لغویان معانی مختلفی را برای واژه حرث بکار بردند:برخی حرث را به معنی کاشتن و کشت بیان کردند.[1]
گفته شده فهو حارث حرث الارض حرثا یعنی پس او (کشاورز) زمین را شخم زد. فهو حراث و ثم استعمل (آماده کرد برای کشاورزی) پس حراث شخم زدن مصدر و جمع حروث است.[2]
در فرهنگ معاصر عربی به فارسی حرث شخم زدن، کشتن، بذر افشانی کردن، کشت کردن زمینی ذکر شده است.[3]
حرثا الارض: زمین را شخم زد، زراعت کرد، حرث المال: مال را به دست آورد، جمع کرد حرث الشی: درس آنرا خواند و در آن استاد شد.[4]
در لغت نامه ها، فرهنگ های فارسی حرث به معنای شخم زدن، کشت کردن و شیار کردن زمین برای زراعت، شخم زدن بکار رفته است.
راغب می گوید: الحرث: انداختن بذر در زمین است. الحرث: پاشاندن بذر در زمین و آماده کردن زمین برای کشت و زرع، خود زمین و زراعت را هم حرث گویند.[5]
الحرث و الحراثه: شخم زدن و کاشتن، کار در زمین کشاورزی، کاشتن و حرث خود زرع می باشد.[6]
حرث: شخم زنی، شخم، شیار، کشت، بذرافشانی، زراعت، زمین قابل کشت و زرع، کشتکاری، زمین مزروعی ، زمین قابل کشاورزی و حراثه: کشاورزی، کشت و زرع و زراعت حراث: کشاورز، ورزکار، روستایی و محراث: جمع محاریث به معنی خیش، گاو آهن و حارث: جمع حراث به معنی کشاورز، شخم زذن است.[7]
الحرث: زراعت کردن ،شخم زدن زمین زراعت و الحارث: شخم زننده، زارع الحراثه: زراعت، کشتکاری ، شخم زدن و المحرث که جمع آن محاریث یعنی گاو آهن و الحراث یعنی زارع، شخم زننده زمین می باشد.[8]
برخی حرث را کشتزار، زراعت گرفته اند. انداختن بذر در زمین برای کشاورزی است.[9]
حرثکم: کشتزار شما تحرثون: می کارید، کشت می کنید.[10]
[1] . قرشی، قاموس قرآن، ج 2، ص 116
[2] . مصطفوی، التحقیق فی کلمات قرآن کریم، ج 2، ص 198 و 199
[3] . آذرنوش، فرهنگ معاصر عربی به فارسی، ص 179
[4] . بندر بیگی، فرهنگ عربی به فارسی، المنجد الطلاب، ص 92
[5] . راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ج 1، ص 226 و 465
[6] . ابن منظور، لسان العرب، ج 2، ص 134
[7] . آذرنوش، فرهنگ معاصر عربی به فارسی، ص179
[8] . بندر بیگی، فرهنگ عربی به فارسی المنجدالطلاب، ص 92
[9] . مستفید، در محضر قرآن، ج 1، ص 38
[10] . محمودیان، ترجمه و مفاهیم قرآن، ص 35 و 536