سکوت کرده است بلکه منظور این است که الزام به فعل و یا ترک ندارد و این الزام را با توجه به شرایط گوناگون و متنوع به مجتهد مبسوط الید سپرده است. بزرگانی همچون مرحوم نایینی، علامه طباطبایی و شهید صدر به صورت پر رنگی در آثار خود به تبیین این مهم پرداخته اند.

وی در تبیین عنصر مهم دیگر یعنی عنصر «مصلحت» گفت: مصلحت چیزی است که در راستای رسیدن انسان به هدف نهایی خلقت و همچنین اهداف انبیا باشد و از هوی و هوس و نفسانیات به دور باشد. مکانیزم حجیت مصلحت، اولا حکم قطعی عقل به وجود مصلحت و سپس قانون ملازمه (کل ما حکم به العقل حکم به الشرع) است که البته استفاده از این قانون هم لزومی ندارد زیرا بنابر اندیشه صحیح، حکم قطعی عقل دور از هوی و هوس و تربیت شده در دامن شریعت، همان حکم شرع است.

عندلیب در تبیین آخرین عنصر اثرگذار در تولید فقه حکومی و سپس علوم انسانی اسلامی گفت: مذاق شریعت یک عنصر بسیار مهم و البته دقیق و حساس است که نقش بسزایی در تولید علوم انسانی اسلامی دارد. به تعبیر مرحوم کاشف الغطاء، مجتهدی که حین من الدهری در آیات و روایات و منابع اسلامی تفحص و جستجو کرده و با آنها انس پیدا کرده مذاق و خواست شارع و سیستم مطلوب و مد نظر شارع را کشف کرده است که می تواند در مواردی که سند ملفوظی در بین نیست، با تمسک به این ابزار و شمّ مهم به ارائه نظر بپردازد. به عنوان مثال حضرت امام خمینی(ره)، این فقیه ایستاده در قله فقاهت می فرماید: «ما از مذاق شارع به دست می آوریم که وی به بقای آثار کفر و شرک برای تعظیم و دوستی بقای آثار آنها راضی نیست»  و لذا در تمدن اسلامی جایی برای نمایان شدن آثار کفر و شرک نباید وجود داشته باشد و باید به عنوان یک قانون در عرصه اجتماعی به ظهور برسد که هیچ کس حق ندارد مظاهر و آثار کفر و شرک را در جامعه اسلامی رواج دهد و باید جلوی این امور گرفته شود.

یا اینکه حضرت امام(ره) در مورد بیع القرآن به کفار می فرمایند: «در صورتی که فروش قرآن به کافران باعث معرفت اندوزی آنان از قرآن و در نتیجه، رهایی شد ن از ظلمت کفر شود، با تمسک به مذاق شریعت مالکیت آنان بر قرآن جایز است.»

وی در انتهای نشست با تاکید مجدد به جایگاه علم اصول و فقه اسلامی در احیای تمدن اسلامی توجه به این دو علم مهم را بسیار مهم دانست و گفت: امکان ندارد شخصی داعیه ی تولید علوم انسانی اسلامی داشته باشد اما از قواعد اجتهاد و فقه اسلامی بی اطلاع یا کم اطلاع باشد.

در پایان این نشست دکتر عندلیب به سوالات حاضرین پاسخ داد.