اسراف

چاپ

مقدمه

«اسراف» در مباحث اخلاقی از موضوعات بسیار با اهمیت تلقی می‌شود. اسراف در اسلام علاوه بر این که یکی از گناهان بزرگ به حساب می‌آید، بلای خانمان سوز بزرگی است که موجب محرومیت انسانهای بی‌گناه در ابعاد مختلف می‌گردد.

 



«اسراف» به معنی وسیع کلمه هرگونه تجاوز از حد در کاری است که انسان انجام می‌دهد. بین واژه اسراف به معنای اقتصادی آن با واژه تبذیر فرق زیادی وجود ندارد. تبذیر، تلف و ضایع کردن مالی است که زیاده روی در انفاق های شخصی و امور خیر را شامل نمی‌شود؛ در حالی که اسراف فراگیرتر از آن بوده و در برگیرنده همه موارد، از به هدر دادن و زیاده‌روی در مصارف شخصی و خانوادگی و... می‌باشد؛ به عبارت دیگر هر تبذیری اسراف است؛ ولی هر اسرافی تبذیر نیست. علی(ع) فرموده است: «للمسرف ثلاث علامات: یاکل ما لیس له و یلبس ما لیس له و یشتری ما لیس له؛ اسرافگر سه نشانه دارد: آنچه می‌خورد در خور وی نیست. آنچه می‌پوشد شایسته او نیست و کالایی که می‌خرد زیبنده وی نیست.» هنگامی که اسرافگری در جامعه‌ای رواج پیدا کند، خودکامگان سود پرست به بهانه‌های مختلف در صدد ایجاد نیازهای کاذب برای کالاهای تجملی خود خواهند بود و با ایجاد تقاضاهای مصنوعی مردم را به سوی مصرف کالاهای غیر ضروری سوق می دهند.
اسراف و ریخت و پاش‌های غیرمعقول را می‌توان از مواردی به شمار آورد که شخص مسرف، با انجام آنها در جستجوی باز یافتن شخصیت سرکوب شده خویش است، و فکر می‌کند با این روش در اجتماع به عنوان انسانی دست و دل باز و بی‌اعتنا به ثروت مطرح می‌شود.

 


 راغب اصفهانی نوشته است: «سَرَف» تجاوز کردن از حد در هر کاری است که از انسان سر بزند. اگر چه استعمال آن در موارد انفاق مالی مشهورتر است. گاهی به خروج از اعتدال در مقدار مصرف و گاه به چگونگی بذل مال اطلاق می‌شود و لذا سفیان گفته است آنچه در غیر طاعت خدا مصرف شود اسراف است، گر چه مقدار آن کم و ناچیز باشد.[1] بنا به مفهوم سخن راغب و بر پایه شواهد فراوان در قرآن و حدیث، اسراف به هرگونه تجاوز از حد و زیاده روی گفته می شود و در هر حال عملی ممنوع، محکوم و مورد خشم و انزجار خداوند متعال است. خداوند در سوره اعراف می‌فرماید:

 «کلوا واشربوا و لاتسرقوا انه لايحب المُسرفين؛[2] بخورید و بیاشامید و اسراف نکنید که خداوند مسرفان را دوست ندارد.»

 

[1] - المفردات فی غریب القرآن، راغب اصفهانی، ریشه سرف.

[2] - اعراف:29.

 


 تبذیر بر خلاف اسراف تنها واژه‌ای اقتصادی است. تبذیر از ریشه‌ی «بذر» یعنی تفریق و پخش کردن چیزی است. اصلش از ریختن و پاشیدن بذر است که به طور استعاره درباره کسی که مال خود را بیهوده تلف می‌کند، به کار می‌رود. همچنین گفته شده است که تبذیر، انفاق مالی در راه معصیت است.[1]

در مجموع بین واژه اسراف به معنی اقتصادی آن با واژه تبذیر فرق زیادی وجود ندارد و تنها ممکن است در جهت تمایز بین این دو واژه گفته شود که با توجه به خصوصیات تعابیر لغت شناسان در معنی تبذیر، مقصود از این واژه تلف کردن و ضایع نمودن مال است، و زیادی روی در انفاق‌های شخصی و امور خیریه را شامل نمی شود. در حالی که اسراف فراگیرتر از آن و در بر گیرنده همه موارد، از به هدر دادن و زیاده روی در مصارف و خانوادگی و انفاق‌های مستحب می‌باشد. به عبارت دیگر، هر تبذیری اسراف است، ولی هر اسرافی تبذیر نیست.[2] از امام صادق(ع) جمله کوتاهی نقل شده است که می‌توان همین نکته را از ان استفاده کرد. آن حضرت فرمود: «ان التبذير من الاسراف؛[3] تبذیر شاخهای از اسراف است.» با توجه به گفته‌های اهل لغت و تفسیر در مورد واژه «اسراف» به دست می‌آید که با سه ملاک، حد اسراف تعیین می شود:

