خشم و آثار آن - خشم و غضب الهی

فهرست مطلب

از نظر فلسفی در زمینه خشم الهی بحث‌های گسترده‌ای وجود دارد. اما قدر مسلم این است که نمی‌توان گفت خداوند همچون آدمیان خشم می‌گیرد؛ یعنی خشمی عاطفی و ناشی از تغییر حالت. البته وقتی خداوند نسبت به کسی یا قومی خشم گرفت آثاری در آن شخص یا آن قوم ظاهر می‌شود که شبیه به آثاری است که از خشم انسانی نتیجه می‌شود و به این دلیل است که آن حالت را نیز خشم می‌نامند.

گاهی رحمت و لطف خداوندی شامل حال فرد یا جامعه‌ای می‌شود و آن فرد یا جامعه را بلند مرتبه می‌کند و از بدبختی‌ها و محرومیت‌ها به سوی سعادت و برخورداری از نعمت می‌برد؛ در مقابل گاهی هم غضب و نقمت الهی سراغ فرد یا جامعه‌ای می‌رود و باعث شکست و خذلان آنان می‌گردد. رحمت و غصب خداوند دو نیروی مهم عمل کننده در تاریخ بشر است که باید به آن توجه کرد و به عنوان یک حقیقت با آنها روبه‌رو شد.

وقتی رحمت الهی جامعه‌ای را زیر چتر خود قرار داد، آن جامعه قابلیت بقا پیدا می‌کند و هر لحظه به سوی ترقی و تکامل گام بر می‌دارد و در مقابله با دشمنان خود پیروز می‌شود.

در صورت لزوم، خداوند نیروی غیبی به کمک آنها می‌فرستد به طوری که در جنگ بدر، فرشتگان به کمک مسلمانان شتافتند و آنها را یاری کردند.

  در مقابل اگر غضب خداوند جامعه‌ای را در بر گرفت آن جامعه محکوم به نابودی است؛ اگر چه به ظاهر نیرومند باشد و همه مظاهر قدرت مانند ثروت، نیرو، علم و جمعیت را هم داشته باشد، مانند فرعون و فرعونیان که در اوج قدرت به نابودی کشیده شدند.

در اینجا این سوال پیش می‌آید که رحمت و غضب خداوند چگونه به سراغ جمعیتی می‌رود؟ آیا این امر به طور تصادفی انجام می‌گیرد و هیچ گونه ضابطه‌ای ندارد یا شمول رحمت و غضب الهی برای خود قوانین و ضوابطی دارد؟

بدون شک مورد دوم درست است و رحمت و غضب خداوند، بی دلیل شامل حال کسی نمی‌شود. این معیارها چیست و چگونه حاصل می‌شود؟ این معیارها همان سنت الهی است که حاکم بر تاریخ است. در اینجا همین قدر می‌گوییم که رحمت و غضب خداوند برای خود قوانینی دارد و جامعه ها با عملکرد خود زمینه آنها را فراهم می‌کنند .[6]

در ذیل جملاتی از نهج البلاغه خواهد آمد که در ضمن آن امام درباره شمول رحمت و غضب الهی‌ سخن گفته است:

  «هو الذی اشتدت نقمته علی اعدائه فی سعه رحمته واستعت رحمته لاولیائه فی شده نقمته قاهر من عازه و مدمر من شاقه و مذل من ناواه غالب من عاداه؛ خداوند کسی است که با وجود وسعت رحمتش،کیفر او بر دشمنانش سخت و سنگین است و با وجود شدت غضبش، رحمت او دوستانش را فراگرفته است هر کس که در کارهای او دخالت کند مغلوب می‌شود هر کس با او نزاع کند نابود می شود و کسی که با او مخالفت کند ذلیل می‌گردد و هر کس با او دشمنی کند شکست می‌خورد.»[7]

    «و ان ینصر الله سبحان بقلبه و یده و لسانه فانه جل اسمه قد تکفل بنصر من نصره و اعزاز من اعزه؛ و اگر کسی خدا را با قلب و دست و زبانش کمک کند خداوند به عهده می گیرد یا ری کسی را که به او کمک کند و عزیز می‌دارد،کسی را که او را اعزاز و تکریم کند.»[8]

در جایی دیگر از اراده استوار خود و یارانش در کنار پیامبر در مقابل دشمنان اسلام یاد می کند و می‎فرماید:

  «و لقد کنا مع رسول الله نقتل آبائنا و ابنائنا و اخواننا و اعمامنا و ما یزیدنا ذلک الا ایمانا وتسلیما ... فلما رای الله صدقنا انزل بعدونا اکبت و انزل علینا النصر حتی استقر الاسلام؛ در رکاب پیامبر آن چنان مخلصانه وی جنگیدیم که حاضر بودیم پدران و فرزندان و برادران و عموهای خویش را بکشیم و این کار بر ایمان و تسلیم ما می افزود ... هنگامی که خداوند راستی و اخلاص ما را دید ،خواری و ذلت را بر دشمنان ما و پسروزی و نصر را بر ما نازل کرد تا اینکه اسلام در جامعه استقرار یافت.»[9]

همان طور که ملاحظه کردید از دیدگاه امیر المومنین(ع) شکست و پیروزی از جانب خداست اما کار خدا بی‌دلیل و به طور صدقه‌ای انجام نمی‌گیرد بلکه مردم راه خود را آزادانه انتخاب می‌کنند و گاهی خود را در معرض غضب و نقمت الهی و گاهی در مسیر رحمت و نصر خدا قرار می‌دهند. همه باید بدانند که پیروزی دست خداست و اگر کسی شایستگی آن را در خود به وجود آورد،کمک های الهی شامل حال او خواهد شد.[10]