۱. گناهان و محرمات شرعی: معصیت‌ها خود حدود الهی‌اند و ارتکاب آنها اگر بدون صرف مال باشد اسراف است و در صورتی که همراه با مخارج مالی باشد، تبذیر است که گناه دیگری خواهد بود؛ لذا بعضی لغت شناسان و مفسران آن را به خوردن مال حرام،[4] تجاوز از حلال به حرام[5] و انفاق در راه گناه تفسیر نموده‌اند.[6] همچنین مرحوم نراقی از علامه حلی نقل می کند که علمای اسلام اتفاق دارند که مصرف مال در راه گناه، اسراف و حرام است.[7] ۲. حکم عقل و معیارهای عقلی: این در مواردی است که عقل بر قبح صرف مال در آنها حکم کند، مانند انفاق به کسی که استحقاق آن را ندارد، نیز اتلاف ثروت یا خرح آن در موارد نادرست و بی‌فایده که حاکی از نارسایی عقلی و ضعف اندیشه مرتکب این عمل است؛ از این رو گروهی از لغویان، اسراف را به غفلت و جهل و خطا معنا نموده‌اند.[8] همجنین مرحوم طبرسی که از بزرگان اهل تفسیر است. در توضیح آیه شریفه«... کلوا و اشربوا ولا تسرفوا» نوشته است: هر انفاق و صرف مالی که عقلاء آن را قبیح شمرند و بر صاحبش ضرر وارد آورد. اسراف و حرام است.[9]

بر این اساس، حکم عقل در تشخیص موارد لازم انفاق از غیر آن، معتبر و محترم است و تجاوز از آن مصداق اسراف خواهد بود.

3.عرف جامعه: در مواردی هم، عرف اجتماعی عامل تعیین کننده «حد» باب اسراف است. به عنوان مثال صرف مال در راه مصالح شخصی و زن و فرزند یا انفاق آن برای مصالح دیگران، هر کدام محدود به حدی است که عرف جامعه آن را بر اساس اوضاع اقتصادی هر زمان و بر پایه وضعیت مالی و موقعیت اقتصادی و اجتماعی هر شخصی تعیین می‌نماید و همان گونه که تفریط در آن مصداق بخل است، اگر موجب از بین بردن حق واجبی شود حرام و معصیت است. تجاوز از آن نیز به معنای خروج از حد اعتدال و ورود به جرگه مسرفین خواهد بود.[10] در این زمینه «طریحی» می‌نویسد:

 گفته شده، اسراف تجاوز از حد در مصرف چیزهای حلال است و «اصبغ بن نباته» از امیرالمؤمنین (ع) نقل کرده که شخص مسرف سه نشانه دارد: می‌خورد آنچه برای او نیست، می‌خرد آنچه برای او نیست و می‌پوشد آنچه برای او نیست. معنای حدیث این است: می‌خورد و خریداری می‌کند و می‌پوشد آنچه را بالاتر از شأن اوست.[11]

 همچنین مرحوم طبرسی می‌نویسد: مقصود از نهی از اسراف این است که از حد میانه و اعتدال در مصرف مال خارج نشوید.[12] چنان که زمخشری در تفسیر خود می‌گوید: اسراف به معنای تجاوز از حد در انفاق است.[13]

در قرآن کریم واژه اسراف با مشتقات آن به طور مکرر به کار رفته است. آیاتی مانند: الف)«کذلک زین للمُسرفین ما کانوا یعملون؛[14] این گونه برای تجاوزگران آنچه عمل می‌کردند، زینت داده شده است.»

ب) «و لاتطیعوا امر المسرفین؛[15] فرمان تجاوز کنندگان را پیروی نکنید.»

ج) «ان الله لایهدی من هو مسرف کذاب؛[16] خداوند تجاوزگر دروغگو را هدایت نمی‌کند.»

د) «و ان فرعون لعال فی الارض و انه لمن المسرفین؛[17] و به تحقیق فرعون در آن سرزمین برتری طلبید و مسلماً از تجاوز پیشگان بود.»

در این آیات مقصود از «اسراف» جنبه‌های اخلاقی، عقیدتی و تجاوز از حدود الهی است؛ اگر چه امور مالی را نیز شامل می‌شود. ولی آیاتی هم هستند که اسراف و تبذیر در آنها تنها ظهور در جنبه‌های اقتصادی دارد، مانند:

الف) «و آت ذالقربی حقه و المسکین و ابن السبیل و لا تبذر تبذیرا ان المبذرین کانوا اخوان الشياطين و كان الشيطان لربه کفوراً؛ حق خویشان، نیازمندان و در راه ماندگان را بپرداز و تبذیرنکن؛ زیرا تبذیرکنندگان برادران شیطان‌هایند و شیطان به پروردگار خویش بسیار کفر ورزنده است.»

لازم به ذکر است که واژه «تبذیر» تنها واژه اقتصادی است که در قرآن کریم فقط در همین دو آیه از سوره اسراء به کار رفته است. شاید در قرآن کریم کمتر موردی بتوان پیدا کرد که این گونه با لحن تند و شدید از عملی - همانند آن چه که در این آیه شریفه در مورد تبذیر آمده- نهی شده باشد.

ب) «... و آتوا حقه یوم حصاده و لاتسرفوا انه لایحب المُسرفین؛[18] وقت برداشت محصول حقی را که بدان تعلق گرفته بپردازید و اسراف نکنید، همانا خداوند اسراف گران را دوست ندارد.»

ج) «...خذوا زینتکم عند کل مسجد و کلوا و اشربوا و لاتسرفوا انه لایحب المسرفین؛[19] وقت ورود به هر مسجدی بهترین آرایش را برگیرید. بخورید و بیاشامید و اسراف نکنید، همانا خداوند اسراف کنندگان را دوست ندارد.»

همان طور که از محتوای آیات ذکر شده بر می‌آید نهی از اسراف در این آیات جنبه اقتصادی دارد.

 حضرت امام صادق (ع) به شخصی که شرفیاب محضرش شده بود، فرمود: «از خدا پروا کن و اسراف مکن. سخت گیری هم منما و راه میانه و اعتدال را بپیما. به تحقیق تبذیر از اسراف است و خداوند فرموده است، تبذیر نکنید.»[20]

 حدیث دیگری از امام صادق(ع) روایت شده که می‎فرماید: دعای چهار گروه مستجاب نمی‌شود. یکی از آنها کسی است که مالی داشته باشد و آن را ضایع نماید و سپس از خداوند درخواست کند به او روزی عنایت کند؛ خداوند نیز در جواب می‌فرماید: آیا به تو دستور میانه روی و اعتدال در مصرف نداده بودم؟!.[21]

در نامه‌ای که امام عسکری(ع) برای یکی از شیعیان نوشت، او را به توانگری بشارت داده،  چنین توصیه فرمود: «بر تو باد به میانه روی و اقتصاد و بر حذر باش از اسراف؛ زیرا این عمل از کارهای شیطان است.».[22]

همچنین حضرت صادق(ع) در روایتی فرمود:

خداوند میانه روی را دوست و زیاده‌روی را دشمن می‌دارد، حتی اگر دور انداختن هسته خرما باشد؛ زیرا می‌توان از آن بهره برد،  نیز دور ریختن زیادی آب آشامیدنی {از اسراف است}.[23]

امام علی(ع) در مورد اسراف می‌فرماید:

«ما فوق الکفاف اسراف؛[24] بالاتر از حد کفایت (نیاز) اسراف است».

همچنین فرموده است:

«ویح لمسرف ما ابعده عن صلاح نفسه و استدراک امره؛[25] چه دور است اسراف کننده از تدارک ضرر کار خود و از آنچه صلاح نفس او در آن است.»

 باز می‌فرماید:

«سبب الفقر الاسراف؛[26] سبب فقر و گرسنگی {جامعه} اسراف است.»

 

 

حضرت امیر در جای دیگر می‌فرماید:

 «ذرالسرف فان المسرف لا يحمد جوده ولا يرحم فقره؛[27] اسراف را واگذار؛ زیرا جود و بخشش اسرافکار ستایش نمی‌شود و اگر به سبب اسراف فقیر گردد قابل ترحم نمی‌باشد.» حضرت امام سجاد (ع) در یکی از بخش‌های دعای شریف مکارم الاخلاق، می‌فرماید: «پروردگارا بر محمد و آل او درود فرست و مرا از ارتکاب اسراف باز دار و روزی مرا از تلف شدن حفظ فرما.»[28]

 

[1] - محمدرضا عطایی، اسراف و تبذیر در قرآن، نشریه مشکاه، ش55.

[2] - همان.

[3] - وسائل الشيعه، ج ۶، ص ۲۷.

[4] - مجمع البحرین، واژه سرف.

[5] - مجمع البیان، ج ۴، ص ۴۱۳، ذیل آیه ۳۱ سوره اعراف.

[6] - آیات الاحکام، مقدسی اردبیلی، ص409.

[7] - عوائد الایا م، ص۲۱۸.

[8] - صحاح اللغه، قاموس اللغه، المنجد.

[9] - مجمع البیان، همان.

[10] - اسراف، سید مهدی موسوی کاشمری.

[11] - مجمع البحرین، ریشه «سرف».

[12] - مجمع البیان، ج ۴، ص ۴۱۳.

[13] - تفسیر کشاف ، ج ۳، ص ۲۹۲.

[14] - یونس:12.

[15] - شعراء: 151.

[16] - غافر:28.

[17] - یونس:83.

[18] - انعام:141.

[19] - اعراف:31.

[20] - وسائل الشیعه، ج6، ص27.

[21] - همان، ج15، باب 27  از ابواب النفقات، ح4.

[22] - سفینة البحار، ج ۱، ص ۶۱۶.

[23] - وسائل الشيعه، ج ۱۵، باب ۲۵ از ابواب النفقات، ح2.

[24] - غرر و درر، ج 6، ص ۲۷۱۲، شماره ۹۴۶۵.

[25] - همان، ص ۲۸۸۸.

[26] - همان، ج ۴ ص 1۶۵۲.

[27] - همان، ص ۱۵۶۸

[28] - صحیفه سجادیه، دعای ۲۰.

 


امام علی (ع) در نهج البلاغه گاهی درکسوت یک حاکم، فرماندارانش را به میانه روی و عدم اسراف در امور مملکت فرا می‌خواند و گاه مردم را به عنوان یک معلم اخلاق از اسراف و تجمل بر حذر می دارد.

هنگامی که به امام گفتند: معاویه با هدایا و پول‌های فراوان مردم را به طرف خود جذب می کند، پس بهتر است که شما هم از بیت‌المال به مردم بذل و بخشش کنید تا به سوی شما گرایش پیدا کنند، فرمود: آیا به من دستور می دهید که با ظلم به آنهایی که کارهایشان را به عهده گرفته‌ام نصرت و پیروزی را طلب کنم! به خدا قسم تا شب و روز مى‏آيد و مى‏رود، و ستاره به دنبال ستاره حركت مى‏كند دست به چنين كارى نمى‏زنم.

اگر مال از خود من بود همه را در پرداخت كردن برابر مى‏داشتم تا چه رسد به اينكه مال، مال خداست! بدانيد كه پرداخت مال در غير موردش تبذير و اسراف است، و اين كار شخص را در دنيا سر بلندى مى‏دهد ولى در آخرت موجب سر شكستگى است، او را در ديده مردم با ارزش اما نزد خداوند خوار مى‏كند. كسى مالش را در برنامه غير حق و نزد غير مستحق صرف نكرد مگر اينكه خداوند او را از سپاسگزارى همان مردم محروم كرد، و محبّتشان متوجه غير او گشت، و اگر روزى قدمش بلغزد و به يارى آنان نيازمند شود همان مردم بدترين دوست و پست‏ترين رفيق خواهند بود.[1]

امام با این موضع خود در قبال بیت المال دست رد بر سینه کسانی زد که مخالف تقسیم مساوی بیت المال بین همه مردم بودند.

امیرالمومنین(ع) شخصی به نام «سعد» را برای جمع آوری بیت المال و مالیات، نزد زیاد بن ابیه به بصره فرستاد. «زیاد» به جای امانت‌ها با فرستاده امام به نزاع پرداخت؛ فرستاده امام به کوفه مراجعت کرد و شکایتی بر ضد زیاد نوشت و به امام داد. امام در نامه‌ای به زیاد او را از اسراف و تبذیر به شدت نهی کرد و نوشت:

«ای زیاد! اسراف را بگذار و ميانه رو باش، و امروز در انديشه فرا به سر بر، از مال به اندازه‏ لازم براى خود نگاه‏دار، و زيادى را براى روز نيازمندى خود پيش فرست. آيا اميد دارى خداوند اجر فروتنان را به تو بدهد در صورتى كه نزد او از متكبران باشى؟ و طمع دارى ثواب انفاق كنندگان را در اختيارت قرار دهد در حالى كه غرق در ناز و نعمتى، و افتادگان و بيوه زنان را از زيادى ثروتت بهره نمى‏دهى؟! انسان را محض آنچه پيش فرستاده اجر مى‏دهند، و به آنچه از قبل فرستاده وارد مى‏شود.»[2]

در پایان این بحث چند سخن حکیمانه امام علی(ع) را در مورد اسراف می‎‌آوریم:

۱ - سخاوتمند باش ولی نه در حد اسراف؛ ميانه‌رو باش ولی سخت‌گیر مباش.

۲ - از مردانگی است که ميانه‌رو باشی و اسراف نکنی؛ وعده بدهی و از آن تخلف ننمایی.

۲ - هر که میانه روی نکند، اسراف و زیاده‌روی هلاکش می‌کند.

۴- هر که لباس کبر و اسراف را به تن کند، لباس فضل و شرف را بیرون آورد.

۵ - در هر چیزی اسراف، زشت و نکوهیده است، مگر در بکاربستن نیکی‌ها و مبالغه در پیروی از پروردگار.

۶ - کم خوردن از عفت و پاکدامنی است و پرخوری از اسراف و تندروی است.[3]

 

[1] - نهج البلاغه، خطبه 126.

[2] - همان، نامه 21.

[3] - جلوه‌های حکمت، سید اصغر ناظم زاده قمی، ص14-44.

 


اسراف پدیده‌ای است که در دو شکل می‎تواند جامعه را به تباهی بکشاند. یکی از این دو دو شکل عبارت است از «بَطَر» یعنی سرمستی و طغیانگری به وسیله ثروت، و شکل دوم عبارت است از «تَرَف» یعنی را خود کامگی در مستهلک ساختن مال.

 در قرآن مجید در این باره چنین آمده است: «و كم أهلكنا من قريه بطرت معيشتها؛[1] و چه بسیار شهرها که هلاکش کردیم، {زیرا} زندگی خوش آنها را سرمست کرده بود.»

 منشاء طغیان به وسیله ثروت، آن است که ثروتمند نمی‌داند که رکن حیات مادی انسان‌ها کار و کالایی است که به وجود می‌آورند تا به وسیله آنها زندگی خود را تامین نمایند، یمی داند ولی قدرت طلبی او نمی‌گذارد تا مصالح دیگران را نیز منظور نماید. در نتیجه مال و وت را در مسیری به کار می‌‌بندد که جز اخلال به عدالت اجتماعی مره‌ای نخواهد داشت.

 

[1] - قصص:58.

 


برای مبارزه با یک صفت زشت، ابتدا به شناخت ریشه و سپس مبارزه با آن، توصیه می‌شود.

مبارزه سطحی با یک خوی زشت، در نابودی آن کارگر نخواهد بود، درست مثل آن که برای خشکاندن درختی، به جای نابود کردن ریشه‌های آن، به قطع شاخه‌ها بپردازیم، که در این صورت گرچه ممکن است آن درخت، به سبب این عمل برای مدتی، بی شاخ و برگ باقی بماند، ولی پس از آن دوباره از قسمتهای مختلف آن، شاخه‌ها جوانه خواهند زد. فرض کنید شخصی در دوران زندگی خود همواره در نیل به آرزوهای خویش ناکام مانده و با تنگدستی و محرومیت دست به گریبان بوده است. این سرخوردگی‌های انباشته شده به تدریج تبدیل به عقده‌های روانی شده، در شخصیت او ایجاد اختلال می‌نماید. در این صورت وی برای بروز شخصیت خود، به ابزارهایی متوسل می‌شود که در روان شناسی از آن به عنوان مکانیسمهای روانی یا واکنش های دفاعی یاد می‌شود.

در این نوع واکنش روانی، فرد دچار اختلال، سعی می‌کند برای سرپوش گذاردن بر ناکامی‌ها و عقده‌های متراکم خود دست به عملی بزند که او را در اجتماع مطرح کرده و شخصیت دهد.

 اسراف، ولخرجی و ریخت و پاش‌های غیر معقول را می‌توان از همین موارد به شمار آورد؛ زیرا شخص مسرف، با این عمل خود در جستجوی شخصیت سرکوب شده خویش است، و فکر می‌کند با این روش در اجتماع به عنوان انسانی دست و دل باز و بی‌اعتنا به ثروت مطرح می شود.

فردی که در خانواده‌ای تربیت یافته که بزرگ‌ترهای آن، الگوی صحیحی برای مصرف نداشته‌اند و به هر دلیلی به زیاده روی و بی بند و باری در مصرف خو گرفته‌اند، این روش نیز همانند سایر جهات اخلاقی در ساختار روحی او تاثیر خواهد گذاشت و آن را به عنوان یک صفت به دست آمده از خانواده، به اجتماع و نیز خانواده‌ای که خود آن را تشکیل خواهد داد، منتقل خواهد کرد؛ مگر این که با تغییر اخلاق و تربیت، خویش را از گرفتاری بدان نجات بخشد.

در بعضی مردم، زمینه اسراف را باید در شخصیت اخلاقی و روحی آنان جستجو کرد؛ زیرا شخصی که به تجاوز و قانون شکنی عادت کرده و به گناه و سرکشی خو گرفته معمولاً نمی‌تواند فرد معتدلی در امور مالی باشد و چه بسا سرمایه خود را در راه تأمین خواسته‌ها و عادات زشت و هوسبازانه‌اش به هدر می‌دهد.

 نحوه زندگی و چگونگی محیط کار مسئولان حکومتی نقش تعیین کننده و مؤثری در انتخاب نوع زندگی از سوی عامّه مردم دارد و بدون اصلاح آن، هر کوششی در جهت تعدیل مصرف و تصحیح شیوه‌های آن در جامعه ناکام یا بسیار کم فایده خواهد بود.

 وضعیت معیشتی طبقه حاکم، در معرض توجه و دیدار مردم قرار دارد و طبقات مختلف اجتماع، سطح زندگی و میزان برخورداری خود از امکانات مادی را با اندازه و نوع مصرف مدیران جامعه مقایسه کرده و به شدت تحت تأثیر آن هستند.

 بدین جهت امیرمؤمنان علی (ع) می فرماید:

 «خدای متعال بر رهبران صالح و عادل اجتماع واجب كرده است تا اوضاع-پوشاک و خوراک و مسکن و سایر نیازمندی‌های- خود را هم وزن اقشار ضعیف مردم قرار دهند، تا تحمّل فقر و سختی معیشت بر ایشان آسان شود و از داشتن زندگی فقیرانه خود احساس حقارت و شرم نداشته باشند.»[1]

خانواده‌ای که درآمد مالی و سرمایه‌اش تنها به اندازه ضرورت‌ها و نیازهای اوست به ناچار برای پاسخگویی بدان ضرورت‌ها، در صدد کنترل مصرف و اندازه گیری در آن برخواهد آمد؛ ولی اگر میزان ثروتش از مقدار احتیاجات و نیازهای واقعی‌اش بیشتر باشد، چنانچه اعضا و مدیر خانواده از تربیت اخلاقی و فرهنگ صحیح مصرف بی‌بهره باشند به خیال این که زیاده‌روی و اسراف، به بنیه مالی آنان خلل نمی‌رساند، به این عمل کشیده خواهند شد. ولی باید توجه داشت که اولا، همیشه روال زندگی به یک منوال نبوده و فراز و نشیب‌های زیادی بر سر راه آن وجود دارد. چه بسا خانواده‌هایی که زمانی در اوج عزت و رفاه بسر برده و پس از آن به فقر مبتلا شده‌اند. از این رو، انسان معتدل و آینده نگر، در روزگار وسعت به فکر روز تنگدستی و فقر نیز هست و با پرهیز از اسراف و تبذیر، آینده خویش را هم در نظر می‌گیرد.

ثانیا، چه اشکال دارد انسان به قدر ضرورت و رفع نیازهای معمولی از ثروت خود استفاده کند و اضافه بر آن را در راه برطرف نمودن نیازمندی‌ها سایر همنوعان خویش به کار گیرد.

 

 

[1] - نهج البلاغه، خطبه 209.